سوء تفاهم از روابط سرمایه داری

خطاهای جامعه شناسی / قسمت 1: جامعه شناسی است

عدم شناخت سرمایه داری و تصور غلط از آن جامعه شناسان در پروژه تحقیقاتی اصلی خود ، یعنی درک الگوهای در حال ظهور روابط اجتماعی در جوامع صنعتی و نهادهای ناشی از این الگوهای ، ناکام است. جامعه شناسان و انسان شناسان باید با تئوری اقتصادی و فاصله از سوسیالیست ها عمیقاً درک شوند.

در تاریخ جامعه شناسی ، استدلال می شود که ظهور این رشته محصول ظهور جامعه صنعتی مدرن است. جامعه ای که در آن صنعت و تولید کارخانه ، شهرهای پر جمعیت ، اقتصاد پولی ، اضطراری دولت دولت ، دسترسی به بازارهای دوردست و ارتباطات طولانی ، غیر شخصی سازی بیشتر روابط اجتماعی و تمایل به خانواده هسته ای از جمله این ویژگی ها است. این نوع بی سابقه زندگی اجتماعی برای اولین بار از قرن نوزدهم در اروپای غربی پدیدار شد و به تدریج در سراسر جهان تا اواسط قرن قرن گسترش یافت. جدایی که آنها در اوایل قرن نوزدهم بین مفهوم جامعه با مفهوم جامعه بوده است ، تأکید بر پدیده اجتماعی بی سابقه و شکاف اساسی آن با جوامع باستانی است. برای توضیح موضوعات مربوط به این پدیده جدید ، نیاز به علم جدیدی به نام جامعه شناسی نیز وجود داشت.

خطاهای جامعه شناسی / قسمت ۱: آیا جامعه شناسی “باقی مانده است”؟

در ایران ، ایالت و آموزش بوروکراتیک آموزش و پرورش – از پیش دبستانی تا بعد از دکتری – منطق طبقه بندی علمی را بیش از آنکه به تاریخچه این مناطق و همکاری های داخلی و مبارزات در بین فعالان آنها بستگی داشته باشد ، بیشتر از آن کرده اند.

به همین دلیل است که فیلسوفان باستان و قرون وسطایی مانند ارسطو و ابن خلدون یا دانشمندان قرن هجدهم مانند مونتسکویو و روسو یا حتی آگوست کنت ، که اصطلاح “جامعه شناسی” بودند ، نمی توانستند بنیانگذار چنین علمی باشند. آنها با شرایط جدیدی که وبر و دوریم در جو خود زندگی می کردند بیگانه بودند. با این حال ، سهم آنها در ظهور تعدادی از مفاهیم نظری و ابزارهای این دانش که توسط جامعه شناسان بعدی مورد استفاده قرار گرفته است.

جامعه شناسی مبتنی بر این تصور است که جامعه مدرن الگوی خاصی از روابط اجتماعی بین انسانها یا در گذشته ایجاد کرده است ، یا فقط در شهرهای کوچک قرون و قرن باستان تا حد بسیار محدودی ایجاد کرده است. تا قرن نوزدهم و حتی قرن بیستم ، درصد بسیار کمی از جمعیت بشر در شهرها زندگی می کردند و در همان شهرها از آسمان تا شهرهای مدرن متفاوت بودند. جامعه شناسی ادعا می کند این الگوی نوظهور روابط اجتماعی و نهادهای بی سابقه را توضیح می دهد. تمایز توسط جامعه شناس آلمانی ، فردیناند تونیس بین شفت جمین و گزله ، و تمایز دورکیم بین همبستگی مکانیکی و همبستگی ارگانیک از جمله ابزارهای نظری برای توضیح شکاف بین جوامع سنتی و جوامع مدرن بود.

ظهور دانش انسان شناسی نیز محصول این شرایط نوظهور است ، به جز این که موضوع مورد مطالعه الگوهای پیش از مدرن روابط اجتماعی و نهادهای ناشی از آن است تا درک بهتری از الگوهای نوظهور کسب کند. با این حال ، انسان شناسی روشهای تحقیقاتی مانند مردم نگاری را ایجاد کرد ، که بعداً در مطالعه جوامع در شهرهای مدرن مورد استفاده قرار گرفت.

جامعه شناسی و مارکسیسم در ابتدا دو جریان متفاوت و حتی متناقض بودند که توضیحات مشابهی در مورد همان پدیده داشتند. مارکسیسم ادعا کرد که روابط اجتماعی بی سابقه ای را به نام سرمایه داری و کشف “قوانینی” که در فروپاشی نهایی آن به دلیل تضادهای ذاتی آن حاکم بود ، درک می کند. ادغام جامعه شناسی با مارکسیسم و نام مارکس در کنار کلاسیک جامعه شناسی مدتها پس از ظهور و ادغام جامعه شناسی در دانشگاه ها اتفاق افتاد. البته ، بیشتر جامعه شناسان اولیه – و همچنین آنهایی مانند هربرت اسپنسر انگلیسی یا ویلیام گراهام سامنر یا مکس وبر آمریکایی در پایان کار خود – دیدگاه مثبتی از سرمایه داری نداشتند ، اما ظاهراً مخالفت آنها با سرمایه داری با انگیزه مارکسیسم متفاوت بود.

در مورد انگیزه جامعه شناسان اولیه در مخالفت با سرمایه داری ، لازم به ذکر است که یکی از ریشه های فکری جامعه شناسی ، محافظه کاری فرانسه و دانشمندانی مانند لوئیس د بونالد و جوزف د مستر بود. محافظه کاران اروپایی در قرن نوزدهم سرمایه داری را به نابودی جامعه باستان و جایگزینی روابط صمیمی در آن جوامع با روابط “سودآور” متهم کردند. می توان در مورد چگونگی تخیل عاشقانه از دوران باستان که توسط پول -سازندگان پول و انقلابیون معادل نابود شده است ، بسیار مورد بحث قرار داد. در هر صورت ، محافظه کاران قرن نوزدهم در حال خوردن پشیمانی اقتصادی بودند که در آن هیچ خبری از دودکش های کارخانه ها و مناظر زشت شهرهای صنعتی و صاحبان تریبون و مدعی دولت وجود نداشت.

خطاهای جامعه شناختی / قسمت دوم: ایجاد نظریه اقتصادی

خطاهای جامعه شناختی / قسمت دوم: ایجاد نظریه اقتصادی

علوم اجتماعی بیش از صد سال است که امیدوار است جایگزینی برای اقتصاد مبتنی بر سرمایه داری پیدا کند. سؤالی که به نظر می رسد هرگز مطرح نشده است این است که چه کسی در اقتصاد سرمایه داری مانع از حمله در بین افراد می شود؟

اما جامعه شناسان و بنیانگذاران جامعه شناسی متوجه شده اند که روابط قدیمی دیگر احیا نشده است و نیازهای جمعیت رو به رشد دوران مدرن را نمی توان با انتظارات بی سابقه از کیفیت زندگی با اقتصاد غیر مونگی و بازارهای محلی باستان برآورده کرد.

این دو جریان هرکدام به دنبال حل این تضاد بین حس منفی پدیده ها در جامعه مدرن و در عین حال نیاز اجتناب ناپذیر برای دستاوردهای خود بودند. مارکس با پیش بینی فروپاشی و جایگزین کردن آن با روابط تکامل یافته و دورکیم ، سعی داشت با تلاش برای احیای اصناف قرنهای اروپایی ، این تضاد را حل کند. لازم به ذکر است که خود دورکیم یک فعال سیاسی سوسیالیستی بود. با درک این واقعیت ها ، ادغام جامعه شناسی اساساً محافظه کار با مارکسیسم رادیکال و نام مارکس در کنار کلاسیک جامعه شناسی تعجب آور است.

این دیدگاه مخالفان روابط مبتنی بر بازار آزاد (سرمایه داری) است. اما آیا لیبرال ها و مدافعان سیستم سرمایه داری هیچ اعتراضی به جامعه مدرن ندیدند؟ آیا آنها از شرایط کارخانه ها در نیمه اول قرن نوزدهم راضی بودند یا مناظر شهرهای صنعتی زیبا بودند؟ آیا لیبرال های کلاسیک همه چیز را حتی زندگی زناشویی و خانوادگی با پول اندازه گیری کردند؟ این البته تصویری از رمان های قرن نوزدهم گرفته تا فیلم ها و سریال های امروز از بورژوازی و سرمایه داران است. در اینجا ما قصد نداریم با ارائه واقعیت های زندگی شخصی مارکس و رفتار او نسبت به بستگانش ، این تصویر را به چالش بکشیم.

در بخش دوم این یادداشت ، ما ذکر کردیم که نظریه اقتصادی ساختار یافته ترین بخش تئوری اجتماعی در بحث جامعه شناسان فعلی است و مارکسیسم مجموعه ای از خطاهای نظری تئوری ارزش و مبادله است. نظریه اشتباه به خودی خود منجر به سوء تفاهم یا درک ناقص از تاریخ و جامعه معاصر می شود. به عنوان مثال ، در جامعه شناسی موجود ، توضیح روشنی در مورد رشد جمعیت و افزایش همزمان در رهبری مصرف انسان از سال ۱۸۰۰ تا به امروز ارائه نشده است. چه چیزی منجر به تاریخ همو ساپینوس تاریخ چندین ده هزار سال ، ناگهان در حدود ۱۸۰۰ ، برای اولین بار ، انسان ها برای اولین بار توانستند از “مالتسی” فرار کنند ، و جمعیت و مصرف همزمان مصرف صریح افزایش یافته است؟ اگر شرایط کار در کارخانه هایی که سرمایه داری ایجاد کرده اند به همان اندازه که این افزایش جمعیت توضیح داده می شود بد بود؟ اگر جواب فن آوری های جدید است ، چگونه آنها ظهور این فناوری و کاربرد گسترده آن را توضیح می دهند؟ این یک تئوری اقتصادی صحیح است که به عنوان مثال می تواند از مفهوم آنتروپرنری برای توضیح دانش و فناوری مدرن در اقتصاد استفاده کند.

واقعیت این است که آنچه در کارخانه های نیمه اول قرن نوزدهم شرایط شغلی را ایجاد کرده است ، نه سرمایه داری ، بلکه برای جلوگیری از بقایای نیروهای فئودالی از گسترش سرمایه داری. آنچه باعث افزایش نرخ دستمزد و کاهش ساعات کار می شود ، مبارزات غالباً مخرب سوسیالیستی نیست ، بلکه سرمایه داری بیشتر و در نتیجه تولید بیشتر و ارزان تر و فرصت های شغلی بیشتر است. اگر مداخله دولت و مقررات پی در پی آن می تواند شرایط نیروی کار را بهبود بخشد ، امروز پس از بیش از هشتاد سال اجرای قانون کار در ایران ، احتمالاً کارگران باید شرایط بهتری را فراهم کنند.

عدم شناخت سرمایه داری و تصور غلط از آن جامعه شناسان در پروژه تحقیقاتی اصلی خود ، یعنی درک الگوهای در حال ظهور روابط اجتماعی در جوامع صنعتی و نهادهای ناشی از این الگوهای ، ناکام است. جامعه شناسان و انسان شناسان باید با تئوری اقتصادی و فاصله از سوسیالیست ها عمیقاً درک شوند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خبرهای امروز:

پیشنهادات سردبیر: