تورم و مغالطه فشار هزینه

ریشه دار

در بین مدارس مختلف اقتصادی ، نگرش های مختلفی نسبت به منشأ و ماهیت تورم وجود دارد ، اما این تئوری که هم مبتنی بر روش شناسی دقیق تر است و داده های اقتصادی از آن پشتیبانی می کند: “تورم صرفاً پولی است”.

در زمینه این نظریه ، تورم فقط زمانی اتفاق می افتد که حجم کل تقاضای پولی در اقتصاد بر ظرفیت تولید واقعی غلبه کند. به عبارت دیگر ، تورم نتیجه افزایش تقاضای پولی است ، نه افزایش هزینه ها.

اگرچه به نظر می رسد افزایش قیمت ها همزمان با افزایش هزینه های تولید (مانند افزایش دستمزدها یا قیمت انرژی) باشد ، اما این افزایش علت اصلی تورم نیست. در عوض ، تورم هنگامی اتفاق می افتد که نقدینگی اضافی این افزایش در هزینه ها را به طور کامل به مصرف کننده امکان پذیر می کند. در غیر این صورت ، نیروهای بازار رقابتی مانع از انتقال این هزینه ها به قیمت نهایی می شوند.

بنابراین ، بدون افزایش عرضه پول ، افزایش سطح قیمت ها امکان پذیر نیست.

مغالطه فشار هزینه

یکی از رایج ترین توجیهات تورم نظریه “فشار هزینه” است. براساس این نظریه ، تورم هنگامی اتفاق می افتد که هزینه های تولید مانند قیمت مواد اولیه یا دستمزد کار افزایش یابد و این افزایش به قیمت نهایی کالاها منتقل شود. این تجزیه و تحلیل نوعی از مغالطه مفهومی است.

این دیدگاه یک اشتباه اساسی در درک روابط علی در اقتصاد است. اگر قدرت خرید مصرف کننده تغییر نکرده باشد ، چگونه می توان افزایش قیمت یک عامل تولید به تنهایی منجر به افزایش کلی قیمت ها شد؟

در صورت ثابت بودن عرضه پول ، افزایش هزینه ها در یک بخش از اقتصاد منجر به کاهش تقاضا در دیگری خواهد شد ، نه افزایش قیمت کلی. بنابراین ، در صورت عدم رشد پولی ، افزایش قیمت در یک بخش منجر به کاهش قیمت در بخش دیگر می شود. اگر عرضه پول ثابت بماند و قیمت یک محصول یا خدمات افزایش یابد ، مصرف کنندگان مجبورند خرید کالاهای دیگر را کاهش دهند. در نتیجه ، تقاضا و قیمت در بخش های دیگر کاهش می یابد. بنابراین ، سطح کلی قیمت ها ثابت است.

علاوه بر این ، امکان انتقال هزینه ها به قیمت نهایی بستگی به شرایط پولی دارد. در صورت وجود پول کافی در اقتصاد برای تأمین این قیمت های بالاتر ، تولید کننده فقط می تواند افزایش هزینه ها را به مصرف کننده منتقل کند. بنابراین علت واقعی تورم هنوز در حال افزایش نقدینگی است ، نه افزایش هزینه ها.

حتی اگر شوک هزینه در کوتاه مدت قیمت ها را افزایش دهد ، نمی تواند منجر به تورم پایدار شود ، مگر اینکه بانک مرکزی همچنان به افزایش قیمت پول ادامه دهد. بنابراین ، تورم پایدار بدون رشد نقدینگی پایدار امکان پذیر نیست.

هزینه هزینه -اثربخشی یک سیاست پولی است

بسیاری از مواردی که از آنها به عنوان “تورم فشار هزینه” یاد می شود ، در واقع نتیجه سیاست های پولی قبلی است. به عنوان مثال ، اگر افزایش دستمزد منجر به تورم شود ، باید از این سؤال پرسیده شود که چرا بازار کار ابتدا چنین دستمزدهایی را افزایش می دهد؟ پاسخ این است که شرایط پولی ، مانند نرخ بهره پایین و تزریق نقدینگی ، چنین فضایی را فراهم کرده است.

پذیرش هزینه های تئوری فشار عواقب آسیب رسان برای سیاست های اقتصادی دارد. این دیدگاه باعث می شود دولت ها و بانک های مرکزی از پذیرش تورم جلوگیری کنند و به جای اصلاح سیاست های پولی ، سرکوب قیمت ها ، کنترل دستمزدها و اعمال مداخلات گسترده تر در بازارها. اقداماتی که فقط به ناکارآمدی بیشتر و سرکوب پویایی بازار منجر می شود.

این رویکرد می تواند منجر به چرخه سیاست های مداخله گرا شود که آزادی اقتصادی را تهدید می کند و پایه های نظم بازار را تضعیف می کند.

تورم همیشه یک پدیده پولی است و ریشه در مداخلات نادرست در سیستم پولی و بانکی دارد. تجزیه و تحلیل ، مانند نظریه فشار هزینه ، به جای روشن کردن علل واقعی تورم ، توجه سیاستگذاران را از مسئولیت های واقعی آنها منحرف می کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خبرهای امروز:

پیشنهادات سردبیر: