منتشر شده در ۰۳ آبان ۱۴۰۴ ساعت ۱۲:۰۰
در ادامه سری مطالب از معرفی ۲۵ مسابقه برتر تاریخ ۷۵ ساله F1 همانطور که وعده کرده بودیم تا هر هفته یک مسابقه را معرفی کنیم، در این مطلب به مسابقه سال ۱۹۸۷ بریتانیا خواهیم رفت؛ با توقفی برنامهریزی نشده در pit stop، رانندگی باشکوه و سبقتی جسورانه، نایجل منسل (Nigel Mansell) صحنههای جذاب زیادی برای لذت بردن در پیست سیلورستون (Silverstone) ۱۹۸۷ برای عاشقان پرشور خانگی F1 خلق کرده است.
تابستانی سراسر مسابقهای
به گزارش آخرین خودرو، خودروی FW11B تیم ویلیامز در سال ۱۹۸۷ خوب بود اما زمانی که مسابقات قهرمانی به سیلورستون رسید، برای دور هفتم از ۱۶ مسابقه، این تیم از بقیه رقبا عقب افتاده بود. اوضاع در مسابقات قهرمانی رانندگان نیز چندان مطلوب نبود؛ نلسون پیکه (Nelson Piquet) و نایجل منسل نتوانسته بودند نتایج را به نفع تیم رقم بزنند و در نتیجه آنها در جایگاه سوم و چهارم، پشت سر آلن پروست (Alain Prost) از تیم مکلارن (McLaren) و آیرتون سنا (Ayrton Senna)، پیشتاز جدول از تیم لوتوس (Lotus) قرار گرفته بودند.
دهه ۱۹۸۰، دهه نبردهای تنگاتنگ و پرتنش بین هم تیمی ها بود. تیم ویلیامز این دهه را با آلن جونز (Alan Jones) و کارلوس روتمن (Carlos Reutemann) آغاز کرد؛ تیم فراری زوج دیدیه پیرونی (Didier Pironi) و ژیل ویلنوو (Gilles Villeneuve) را داشت؛ پروست و سنا در تیم مکلارن به بدنامی بسیار خاصی دست یافتند! اما پیش از او پروست و لائودا (Lauda) بودند که نزدیکترین جدال برای کسب مقام قهرمانی را در تاریخ F1 به دست آوردند و حالا نوبت پیکه و منسل بود.
تنش در حال شکلگیری
برادشاو (Ann Bradshaw) در سال ۱۹۸۷ مسئول مطبوعاتی تیم ویلیامز بود. پنج دهه حضور او در این ورزش، همکاری او با قهرمانان زیادی از جمله آیرتون سنا و آلن پروست، دیمون هیل، سباستین فتل و البته منسل و پیکه را به همراه داشته است. او در مصاحبههای متعددی اعلام کرده است که منسل و پیکه از یکدیگر خوششان نمیآمد! پیکه اهل شوخی و بذلهگویی است. او دوست دارد مردم را هیجانی کند و نایجل از این موضوع خوشش نمیآمد. آنها از دسته افرادی نبود که بعداً از یکدیگر عذرخواهی کنند.
برخی طرفداران F1 از هیجان یک مسابقهی کینهتوزانه لذت میبرند و شکی نبود که جمعیت حاضر در سیلورستون از چه کسی حمایت خواهند کرد. برخلاف تمامی حقایق، همه رانندگان از گرندپری خانگی خود لذت نمیبرند: انتظارات زیادی وجود دارد و حجم کار به طور قابل توجهی افزایش مییابد اس اما منسل برای مسابقه خانگی خود سرشار از شور و شوق بود.
او در سال ۱۹۸۵ گرندپری اروپا و در سال ۱۹۸۶ گرندپری بریتانیا را در همین پیست برنده شده بود اما تا سال ۱۹۸۷، رکورد او در سیلورستون متوسط بود. بردشاو میگوید: “همه رانندگان میخواهند موناکو را ببرند و همه آنها میخواهند گرندپری خانگی خود را ببرند. هواداران سیلورستون عاشق نایجل بودند. فکر میکنم او محبوب هواداران بود زیرا هیچ کاری را به روش آسان انجام نمیداد. این موضوع باعث میشد تا همه در سکوها طرفدار او باشند.”
مشکلات منسل
یکی از مواردی که منسل نتوانست کار را برای خودش آسان کند، اختلاف هفت صدم ثانیهای او با پیکه برای کسب pole position بود. اگر او میخواست دو پیروزی متوالی در گرندپری بریتانیا کسب کند، باید از هم تیمی اش سبقت میگرفت. شروع مسابقه کمکی نکرد زیرا نایجل در پیچ اول از پروست سبقت گرفت ولی خیلی زود آلن موقعیت را پس گرفت البته اوضاع وقتی بدتر شد که ماشین شروع به لرزش کرد.
دیکی استنفورد (Dickie Stanford) چندین دهه به عنوان مدیر تیم ویلیامز فعالیت داشت اما در سال ۱۹۸۷، او مکانیک گیربکس ماشین منسل بود. او میگوید که “من آن مسابقه را به عنوان یکی از آن آخر هفتههایی که تقریباً بینقص بود به یاد دارم. ماشینهای سالهای ۸۶ و ۸۷ نسبتاً ساده بودند اما ما معمولاً تا ساعت ۲ بامداد در گاراژ کار میکردیم ولی در سیلورستون آن سال، ساعت ۶ عصر کارمان تمام شد!”
پروست در دور ۲۹ با انتخاب لاستیکهای جدید، بخت خود را برای پیروزی امتحان کرد اما پیکه و منسل که هرگز بیش از چند ثانیه با هم فاصله نداشتند، انتظار نداشتند که در pit stop متوقف شوند اما منسل مشکل لرزش داشت تا جایی که او برای حفظ سرعت به مشکل برخورد و بنابراین، در دور ۳۵، برای لاستیکهای جدید به pit رفت و از سنا در جایگاه سوم جلوتر بود و جایگاه دوم را حفظ کرد اما فاصله با نفر اول زیاد شده بود.
وظیفهای دشوار
استنفورد میگوید: “صادقانه بگویم، احساس میکردیم، یا حداقل من احساس میکردم، قرار نیست به پیکه برسیم. نلسون اختلاف زیادی داشت اما نایجل رکورد دورها را میشکند و سپس دوباره آن را میشکند.” پیکه سرعت خودش را افزایش داد و برای مدت کوتاهی رکورد را پس گرفت اما منسل با لاستیک تازه گویا نمیتوانست متوقف شود و رکورد را دور به دور میشکست.
او به قول خودش، با سرعت ۱۰ از ۱۰ رانندگی میکرد، در حالی که تماشاگران خانگیاش غرشکنان به او مینگریستند و او از کنار رقبای عقبمانده عبور میکرد و آنها به اصطلاح lap میشدند! حالا نوبت شکار پیکه است؛ استنفورد به یاد میآورد: “هیچ رابطه دوستانهای بین آنها از بین نرفته بود و ما میدانستیم که آنها سخت با یکدیگر مسابقه میدهند و صادقانه بگویم که فکر میکردیم که یکدیگر را از میدان به در خواهند کرد.”
تیم ویلیامز به آنها اجازه رقابت با یکدیگر را صادر کرد
اکثر تیمها، چه در آن زمان و چه در حال حاضر، به رانندگان میگفتند که مسابقه را تمام کنند یا حداقل با در نظر گرفتن مسئولیتهایشان، به فکر تیم نیز باشند! اما این روش تیم ویلیامز نبود. فرانک ویلیامز (Frank Williams) و پاتریک هد (Patrick Head)، مالکان مشترک تیم، آنقدرها هم دعواهای داخلی را مهم نمیدانستند بلکه فعالانه آن را تشویق میکردند!
آنها رانندگانی را دوست داشتند که به یکدیگر سخت میگرفتند. گاهی اوقات به خاطر این کار مورد انتقاد قرار میگرفتند اما آنها مسابقهدهنده بودند و عاشق مسابقه دهندگان بودند. تیم ویلیامز این مشکل را را با خوان پابلو مونتویا (Juan Pablo Montoya) و رالف شوماخر (Ralf Schumacher) نیز تجربه کرده است. فرانک احساس میکرد که داشتن چنین رقابتی خوب است و تنها زمانی که روی این قانونش پا میگذاشت، زمانی بود که احتمال داشت روی اعضای گاراژ تیم تأثیر بگذارد زیرا تیم همیشه در اولویت بود و شاید به همین دلیل است که تیم ویلیامز قهرمانی تیمی بیشتری نسبت به قهرمانی رانندگانش دارد.
سرانجام منسل با سبقتی فوقالعاده شجاعانه، کاملاً متعهدانه و تمامعیار به سمت داخل پیچ Stowe حرکت کرد و در دور ۶۳ از ۶۵ پیشتاز شد و با حفظ جایگاه اول مسابقه را به پایان رسانید اما نایجل اطلاع نداشت که برنده مسابقه شده است! تیم ویلیامز در سال ۱۹۸۷ مانیتور یا رادیو نداشت، فقط اطلاعاتی که توسط مکانیک ارشد ارائه میشد و آنچه میتوانستند از گزارش پیست به دست آورند، اثبات کرد که منسل فاتح مسابقه شده بود.
تماشچیان متصب انگلیسی که به اندازه کافی هیجانزده بودند، با خوشحالی به خانههایشان رفتند. تیم ویلیامز، با حضور تعداد زیادی از اعضای خانوادهاش جشن گرفتند. آنها در قهرمانی تیمی ۲۱ امتیاز از تیم مکلارن جلوتر بودند، منسل در رقابت برای عنوان قهرمانی رانندگان با پیکه مساوی کرده بود و هر دو فقط یک امتیاز از سنا عقب بودند.





