صبر و تحمل تکالیف در کلاس هاجر

مشق صبر و تسلیم در کلاس هاجر

به گفته خبرنگار فرهنگی آژانس خبری تاسنیم ، “Stone in the Mirrors” یکی از مسافرت های زیارتی است که در دهه ۱۹۸۰ منتشر شد ، یک سفرنامه از یک شاعر که کنگره شعر حج برای شاعر بود.

در این سفرنامه ، شاعر و روزنامه نگار آراش شفائی خاطرات خود را از سفر زیارتی به یک زبان ساده نوشت و در این کتاب با پرداخت شاعرانه و ادبی ، احساسات و تأملات شخصی خود را از این سفر معنوی ایجاد کرد.

در بخشی از این سفرنامه ، در توصیف صفا و مروا ، شفائی ، به گذشته اشاره دارد و می نویسد:

در کلاس حرا سیاه

Tawaf به پایان رسیده است و اکنون نوبت “تلاش” است: من آل -سافا و آیین هایم هستم … فامان حج البیت و فال فالا در برابر آن یاتوف بهاما و من چیزهای خوبی از فالان شاکر دارم. (Baqarah/158)

تلاش برای طی کردن فاصله بین دو کوه صفا و مروا ، صفر یک صفی آدم بود و مروا خانه خانه بود ، اولین زن تاریخ. هنگامی که خداوند به ابراهیم (AS) دستور داد همسر و نوزادان خود را به سرزمین و چمن مکه بی سر و صدا بیاورند ، آنها از فرمان الهی سوء استفاده می کردند.

ابراهیم حاجر ، که برده همسرش بود ، با کودک شیرین خود ، اسماعیل ، خدا را ترک کرد و به فلسطین بازگشت. هاگار ، یک زن تنهایی و مظلوم ، که هیچ تحقیر ، شکست و شکنجه در چرخه زندگی خود نداشت ، یک لباس که یک برده دیگر بود ، در بیابان که گرما ، عطش قریب به اتفاق و حیوانات بیابانی او برای زندگی و زندگی کافی است.

حالا تو! حیرت هاجر و ترس از اسماعیل را پیدا کنید و پاهای خود را ترک کنید. شریک زندگی در هروله ، اسماعیل یک روح بی روح است ، برو ، بیا ، بیا و فقط ترس و امید را طی کن تا آبی گوارا از بالا و فرومایگی آن باشد.

هرکسی که باشید ، هر چقدر هم که یک “تیتر” داشته باشید ، به یاد داشته باشید که معلم بزرگ شما در این محاکمه باشکوه یک زن سیاه پوست است ، یک برده تنهایی که همیشه قهرمان تسلیم و عبادت است ، و تاریخ همیشه نگران عظمت ، عزت و ایمان او است. معلم بزرگ ترس و رجا ، که اکنون در دامن کعبا و خواب است ، سلام بر شما!

تاریخ برای تماشای این زن است. از این کوه به آن کوه می رود تا یک قطره آب ، یک گودال کوچک ، یک چشمه کم در صخره ها. ناامیدی برمی گردد. او بر فریادهای کودک غلبه نمی کند ، به آن کوه باز می گردد و تا زمانی که هفت بار است.

ایستاد با تنهایی بجنگید یا اشکهای داغ کودک را که صورت او را ایجاد می کند تماشا کنید؟ او به نظر می رسد ، چشمه معجزه زیر پای کودک جوشانده است. خداوند پاداش ایمان و صبر ، چشمه ای را به قلب تنهایی این زن می دهد و زن از طریق سنگ های سخت و ماسه های داغ جوش می خورد. چشمه ای که از تاریخ دوردست تا زمان حال بازی می کند ، تا فردا ، تمام قلب های سوخته در آتش عشق و تسلیم خدا و مجروحان تحت بار تحقیر طبقاتی و اسارت اجتماعی.

از صفا تا مروا ، شما نیز باید مسیری را که هاگار از آن خارج کرده بود ، طی کنید. با امید به رحمت و معجزه خداوند در باز کردن روشهایی که به چشم بی حد و حصر و غیرممکن می رسد ، صبر ، امید و ترس را در یک مسیری دشوار و دشوار که کاملاً محبوب است ، تجربه کنید و ترس از تمام آفات موجود در این مسیر پیامبر (ص).

Hervaleh به معنای نیمی از دو ، هروالی اوج خفر و رجا در این مسیر است ، در هروله شانه شما به “باب علی (ع)” و یک شانه به کعبا ، در این ترس و راجا ، به عشق خدا و استان آهلول -Bayt (به عنوان) تکیه کرد تا افتخار کند.

امتحان کردن بین صفا و مروا و نفس گیر دشوار است. من جوانترین عضو کاروان هستم (البته در میان مردان ، زیرا یک نوجوان در کاروان ما بود) ، من نیمه نفس گیر هستم! تنظیم شاعرانه در اینجا خود را نشان می دهد. ما روی پله های مسجد می نشینیم ، بهانه ای برای تماشای کابا بیشتر. من صلح مطلق شاعرانه ترین و ظریف ترین احساسات را احساس می کنم. شخصیت کابا چیست؟ چرا این زیباست؟ آیا سوالی وجود دارد؟ خانه ای که منبع خلوص و تجسم آزادی است. آزادی از همه محدودیت های انسانی و غیر انسانی در اینجا ، ضرب و شتم قدیمی ، خانه آزادی است: “و Layhafwa Balibat al -atiq.”

اکنون از Ihram خارج شوید ، حج همه است. “

پایان پیام/

منبع:تسنیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *