چگونه سنگاپور ۵۵۰ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی به دست آورد / چگونه سنگاپور به نرخ تورم ۱.۲ درصدی و اولین پاسپورت جهان دست یافت؟

چگونه سنگاپور 550 میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی به دست آورد / چگونه سنگاپور به نرخ تورم 1.2 درصدی و اولین پاسپورت جهان دست یافت؟

طی نیم قرن گذشته، سنگاپور با جذب بهترین افراد داخلی و خارجی، توسعه مهارت ها و تمرکز بر تصمیم گیری با کیفیت، از جزیره ای فقیر و عقب مانده به یکی از پیشرفته ترین کشورهای جهان تبدیل شده است. تورم ۱ درصدی، پاسپورت درجه یک، بندر شلوغ و تولید ناخالص داخلی حدود ۵۵۰ میلیارد دلاری حاصل ساختار، تخصص محوری و شایسته سالاری حاکم بر این کشور است.

به گزارش اکوایران، سنگاپور حدود ۱.۶ میلیون نفر از بهترین کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته را برای مدیریت و بازار کار به صورت کمی و با وسواس قابل توجه استخدام کرده است.

دکتر محمود سریع القلم استاد دانشگاه شهید بهشتی در یادداشتی در روزنامه دنیای اختاز نوشت:

نرخ تورم سنگاپور ۱.۲ درصد است. این نتیجه ساختاری است که بهترین و درخشان ترین را در بانکداری، صنعت، فناوری اطلاعات، سیاست عمومی، محیط زیست، سیاست خارجی، آموزش و مدیریت تولید کرده است. در این ساختار بهترین و تواناترین سنگاپور توانسته اند کشوری را بسازند که دارای این ویژگی ها باشد: تولید ناخالص داخلی معادل ۵۵۰ میلیارد دلار با مساحت ۷۳۵ کیلومتر مربع و شش میلیون نفر.

بر اساس رتبه بندی جهانی شاخص سرمایه انسانی، سنگاپور با شاخص ۰.۸۸ از یک بهترین رتبه جهانی را دارد. ۴۰ درصد از تولید آن در چیپس متمرکز شده است. ۵ درصد از بهترین فارغ التحصیلان دانشگاه های سنگاپور مدیر این کشور می شوند. بر اساس رتبه بندی شفافیت بین المللی، سنگاپور از نظر شفافیت مدیریتی در رتبه چهارم جهان قرار دارد. در سال ۲۰۰۲، بانک جهانی سنگاپور را یک کشور “توسعه یافته” در نظر گرفت. سنگاپور حدود ۱.۶ میلیون نفر از بهترین کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته را برای مدیریت و بازار کار به صورت کمی و با وسواس قابل توجه استخدام کرده است.

به این افراد توانمند، باهوش، متخصص، کارآمد و متخصص حقوق قابل توجهی داده می شود و در نهاد تصمیم گیری مورد استفاده قرار می گیرند. در دهه ۱۹۶۰، درآمد سرانه سنگاپور ۳۲۰ دلار بود (این کشور در سال ۱۹۶۵ تأسیس شد). امروز درآمد سرانه این کشور ۶۶ هزار دلار است. در دهه ۱۹۶۰، سنگاپور حتی آب آشامیدنی کافی نداشت. هیچ ساختار مدنی و منابع طبیعی نداشت. در حال حاضر ۳۰۰۰ شرکت خارجی در سنگاپور در حال تولید هستند. امید به زندگی در این کشور ۸۷.۳ سال است که یکی از بالاترین ها در جهان است.

بندر سنگاپور شلوغ ترین بندر جهان است. دولت سنگاپور همه اقشار جامعه را موظف کرده است که به طور منظم «مهارت‌های» خود را ارتقا دهند و از طریق برنامه‌ای به نام Skillsfuture، تشخیص داده است که توانمندسازی باعث توسعه می‌شود. مهم ترین مسئله حاکمان سنگاپور برای حفظ موقعیت ممتاز کشورشان و بهبود تدریجی آن، تسهیل ورود بهترین ها به آموزش عالی و دانشگاه هاست.

در سنگاپور، افرادی به سطوح بالایی از تدریس و تحقیق می رسند که خود را بر اساس معیارهای سختگیرانه ثابت کرده اند. رقابت در این کشور اساس رشد است. دولت معتقد است که ارتقای سطح مهارت و دانش مردم مهمترین تصمیم خود است. رابرت لوکاس، اقتصاددان، معتقد است که دانش و مهارت‌ها نوعی برون‌گرایی مثبت هستند، به این معنا که جامعه، شرکت‌ها و دولت بدون صرف هزینه از مهارت‌ها و دانش افراد سود می‌برند. سنگاپور از آنجایی که برای مهارت و توانایی در مدیریت ارزش قائل است و از جمله کشورهایی است که در سیاست های اقتصادی و به ویژه بانکی از شفاف ترین کشورها است، مورد اعتماد بهترین شرکت های تولیدی و فناوری است، به طوری که در سال ۲۰۲۵ حدود ۵۶ میلیارد دلار سرمایه گذاری مستقیم خارجی (FDI) جذب کرده است.

ژاپن، چین، آمریکا و هلند از جمله سرمایه گذاران هستند. در سال ۱۹۶۵، سنگاپور ۹۹ هزار بازدید کننده (گردشگر) داشت. این تعداد در سال ۲۰۲۴ به ۱۶.۵ میلیون نفر افزایش یافته است که درآمدی معادل ۲۲.۴ میلیارد دلار برای سنگاپور ایجاد کرده است. پیش بینی می شود تولید ناخالص داخلی سنگاپور در سال ۲۰۲۶ به ۵۷۳ میلیارد دلار برسد.

اعتبار پاسپورت سنگاپور در سال ۲۰۲۵ برای اولین بار در جهان است. آیا این موفقیت دولت و مردم سنگاپور تصادفی است؟ سنگاپور چگونه از یک جزیره عقب مانده به یک قطب جهانی در صنعت، فناوری، تحقیقات علمی، شفافیت، محیط زیست سالم و حتی یک جامعه سالم، صادق، قابل اعتماد و قابل اعتماد در مدت حدود نیم قرن تبدیل شده است؟ برای پاسخ به این سوال نیازی به متوسل شدن به ۵۰ متغیر نیست. ریشه تحول سنگاپور در دو متغیر نهفته است: اول ماهیت و پایگاه اجتماعی دولت و دوم ماهیت تصمیمات دولت.

پایگاه اجتماعی دولت سنگاپور افراد توانمند، حرفه ای، تحصیلکرده و رقابتی است. هرکس توانمند باشد به مدیریت می رسد. وفاداری به تخصص و مهارت است نه به مردم. دولت می گوید، من کشوری ثروتمند می خواهم که هرکس به اندازه کارش سود ببرد. دولت سنگاپور آنقدر مطمئن است و سیستمی ایجاد کرده است که افراد مستعد خارجی را نیز در چارچوب سیستم تنظیم شده خود به کار می گیرد. مردم برای بهره وری بالاتر، تولید ثروت، بهره وری و رقابت کار می کنند، نه برای مدیران بالاتر. سنگاپور از فردی به جمعی، از فردی به سیستم و از فردی به حاکمیت و از فردی به مقررات تکامل یافته است. درونی و بیرونی یک سیستم را می بینند نه مردم را. نظامی که افراد فاسد، رانت خوار، خلافکار و ناکارآمد را نمی پذیرد و آنها را به بلاروس، کره شمالی و ونزوئلا هدایت می کند. دولت سنگاپور اجازه نمی دهد یا هزینه می کند تا افراد نالایق را در پست های مدیریتی قرار دهد و فقط وضعیت موجود را حفظ کند.

دولت سنگاپور به وضوح از هر فردی که در سمتی منصوب می کند، نتیجه می خواهد. پول مردم باید برای بهبود وضعیت آن مردم مصرف شود. دولت سنگاپور اساس و ستون فقرات خود را بر اساس شایسته سالاری بنا کرده است. این دولت به ویژه در حوزه مدیریت اقتصادی و سیاست خارجی با تسلط بر زبان انگلیسی و با هدف محوری افزایش ثروت ملی سنگاپور، توانمندترین افراد را با تحصیلات از بهترین دانشگاه های دنیا به کار گرفته است.

وقتی انسان توانایی نداشته باشد، تخریب می کند، بهانه می آورد، منابع را هدر می دهد، دوستانش را با خود می آورد. از این رو دولت سنگاپور طبقه متوسط ​​را به حاکمان تبدیل کرده و پایگاه حکومت را به آنها اختصاص داده است. طبقه متوسط ​​به خاک تعلق دارد زیرا موجودیت و آینده خود را در آن خاک می بیند. وابستگی او به خاک نه به خاطر اخلاق بلکه به دلیل ساختاری است که به زندگی و کیفیت زندگی او معنا می بخشد. در آن ساختار او تولید می کند، به جامعه خدمت می کند، هزاران نفر را به کار می گیرد و با مهارت و اندیشه مدیریت می کند.

دومین متغیر حاکمیت سنگاپور که موفقیت های زیادی را به همراه داشته است، ماهیت تصمیم گیری این سیستم است. چه کسانی و با چه ظرفیتی و با چه تحصیلاتی و با چه تجربیاتی تصمیم می گیرند؟

توسعه مساوی با کیفیت تصمیم گیری است. چینی ها برای تصمیم گیری دقیق تر و کارآمدتر با رقبای خود مشورت می کنند. ریشه های افکار منجر به تصمیم گیری سنگاپور چیست؟ فردی که تحصیلات بهتر و سطح بالاتری دارد، افق بهتری را تشخیص می دهد. در دهه ۱۹۷۰، دولت سنگاپور دریافت که نیاز به جذب سرمایه دارد.

از این رو ساختاری کارآمد ساخت و بهترین مدیران را به کار گرفت تا سرمایه گذار خارجی احساس امنیت و سود و تولید ثروت کند. توجه به محیط زیست، سرمایه گذاری در آب، برق، انرژی، بنادر و از همه مهمتر تحصیل و مهارت از محوری ترین تصمیمات دولت سنگاپور است. سنگاپور در تصمیم گیری جوهره جهان را از طریق افراد توانمند گرفته و در فرآیندها قرار داده است. هر فردی می تواند سود کند و از سرمایه به بهترین شکل استفاده کند، امرار معاش دارد و افراد بیشتری را به کار می گیرد و تولید ناخالص داخلی کشور را افزایش می دهد.

دولت ها با ساختن سازه ها و به کارگیری عموم مردم در فرآیند تولید ثروت در ظرفیت های مختلف به مردم خود خدمت می کنند. همه جوامع و دولت های پوپولیستی دارای اقتصاد ناسالم، سیاست ناسالم و جامعه ای ناامید و بی تفاوت هستند. حتی فرانکو در دهه آخر عمرش دریافت که پوپولیسم چیزی جز فساد، رانت خواری و چاپلوسی نیست و به حمایت از خصوصی سازی، تخصصی شدن و ارتباطات گسترده اقتصادی با اروپا متوسل شد.

اساساً در کشوری که مردم از طریق پوپولیسم در قدرت هستند، منافع ملی معنا ندارد و منافع حاکمان مهم است. در سنگاپور، منافع کشور و حفظ سرمایه، تشویق به تولید ثروت و بهبود زندگی شهروندان اساس حکمرانی است. آیا تورم ۱ درصد تصادفی است؟ یا نتیجه به کارگیری فکر و مشاوره و تخصص و برنامه ریزی با استفاده از بهترین درون و بیرون است؟ یکی از ویژگی های متمایز سنگاپور اتصال آن به جهان است. چه کسی به جهان متصل می شود، دریافت می کند و تأثیر می گذارد؟ کسانی که توانایی دارند. کسانی که به درستی مطالعه نکرده اند، زبان های خارجی نمی دانند، نمی دانند چگونه فکر کنند و در هاله ای از پوپولیسم گرفتار شده اند، نمی توانند پیچیده ترین روندهای اقتصادی، سیاسی و ژئوپلیتیک جهانی را در ده دقیقه برای مخاطبان متخصص خود توضیح دهند. سنگاپوری ها در مراکز جهانی و راهروهای بین المللی سفر می کنند زیرا توانایی بحث و گفتگو دارند، دانش دارند و به زبان انگلیسی مسلط هستند. قدرت تفکر، قدرت توضیح و قدرت تصمیم گیری مستلزم آموزش درجه یک با بهترین اساتید است که سنگاپوری ها با اتصال آنلاین به بهترین دانشگاه های جهان و اساتید درجه یک به دست می آورند. انسان توانا نیازی به دروغ و حقه و رانت و توهم ندارد زیرا با توانایی خود زندگی می کند نه با ارتباطاتش.

چنین فردی در دنیای به هم پیوسته مورد تقاضا است. تورم یک درصدی نتیجه مراقبت حاکمان سنگاپور از فرآیندهای تخصصی تصمیم گیری است. سرنوشت یک خانواده، یک شرکت، یک شرکت، یک موسسه و یک دولت به متغیرهای مختلفی بستگی دارد، اما متغیر کانونی، کلیدی و محوری با والدین، مدیران و حاکمان است. چه ویژگی های فکری دارند؟ چه مهارت هایی دارند؟ ضریب هوشی و هوش هیجانی آنها چقدر توانایی دارد؟

همه انسان ها از نظر حقوق با هم برابرند اما از نظر توانایی و استعداد برابر نیستند و جوامعی که فکر می کنند شعور مردم از نظر پوپولیسم و توهم مساوی است و عدالت در ذهنیت و گفتار است و نه در ساختار برای استثمار بر اساس ظرفیت مردم، در نهایت تبدیل به ونزوئلا می شوند که آمریکا به راحتی نمی تواند آن را به ونزوئلا تبدیل کند. چاپلوسان و افراد فاسد دولت را احاطه کرده اند. انجام داده اند

افراد قدرتمند در سنگاپور اجازه نمی دهند دولت سنگاپور اشتباه کند زیرا متعلق به آن کشور است. دولت سنگاپور برای عموم مردم تصمیم می گیرد نه برای عده کمی. نرخ تورم یک درصدی با اولین پاسپورت جهانی چه رابطه ای دارد؟ از آنجایی که مردم سنگاپور بر اساس تئوری تمدن سازی آبراهام مزلو از زندگی خود راضی هستند، این کشور به طور خودکار دارای امنیت مدنی و امنیت ملی است. با اینکه جزیره ای است و کشورهای قدرتمندی در اطراف سنگاپور وجود دارد، اما همه چیزی جز احترام و قدردانی برای آن قائل نیستند.

اگر افراد ضعیف در یک کشور متحد شوند، آن کشور را نابود می کنند و اگر افراد قوی همکاری کنند و به اجماع برسند، آن کشور سنگاپور می شود. اساس اجماع در دنیای امروز، تولید ثروت از طریق فناوری، تولید و اتصال به اقتصاد جهانی از طریق کشورهای صاحب فناوری و سرمایه و دانشگاه های برتر است. زمانی که افراد مرحله اول و دوم هرم مازلو را پشت سر می گذارند، به تدریج به رشد فکری و مدنی می رسند و جامعه ای توسعه یافته را از نظر مشارکت ایجاد می کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *