اکو ایران: رونالد کوز، اقتصاددان نهادگرای بریتانیایی، نزدیک به هشت دهه از عمر ۱۰۲ ساله خود را صرف مطالعه و تحقیق در زمینه اقتصاد و حقوق کرد. او برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۹۱ برای “کشف و برجسته کردن اهمیت هزینه های مبادله و حقوق مالکیت برای ساختار نهادی و عملکرد اقتصادی” شد.
نویسنده: روسولینو کاندلا
ترجمه: مهرپویا علا
غیرعادی نیست که رونالد کوز به عنوان اقتصاددان «مکتب شیکاگو» شناخته شود. چنین عنوانی به دلایل زیادی قابل توجیه است:
ابتدا کوز در سال ۱۹۶۴ به دانشکده حقوق دانشگاه شیکاگو پیوست و تا زمان بازنشستگی خود در اوایل دهه ۱۹۸۰ در آنجا ماند.
دوم، کوز، دانشجوی مدرسه اقتصاد لندن، مانند سایر اقتصاددانان مدرسه شیکاگو، به طور قابل توجهی تحت تأثیر آثار فرانک نایت، به ویژه کتاب ریسک، عدم اطمینان و سود (۱۹۲۱) قرار گرفت. اگرچه کوز در جوانی خود را یک سوسیالیست میدانست، اما باورهای بازار آزاد او با آموزش زیر نظر آرنولد پلانت و تحقیقات او در مورد عملکرد بازارها در خدمات آب و برق، خدمات پستی و فانوسهای دریایی تقویت شد، تا جایی که او اغلب با اقتصاددانان مدرسه شیکاگو مانند میلتون فریدمن، جورج استیگلر و گری بکر گروهبندی میشود. در مجموع، گرایش مقررات دولت به تأمین منافع خاص، به جای تأمین منافع عمومی، مؤید بدبینی او نسبت به مداخله دولت بود. بنابراین، به نظر می رسد کوز تمام ویژگی های یک اقتصاددان را دارد که یکی از اعضای مکتب شیکاگو است.
با این حال، به گفته استیون مدما، “رابطه بین کوز و مکتب شیکاگو را می توان به عنوان مطالعه موردی از خطرات در نظر گرفتن مکتب شیکاگو به عنوان یک کل منسجم در نظر گرفت.” (مدما ۲۰۱۰، ۲۶۲). در واقع، کوز نتیجهگیریهایی را به ارث برد که مشابه نتایج همعصرانش در شیکاگو در زمینه سیاستگذاری عمومی بود. با این حال، اگر ارزیابی ما از یک اقتصاددان مبتنی بر نتیجهگیریهای او در مورد سیاست بازار آزاد باشد – به جای روششناسی که بهوسیله آن به این نتایج رسیده است – تمایز بین مدرسه شیکاگو و مدرسه اتریش، یا بین مدرسه شیکاگو و پسرعموهای روشنفکر آن در UCLA، دانشگاه واشنگتن، یا دانشگاه ویرجینیا (UVA) در حوزهای که در دست است از بین میرود.
من از دیدگاه روش شناختی استدلال خواهم کرد که کوز به بهترین وجه به عنوان یک اقتصاددان مکتب ویرجینیا شناخته می شود. یعنی همان مکتبی که «تئوری انتخاب عمومی» از «مرکز توماس جفرسون» (TJC) برای مطالعه اقتصاد سیاسی و فلسفه اجتماعی در دانشگاه ویرجینیا زیر نظر جیمز بوکانان و گوردون تولاک سرچشمه گرفت. با توجه به اینکه بوکانان، تالوک، و سایر اعضای هیئت علمی مانند راتلج وینینگ و وارن ناتر در دانشگاه شیکاگو علوم خوانده بودند، در صورت وجود، چه تفاوتی بین «مدرسه ویرجینیا» و مدرسه شیکاگو وجود دارد؟ علاوه بر این، چگونه میتوانیم عنوان پیروی از «مدرسه ویرجینیا» را به کوز نسبت دهیم؟
اگرچه کار خود کوز در بسیاری از نتیجهگیریهای نظریهپردازان انتخاب عمومی مشترک بود، بهویژه در مورد شک و تردید مداخلات دولت برای غلبه بر شکستهای فرضی بازار، رابطه بین کوز و نظریه انتخاب عمومی خطر دیگری از همگنسازی را به همراه دارد. زیرا علاوه بر شاخه ای که در دانشگاه ویرجینیا (و بعداً ویرجینیا تک و دانشگاه جورج میسون) متولد شد، شاخه های دیگری از نظریه انتخاب عمومی نیز پدید آمدند. این شاخه های دیگر شامل مدرسه بلومینگتون وینسنس و النور اوستروم و مدرسه روچستر ویلیام ریکر است. انتخاب عمومی بیشتر توسط اقتصاددانان دانشگاه شیکاگو، از جمله گری بکر، سام پلتزمن و گئورگ استیگلر توسعه یافت (به میچل ۱۹۸۸ و مولر ۱۹۷۶ مراجعه کنید).
آنچه من می خواهم در اینجا برجسته کنم نکته ای است که پیتر بوتکه و من در مقاله اخیر خود، “جایی که شیکاگو و لندن ملاقات می کنند: جیمز بوکانان، اقتصاد سیاسی ویرجینیا، و نظریه هزینه” (۲۰۲۰) به آن اشاره کردیم. ما در آنجا استدلال می کنیم که مدرسه اقتصاد سیاسی ویرجینیا از پیوند بین نظریه ذهنی هزینه – که در زمان فردریش هایک و لیونل رابینز در دانشکده اقتصاد لندن توسعه یافته بود – و نظریه قیمت دانشگاه شیکاگو رشد کرد.
کار فرانک نایت پیشرفتی اساسی در آموزش دانشجویان در دانشگاه شیکاگو و مدرسه اقتصاد لندن در دوران پیش از جنگ جهانی دوم محسوب می شد و این نایت بود که به طور قابل توجهی بر تدریس کوز تأثیر گذاشت. با این حال، در حالی که تئوری قیمت در شیکاگو در درجه اول مارشالی بود، که در آن هزینه ها عینی در نظر گرفته می شد، در مدرسه اقتصاد لندن نظریه قیمت در درجه اول Wicksteed بود – که در آن منحنی های عرضه به سادگی همان منحنی های تامین کنندگان است و بنابراین بخشی از منحنی تقاضای کل برای یک کالا یا خدمات است. کالاها و خدماتی که ارزش آنها ذهنی است. کوز در یادداشتهای شخصی خود در دهه ۱۹۳۰ از مدرسه اقتصاد لندن اشاره میکند که در مدرسه اقتصاد لندن، برخلاف شیکاگو، “مارشال در زمره مقدسین بود، اما تعداد کمی از ما منحصراً او را تحسین میکردیم. مارشال یکی از بسیاری از اقتصاددانانی بود که مورد مطالعه قرار گرفت”، و او ادامه میدهد که “در واقع، ما فکر میکردیم که دیدگاههای او در مورد تحلیل هزینهها گمراهکننده بود (۱۹، ۱۹، تحلیلهای فرآیندهای بازار گمراهکننده بود. ص ۳۴).
در نتیجه، وجه اشتراک کوز با بوکانان و دیگر اقتصاددانان مکتب شیکاگو، ویژگی مشترکی که آنها را از سایر عموزاده های روشنفکر در شیکاگو متمایز می کرد (به واگنر ۲۰۱۷، ۲۰۲۰ مراجعه کنید)، این واقعیت است که آنها هزینه های فرصت را نه به عنوان محدودیت هایی که بازیگران اقتصادی به طور منفعلانه به آنها پاسخ می دهند، بلکه به عنوان متغیرهایی در مسیر انتخاب می دیدند. به همین دلیل، اقتصاددانان مکتب ویرجینیا مانند کوز توجه تحلیلی خود را بر انتخاب از میان محدودیت ها متمرکز کردند. در نتیجه توجه آنها به مؤسسات، سازمان ها و سایر ترتیبات قراردادی به عنوان یکی از عوارض جانبی تلاش افراد برای تحقق خروجی های مورد نظر خود از مبادله معطوف شد. بنابراین، اقتصاددانان مکتب ویرجینیا دیدگاهی مبتنی بر قانون اساسی را اتخاذ کردند که بر تحلیل «قواعد بازی» و اینکه چگونه نهادهای اصلاحی میتوانند انواع مبادلات با نتایج مثبت را ایجاد کنند، تمرکز دارد. بنابراین، در حالی که معاصران آنها در دوران پس از جنگ جهانی دوم در دانشگاه شیکاگو فرض میکردند که مطلوبیت تکهای ویژگی بارز خروجیهای بازار در دنیای واقعی است، کوز و مکتب ویرجینیا شرایط مطلوبیت تکهای را به عنوان محصول جانبی طرحهای نهادی آگاهانه مردم، نه تنها با هدف کاهش هزینههای مبادله، بلکه همچنین با هدف کاهش سود، در نظر گرفتند.
این تمایز نه تنها با واکنش اولیه اقتصاددانان دانشگاه شیکاگو به آنچه که بعدها به عنوان قضیه کوز شناخته شد، بلکه با نحوه تفسیر امروزی قضیه کوز نیز به خوبی نشان داده می شود. «مشکل هزینه اجتماعی» (Coase 1960)، که در پاسخ به نوشتههای فریدمن، استیگلر، هاربرگر و سایر اقتصاددانان دانشگاه شیکاگو نوشته شد، اولین بار توسط کوز در مقالهای با عنوان «کمیسیون ارتباطات فدرال» (Coase 1959) مورد بحث قرار گرفت و خطای اساسی رفاه اقتصادی کوز در تحلیل اقتصادی ارزیابی شد. با این حال، آنچه نیاز به یادآوری مکرر دارد، فقط این دو مقاله نیست، که هر دو در زمانی که کوز در دانشگاه ویرجینیا بود نوشته شدهاند، بلکه ایدههای او، دوباره در دانشگاه ویرجینیا، تکمیل کننده دانش عمومی است که او، بوکانان، ناتر و وینینگ از فرانک نایت به ارث برده بودند. جنبه شگفتانگیز موضوع، همانطور که گئورگ استیگلر در زندگینامهاش (۱۹۸۸) بازگو میکند، این است که اتفاقاً در میان دانشجویان سابق نایت در دانشگاه شیکاگو (از جمله خود فریدمن و استیگلر) بود که ایدههای کوز انقلابی تلقی شد و اقتصاد رفاه کبوتر را زیر و رو کرد.
اگرچه تز کوز به سنگ بنای مبحث حقوق و اقتصاد به طور خاص و اقتصاد نهادی به طور کلی تبدیل شد، پیام اصلی کوز را نمی توان به طور کامل درک کرد مگر اینکه ابتدا دریابیم که او ماهیت هزینه ها را چگونه درک کرده است. همانطور که اغلب تکرار شده است، قضیه کوز هرگز قرار نبود توجه ما را به دنیایی جلب کند که در آن هزینه تراکنش صفر است. در چنین دنیایی، بازارها از تمامی مزایای تجارت محروم می شوند و در نتیجه موسسات زائد می شوند. در عوض، آنچه کوز به دنبال برجسته کردن آن بود این بود که چگونه کاهش مثبت هزینه معاملات فرصتهای سود آینده را نشان میدهد و چگونه کارآفرینان از یافتن راههایی برای کاهش هزینههای مبادله با ایجاد ترتیبات نهادی که از تجارت سود میبرند سود میبرند.
به عنوان کوز در آثارش – از مقاله “ماهیت شرکت” (کوز ۱۹۳۷) تا آخرین کتاب او “چگونه چین سرمایه دار شد؟” (Coase and Wang 2012) – توضیح می دهد، مزیت تنظیمات نهادی و سازمانی مانند قراردادها، شرکت ها، پول و حقوق مالکیت این است که هزینه های مبادله را کاهش می دهند. هزینه ها محدودیتی برای انتخاب های مستقل انسان نیستند، بلکه مصنوع از انتخاب انسان هستند و بنابراین توانایی دستکاری خلاقیت انسان از طریق بازسازی ساختار پرداخت تعبیه شده در موسسات را دارند. این درک از فرآیندهای بازار بود که کوز با همکارانش در دانشگاه ویرجینیا به اشتراک گذاشت و او را از همکارانش که بعداً در دانشگاه شیکاگو به آنها ملحق شد متمایز کرد. از این منظر است که کوز را باید اقتصاددان مکتب ویرجینیا دانست.
منابع:
Candela، Rosolino A.، و Peter J. Boettke. 2020. “جایی که شیکاگو با لندن ملاقات می کند: جیمز بوکانان، اقتصاد سیاسی ویرجینیا و نظریه هزینه.” انتخاب عمومی ۱۸۳(۳-۴): ۲۸۷-۳۰۲.
کوز، رونالد اچ. ۱۹۳۷. “ماهیت شرکت”. Economica 4 (16): 386-405.
کوز، رونالد اچ. ۱۹۵۹. “کمیسیون ارتباطات فدرال.” مجله حقوق و اقتصاد ۲: ۱-۴۰.
کوز، رونالد اچ. ۱۹۶۰. «مشکل هزینه اجتماعی». مجله حقوق و اقتصاد ۳: ۱-۴۴.
Coase, Ronald H. 1982. “اقتصاد در LSE در دهه ۱۹۳۰: دیدگاه شخصی.” مجله اقتصادی آتلانتیک ۱۰ (۱): ۳۱-۳۴.
کوز، رونالد اچ و نینگ وانگ. ۲۰۱۲. چگونه چین سرمایه دار شد. نیویورک: پالگریو مک میلان.
نایت، فرانک اچ. ۱۹۲۱. ریسک، عدم قطعیت و سود. بوستون، MA: هاتون میفلین.
مدما، استیون جی. ۲۰۱۰. “رونالد هری کوز.” در راس بی، امت، ویرایش. همنشین الگار در مدرسه اقتصاد شیکاگو (صص ۲۵۹-۲۶۴). نورث همپتون، MA: ادوارد الگار.
میچل، ویلیام سی. ۱۹۸۸. “ویرجینیا، روچستر و بلومینگتون: بیست و پنج سال انتخاب عمومی و علوم سیاسی.” انتخاب عمومی ۵۶ (۲): ۱۰۱-۱۱۹.
مولر، دنیس سی. ۱۹۷۶. “انتخاب عمومی: یک نظرسنجی”. مجله ادبیات اقتصادی ۱۴(۲): ۳۹۵– ۴۳۳.
استیگلر، جورج جی. ۱۹۸۸. خاطرات یک اقتصاددان غیرقانونی. نیویورک: کتاب های پایه.
Wagner, Richard E. 2017. James M. Buchanan and Liberal Political Economy. Lanham، MD: Lexington Books.
واگنر، ریچارد ای. ۲۰۲۰. «اقتصاد سیاسی شیکاگو و پسر عموی ویرجینیا». مقاله GMU در اقتصاد شماره ۲۰-۱۱. موجود در SSRN: https://papers.ssrn.com/sol3/papers.cfm?abstract_id=3597754





