ایراج سوگیری ، یک هنرمند تئاتر کهنه کار ، از آن به عنوان پدر تئاتر بوشر یاد شد ، در سن ۷۸ سالگی درگذشت.
امروز دریا بوی عزاداری را بوی می دهد. نسیم از دیوارهای قدیمی و قدیمی بوشر از همیشه عبور می کند ، گویی خود این شهر به یک مالک تبدیل شده است. روایت آشنا از هوای گرم و بوی دریا ، امروز روایتی وداع است. وداع با مردی که تئاترش در بوشر با نام خود و بی معنی بی معنی او آغاز شد.
ایراج سوگیری ، که او را پدر تئاتر بوشر خواند ، پس از سالها زندگی عاشقانه با صحنه استراحت کرد و عزاداری از هنر جنوب را داشت.
این مرد بزرگ ، که از اوایل دسامبر سال ۱۳۲۵ از این سرزمین جان سالم به در برد ، فرزند یک کوچه شوره سر شد که آفتابش بی شرمانه و کودکی او با آفتاب و قیر و رایحه آمیخته شد. این روزهایی بود که او در زندگی خود ریشه داشت: عشق به مردم ، روایات داستان و آینه برای حقیقت این خاک.
اولین رزونانس صدای او با نقش ابوظور آغاز شد. نمایشنامه ای که به نام بزرگان آن زمان نامگذاری شده است ، مانند داریوش ارجماند و با راهنمایی متفکرانه دکتر علی شریفی ، توسط دانشگاه فردویسی و حسینیه ارشاد زنده مانده است. از همان ایستاده روی صحنه ، بوشر برای تئاتر خود پدر داشت. یک پدر متوسط و متعهد مردم و روایت آنها.
اما جزئی از بیش از یک بازیگر ؛ خالق و معمار صحنه ها و نمایشنامه هایی بودند که ناراضی نبودند. در “Qalandkhouh” او رنج و درد مردم خود را فریاد زد ، در داستان قصه گویی شگفتی های جنوبی ، و در “سرباز” و “شب عبدالرحمان” ، یادآوری مقاومت و ایستادن. اما قلم او نمی دانست ، و آثاری مانند Khaloo Nakisa ، Banat Al -Nash ، Cheetah ، Khalkhal و بسیاری دیگر روح بی قرار او را روایت می کردند. داستانهایی که هم دریایی ، خاکی ، ساده و هم بزرگ بودند.
زندگی ایراج ساگیری در صحنه فعلی بود و هر نمایشنامه ای برای او قطعه ای از زندگی ، هویت ، درد و امید بود. این صحنه یک مکان مقدس برای یک خردسال داشت و می دانست که مأموریت وی نگه داشتن فانوس فرهنگ جنوبی است. به ما آموخت که تئاتر فقط یک سرگرمی نیست. این گریه مردم است ، این مکاشفه حقیقت و آینه برای ما است.
امروز اما صحنه بوشر داغ است. لامپ خاموش است ، اما چه کسی می تواند بگوید که نور میراث ساکت مانده است؟ شاگردان او ، دوستداران تئاتر و همه کسانی که زمانی گریه می کردند یا به نمایشنامه ها و داستانهای او فکر می کردند ، نام او را برای همیشه روشن می کند.
ایراج ساگیری رفت ، اما فانوس او تا زمان وجود ما در بندر روشن است.
نویسنده: فعال سیاسی اجتماعی محمود خادری در استان بوشر
پایان پیام/
منبع:تسنیم