کشاورزی که راز الگوهای تکرارشونده در اقتصاد جهانی را کشف کرد!

کشاورزی که راز الگوهای تکرارشونده در اقتصاد جهانی را کشف کرد!

علیرضا مبصر؛ گروه بانک و بیمه: چرخه‌های اقتصادی از دیرباز به‌عنوان قطب‌نمایی برای سرمایه‌گذاران و تحلیلگران عمل کرده‌اند. این چرخه‌ها نشان می‌دهند که اقتصاد هیچ‌گاه در یک مسیر مستقیم حرکت نمی‌کند؛ دوره‌های رشد، رکود، وحشت و رونق همچون فصل‌های طبیعت تکرار می‌شوند. شناخت این الگوها برای هر فعال بازاری ضروری است، چراکه تصمیمات درست در بزنگاه‌ها تنها با درک موقعیت چرخه‌ای امکان‌پذیر می‌شود.

در همین چارچوب، یکی از جذاب‌ترین نمونه‌های تاریخی به چارت ۱۵۰ ساله ساموئل بنر(Benner) بازمی‌گردد. بنر، کشاورزی آمریکایی در قرن نوزدهم، الگویی ساده اما ماندگار طراحی کرد تا نوسانات مالی زمان خود را توضیح دهد. او بازار را به سه فاز تقسیم کرد: سال‌های وحشت، دوران طلایی و سال‌های سخت. نکته حیرت‌انگیز این است که این الگو بارها در تاریخ مدرن نیز تأیید شده؛ از رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ گرفته تا ترکیدن حباب دات‌کام در ۲۰۰۰، بحران مالی ۲۰۰۸ و سقوط بازار در ۲۰۲۰.

این پرسش اکنون پیش روی ماست: اگر الگویی ۱۵۰ ساله توانسته چنین بحران‌هایی را پیش‌بینی کند، امروز چه پیامی برای سرمایه‌گذاران بازار های مالی دارد؟

نظریه چرخه‌ها در اقتصاد مدرن

رکود و تورم دو واژه کلیدی اقتصادند که سرنوشت بازارها را رقم می‌زنند. تورم یعنی افزایش مداوم سطح عمومی قیمت‌ها، و رکود یعنی کاهش قابل‌توجه در تولید، مصرف و اشتغال که باعث می‌شود اقتصاد از حرکت بایستد. اما نکته مهم این است که این دو پدیده در قالب چرخه‌هایی تکرارشونده رخ می‌دهند و هیچ‌گاه در یک سطح ثابت نمی‌مانند.

اقتصاددانان برای توضیح این تغییرات، دو نوع روند را از هم جدا می‌کنند:

  • روند سکولار (بلندمدت) : نیروهای کند و ماندگاری هستند که بیش از سه تا پنج سال اقتصاد را شکل می‌دهند. مهم‌ترین عوامل آن جمعیت و بدهی‌اند. به‌طور مثال، اگر جمعیت جوان و فعال کاهش یابد یا سطح بدهی دولت و شرکت‌ها بیش از حد بالا برود، اقتصاد در بلندمدت کند می‌شود و نرخ تورم و رشد واقعی کاهش پیدا می‌کند.

  • روند چرخه‌ای (کوتاه‌مدت) : نوسانات شش تا هجده‌ماهه در رشد و تورم هستند. این چرخه‌ها بیشتر از مسیر درآمد، مصرف، اشتغال و تولید شکل می‌گیرند و به سرمایه‌گذاران نشان می‌دهند که در کوتاه‌مدت باید روی دارایی‌های پرریسک تمرکز کنند یا به سراغ دارایی‌های امن بروند.

تجربه آمریکا و ژاپن به‌خوبی این تفاوت را نشان می‌دهد. در ژاپن، جمعیت پیر و بار سنگین بدهی باعث شده اقتصاد سه دهه درگیر رشد نزدیک به صفر باشد؛ یعنی یک روند سکولار نزولی. در آمریکا هم هرچند اقتصاد به لطف موج جمعیت جوان در دهه‌های ۶۰ تا ۹۰ میلادی رشد سریعی داشت، اما در سال‌های اخیر با کاهش نرخ زاد و ولد و افزایش بدهی عمومی، همین روند سکولار به مانعی برای رشد پایدار تبدیل شده است.

همانطور که اشاره شد؛ روندهای سکولار با جمعیت و بدهی مسیر بلندمدت اقتصاد را تعیین می‌کنند، در حالی‌که چرخه‌های کوتاه‌مدت از دل نوسانات رشد و تورم زاده می‌شوند

ایران نیز با چالش مشابهی روبه‌روست. جمعیت جوان که روزگاری موتور محرک اقتصاد بود، در حال پیر شدن است. از سوی دیگر بدهی دولت و حجم بالای نقدینگی، فشار ساختاری بر رشد اقتصادی ایجاد کرده است. به همین دلیل، اقتصاد ایران در بلندمدت در معرض همان روند سکولاری قرار دارد که کشورهایی مانند ژاپن را گرفتار کرده است.

شناخت این تفاوت میان روند سکولار و چرخه‌ای برای فعالان اقتصادی حیاتی است. چرا که اگرچه چرخه‌های کوتاه‌مدت می‌توانند فرصت‌های جذابی برای سرمایه‌گذاری ایجاد کنند، اما نادیده گرفتن نیروهای بلندمدت، مانند جمعیت و بدهی، به معنای چشم‌بستن بر مسیر اصلی اقتصاد خواهد بود.

ابزارهای امروز برای سنجش چرخه‌ها

یکی از چالش‌های مهم در تحلیل چرخه‌های اقتصادی، یافتن شاخص‌هایی است که بتوانند تغییرات در مسیر رشد یا رکود را به‌موقع نشان دهند. بازار اوراق بدهی به دلیل ارتباط مستقیم با سیاست‌های پولی و انتظارات سرمایه‌گذاران، بهترین منبع برای استخراج این سیگنال‌ها به شمار می‌رود. سه ابزار کلیدی که در این زمینه بیشترین کاربرد را دارند عبارتند از اسپرد اعتباری، منحنی بازده و نوسان‌پذیری نرخ بهره.

اسپرد اعتباری اختلاف بازدهی میان اوراق شرکتی و اوراق دولتی هم‌سررسید است. هرچه این اختلاف بیشتر باشد، به معنای افزایش ریسک نکول شرکت‌ها و بی‌اعتمادی بازار به آینده اقتصاد است. به‌عنوان نمونه، در بحران مالی ۲۰۰۸ اسپرد اعتباری در آمریکا تا بیش از ۷ درصد افزایش یافت؛ نشانه‌ای آشکار از ترس سرمایه‌گذاران. در مقابل، در سال ۲۰۱۷ این اسپرد به حدود یک درصد کاهش یافت و بیانگر بازگشت اعتماد بود. در ایران نیز مقایسه نرخ بازدهی اوراق دولتی (اخزا) با اوراق شرکتی یا صکوک، معیار مناسبی برای سنجش وضعیت اعتباری شرکت‌ها محسوب می‌شود. زمانی که فاصله این دو بازدهی کاهش یابد، به معنای آن است که سرمایه‌گذاران نسبت به توان بازپرداخت شرکت‌ها اطمینان بیشتری پیدا کرده‌اند.

منحنی بازده شاخص دیگری است که از تفاوت نرخ بازده اوراق بلندمدت و کوتاه‌مدت به‌دست می‌آید. در حالت عادی، اوراق بلندمدت بازده بیشتری دارند و منحنی بازده شیبی مثبت دارد. اما هنگامی که بازده اوراق کوتاه‌مدت بالاتر از بلندمدت قرار گیرد، منحنی معکوس می‌شود؛ وضعیتی که به‌طور تاریخی یکی از معتبرترین نشانه‌های ورود به رکود بوده است. تجربه آمریکا در سال‌های ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳ نشان داد که معکوس شدن طولانی‌مدت منحنی بازده، زنگ خطری جدی برای اقتصاد است. در بازار ایران نیز اگر بازده اوراق کوتاه‌مدت (مثلاً اخزای یک‌ساله) بالاتر از اوراق بلندمدت سه یا چهار ساله قرار گیرد، می‌توان آن را به‌عنوان علامتی از بی‌اعتمادی سرمایه‌گذاران به آینده و انتظار برای رکود تعبیر کرد.

نوسان‌پذیری نرخ بهره سومین ابزار کلیدی است که به‌طور معمول با شاخص MOVE در آمریکا سنجیده می‌شود و مشابه نقش شاخص VIX برای بازار سهام عمل می‌کند. افزایش این شاخص به معنای بی‌ثباتی و نبود اطمینان نسبت به مسیر سیاست‌های پولی است، در حالی‌که کاهش آن نشان‌دهنده بازگشت آرامش به بازار بدهی است. در ایران، اگرچه شاخص رسمی مشابه وجود ندارد، اما تغییرات شدید و ناگهانی در نرخ بازده اخزا را می‌توان به‌عنوان معیاری برای سطح نوسان‌پذیری نرخ بهره در نظر گرفت.

ابزار تعریف و مثال جهانی کاربرد در ایران
اسپرد اعتباری اختلاف بازدهی اوراق شرکتی و دولتی هم‌سررسید. بحران ۲۰۰۸ اسپرد تا ۷٪ بالا رفت، در ۲۰۱۷ حدود ۱٪ بود مقایسه بازدهی اوراق دولتی (اخزا) با اوراق شرکتی/صکوک؛ کاهش اسپرد = اعتماد بیشتر به شرکت‌ها
منحنی بازده تفاوت بازده اوراق ۱۰ساله و ۲ساله. سه حالت: مثبت (عادی)، تخت (بلاتکلیفی)، معکوس (رکود) مثال: معکوس شدن در ۲۰۲۲–۲۰۲۳ آمریکا مقایسه بازده اخزای کوتاه‌مدت (۱ساله) با بلندمدت (۳–۴ ساله) معکوس شدن منحنی = بی‌اعتمادی به آینده
نوسان نرخ بهره (MOVE) شاخصی مثل VIX برای اوراق. بالا رفتن = ترس و بی‌ثباتی. پایین آمدن = آرامش. مثال: جهش شدید MOVE در مارس ۲۰۲۰ (کرونا) شاخص رسمی نداریم، ولی تغییرات شدید نرخ بازده اخزا معادل نوسان بالای نرخ بهره تلقی می‌شود

سه شاخص کلیدی بازار اوراق ـ اسپرد اعتباری، منحنی بازده و نوسان نرخ بهره ـ قطب‌نمایی دقیق برای تشخیص مسیر چرخه‌های اقتصادی هستند

چرخه بنر؛ نقشه‌ای ۱۵۰ ساله برای بازارها

در میان نمونه‌های تاریخی تحلیل چرخه‌های اقتصادی، «چارت ساموئل بنر» جایگاه ویژه‌ای دارد. بنر، کشاورزی آمریکایی در قرن نوزدهم، در سال ۱۸۷۵ الگویی طراحی کرد که هدف آن توضیح نوسانات مالی و روانی بازار بود. این الگو که امروزه با عنوان چرخه بنر شناخته می‌شود، رفتار بازار را در سه فاز اصلی خلاصه می‌کند:

A سال‌های وحشت (Panic Years):
مقاطعی که شوک‌های مالی و روانی، بازار را به سقوط می‌کشانند. در این دوره نقدینگی کاهش می‌یابد و دارایی‌های پرریسک با فشار فروش گسترده مواجه می‌شوند.

B دوران طلایی (Good Times):
مرحله رونق و افزایش قیمت‌ها که با بازگشت اعتماد عمومی همراه است. این دوره بهترین زمان برای فروش و نقد کردن سودها به شمار می‌رود.

C سال‌های سخت (Hard Times):
مقاطعی که قیمت دارایی‌ها در سطحی پایین قرار می‌گیرد و فضای یأس و بدبینی بر بازار حاکم می‌شود. با این حال، این دوره‌ها فرصتی کم‌نظیر برای خرید دارایی‌های بنیادی و باارزش محسوب می‌شوند.

اهمیت این چرخه در آن است که نشان می‌دهد بازارها به‌طور کامل تصادفی حرکت نمی‌کنند؛ بلکه ترکیبی از چرخه‌های اقتصادی و هیجانات انسانی، الگویی تکرارشونده را ایجاد می‌کند. شگفتی اینجاست که الگوی بنر طی ۱۵۰ سال گذشته بارها در عمل تأیید شده است؛ از رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ گرفته تا ترکیدن حباب دات‌کام در سال ۲۰۰۰، بحران مالی ۲۰۰۸ و سقوط ناشی از پاندمی کرونا در سال ۲۰۲۰

از این منظر، چرخه بنر را نمی‌توان صرفاً یک سند تاریخی دانست. این نمودار بیش از هر چیز یک نقشه رفتاری برای درک ریتم بازارهاست؛ نقشه‌ای که به سرمایه‌گذاران می‌آموزد چه زمانی زمان خرید است، چه زمانی باید دست به فروش زد و چه زمانی بهترین کار، تنها صبر و تماشاست.

هم‌نشینی تاریخ و امروز؛ چرخه بنر چه می‌گوید؟

چرخه بنر نشان می‌دهد که تاریخ فقط در کتاب‌ها تکرار نمی‌شود، بلکه در بازارهای مالی هم ردپای خود را باقی می‌گذارد. تقسیم‌بندی ساده ساموئل بنر به سه فاز «سال‌های وحشت، سال‌های سخت و دوران طلایی» همان چیزی است که اقتصاددانان امروز با مدل‌های پیچیده و ابزارهای مدرن به‌دنبال کشف آن هستند. تفاوت فقط در این است که بنر بدون نرم‌افزار و بدون ده‌ها شاخص آماری، الگویی رفتاری را ترسیم کرد که هنوز هم کارآمد است.

آنچه این الگو را شگفت‌انگیز می‌سازد، میزان هم‌پوشانی آن با واقعیت‌های تاریخی است. رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰، ترکیدن حباب دات‌کام در سال ۲۰۰۰، بحران مالی ۲۰۰۸ و سقوط بازار در سال ۲۰۲۰، همگی در زمان‌هایی رخ داده‌اند که چرخه بنر از پیش هشدار داده بود. گویی یک کشاورز قرن نوزدهم توانسته بود بهتر از بسیاری از تحلیلگران امروزی وال‌استریت ریتم بازارها را پیش‌بینی کند.

امروز نیز نشانه‌های مشابهی دیده می‌شود. داده‌های بازار اوراق نشان می‌دهند که اسپردهای اعتباری در حال کاهش‌اند، منحنی بازده از وضعیت معکوس به سمت مثبت شدن حرکت می‌کند و نوسان‌پذیری نرخ بهره فروکش کرده است. این ترکیب دقیقاً با آنچه بنر از گذار «سال‌های سخت» به «دوران طلایی» توصیف می‌کرد، هم‌خوانی دارد. به بیان دیگر، ما در آستانه ورود به مرحله‌ای از چرخه قرار داریم که می‌تواند با رونق و رشد دارایی‌های ریسک‌پذیر همراه شود.

اما درس بزرگ چرخه بنر این است که دوران طلایی همیشگی نیست. همان‌گونه که تاریخ نشان داده، پس از اوج رونق، بار دیگر «سال‌های وحشت» از راه می‌رسند. از این رو، اگرچه بازارها در کوتاه‌مدت نویدبخش‌اند، اما سرمایه‌گذاران باید هوشیار باشند که نقطه اوج می‌تواند به‌سرعت به نقطه سقوط بدل شود.

منبع:تحلیل بازار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *