عامل اساسی انحراف فکری در تاریخ اسلام

عامل بنیادین انحراف نحله‌های فکری در تاریخ اسلام

به گفته خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تاسنیم ، امام موضع پیامبر است و این موضع ، که ادامه مسیر هدایت الهی روی زمین است ، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در حقیقت ، هر پیامبر از خدا اراده ای برای اجرای نسخه های خطی و احکام الهی در وسط امت داشته و راه را برای رشد و تکامل آنها هموار می کند. این سنت الهی از همان آغاز آفرینش وجود داشته و بیانگر فیض بی پایان خدا برای هدایت بشریت است. وظیفه نه تنها محافظت از احکام الهی ، بلکه ارائه نیازهای معرفت شناختی و معنوی مردم و پاسخ به شک و تردیدها و مسائل روزمره آنها.

امامات در همان سنت الهی است و امام ، به عنوان جانشین پیامبر ، اقتدار خدا بر روی زمین است. امام واسطه فیض الهی و سرپرست دین خدا است و وظیفه دارد راه درست را به مردم نشان دهد و از انحراف آنها جلوگیری کند. رابطه امام با امت یک رابطه الهی و معنوی است که مبتنی بر شناخت ، عشق و سرپرستی است. اگر مردم خود را از آنها تشخیص ندهند یا از آنها جدا نشوند ، گمراه کننده و جهل خواهند بود ، زیرا هر ملتی که پیامبران را رها می کند سرانجام سقوط کرده است. نمونه ای از داستان بنی اسرائیل است که به دلیل عدم حضور چهل روز موسی در داستان تقات ، از هارون دور شد و از فتنه ساماری رنج می برد. همچنین در داستان غادیر خام ، امت اسلام ، علی رغم تأکید پیامبر (صلح بر او) بر استان علی (ع) ، مسیر خود را از سمت راست پس از مرگ وی جدا کرد و از اختلافات ، فتنه و انحراف رنج برد.

پس از این انحراف ، فرقه های روشنفکری بی شماری مانند ماراجه ، موتازیلیت ها و اشاریان و همچنین بناهای تاریخی انحرافی ، از جمله مکتب صوفی ، در اسلام تأسیس شدند ، که رهبر آن حسن باری بود ، که درگیری آشکار با اهل البیب ، به ویژه امیر مؤمنان بود. مسیر او ظاهراً یک مسیر زهد و عرفانی بود ، و همه تقوی ، اما زهد او چنان هیجان انگیز بود که نه تنها او را با دشمن به میدان نبرد سوق نداد ، بلکه هیچ موقعیتی را برای آنها ابراز نکرد و دین را به روش خودش تفسیر کرد ، و این نشان می داد که در میدان نبرد جمال ، وقتی امیر مؤمنان به او اعتراض کردندبا جسارت ، دیروز گفت که مردم دیروز به شهادت می گویند و پنج بقالی را می خواندند و خوب کار می کردند. امیر گفت: اگر من آنها را ناعادلانه کشتم ، پس چرا به آنها کمک نکردی؟ “این نقطه انحراف از اینها است.

Although there was no position above the Messenger of God for knowledge and knowledge of God, and it was he who recognized the Shari’ah and the way to attain the closeness of God, and after them, the people of the Prophet (PBUH) continued to move and move in the same way, and they passed through the Shari’ah by distorting the prophetic religion, You have to ask you that you consider yourself to be on the Messenger of Revelation, they continued to adhere to the same laws و قوانین خدا تا آخرین لحظات زندگی نجیب خود ، پس چگونه آنها خود را فراتر از پیام رسان مکاشفه دانستند؟ به جز این که آنها همان جهل را داشتند که رسول خدا از آن آگاه بوده است ، و این جهل به این دلیل بود که امام حق را رها کرد و به افراد فرومایه گرایش پیدا کرد.

بنابراین همه این انحرافات ریشه در مکتب مکاشفه دارند. مدرسه ای که خدا برای هدایت بشریت فرستاد و انسانها را به دنبال آن دعوت کرد. هر وقت جامعه ای از آموزه های وحی دور شود ، ارزشهای الهی متروکه می شوند و به مسیرهای ساختاری ذهن و هوای روح تبدیل می شوند ، به آرامی در انحراف ، فساد و ظلم قرار می گیرند. این شکاف مسیر راهنمایی را خاموش کرده و راه را برای فروپاشی اخلاقی و معنوی هموار کرده است.

تمام جهل ، بحران ها و سقوط های تاریخی انسان از این نقطه کانونی آغاز می شود. یعنی لحظه ای که انسان صدای دعوت الهی را نادیده می گیرد و به جای تسلیم حقیقت ، مسیر شورش و استکبار را دنبال می کند. تجربه تاریخی ملل نشان می دهد که فراموشی وحی باعث فروپاشی تمدن ها و سقوط ارزش ها شده است و سرانجام آنها را به سرنوشت تلخی مانند ویرانی ، جنگ ، ظلم و حتی عذاب الهی سوق داده است.

دین الهی دارای معیارهای روشنی و چارچوبهای خاص برای هدایت انسان است ، و هر وقت انسان به برداشت های خود و خود ساخته شده روی آورد ، نه تنها وحدت و نظم از بین می رود ، بلکه تصویر مهربان از دین و نظمی است که دین برای هر جامعه است. تاریخ اسلام نشان داده است که بزرگترین ضربات به امت از این تفسیرهای نادرست و خودمحور ناشی شده است.

به همین دلیل است که یکی از مهمترین دستورات پیامبر (صلح و نعمت ها بر او می شود) به عنوان بالاترین پیامبر الهی که باید به Tharaqi دعوت شود ، که کتاب خدا و پیامبر خالص آنها بود به طوری که امت از آن منحرف نشود و تقسیم شود ، و همچنین خوانش های مختلف دین ، ​​اما دین را از منبع تشریح و به عالم خدایا دریافت می کند. همانطور که خود پیامبر گفت ، “هرکسی که بمیرد ، در حالی که هیچ امامانی ندارد ، در اثر مرگ جهل مرده است.” و امام رزا (صبوه) گفت: “مانی ماتاه و لائسی لائی ماتیلی جاهلی فقیقی لاهل المامی و لائسی لهی ال القالی و آل -وواوقفی کافریری و آل -nassib mashriki.” این است که ” هرکسی که بمیرد و امام نیست ، درگذشت نادانی است. راوی می گوید: “آیا این شامل هرکسی است که می میرد و امام ندارد ، بنابراین آیا او در اثر مرگ جهل مرده است؟” پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: “بله ، و کسی که در توقف می میرد (یعنی بدون اعتقاد به امام یا امامات) یک کافر است و کسی که با امام (نابور) دشمن دارد ، بی پروا است.. »

این شکل گیری امام رضا (ص) همان سنت الهی است که قبلاً نیز ذکر و ذکر شد. سنتی که خدا بر آن پیامبر را به هر ملت فرستاد و او را به یک پیام رسان تبدیل کرد تا مردم را راهنمایی کند. وظیفه ملل پیروی از مسیر انبیا و Usias و حرکت در مدار راهنمایی بود. از آنجا که فقط با توجه به اطاعت از آنها ، آنها می توانستند از گمراهی ، مجازات الهی در امان باشند ، اما کسانی که از امام ها عزیمت می کردند و برای خودشان مدرسه ای ساختند ، نه تنها نجات یافته بلکه دیگران را نیز منحرف می کردند.

پایان پیام/

منبع:تسنیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *