به گزارش خبرنگار بین الملل خبرگزاری تسنیم ، صحنه سیاسی امروز عراق فراتر از رقابت های مرسوم پارلمانی، به عرصه ای برای تقابل بین قطب های قدرت منطقه ای و بین المللی تبدیل شده است. به گونه ای که شرایط کنونی بغداد به نوعی فراتر از ابعاد انتخاب نخست وزیر از مرزهای مجلس و مذاکرات سیاسی داخلی و تبدیل این شهر به عرصه رقابت بین بازیگران منطقه ای و جهانی تبدیل شده است.
روند انتخاب نخست وزیر جدید دیگر تنها یک فرآیند داخلی بر اساس قانون اساسی عراق نیست، بلکه نتیجه فشارها در چارچوب یک مثلث مداخله گر است که اضلاع آن «آمریکا»، «محور عربی به رهبری قطر» و «رژیم صهیونیستی» در لایه های پنهان است. این مقاله به بررسی ابعاد این مداخلات، اهداف استراتژیک بازیگران خارجی و آرایش نیروهای داخلی در برابر این فشارها می پردازد.
۱. هندسه مداخله; فعال سازی اختلافات قومی و مذهبی
اولین انگیزه جدی در روند تشکیل دولت، تحرکات چشمگیر در جبهه اهل سنت بود. سفر غیرمنتظره محمد الحلبوسی و خمیس الخنجر به دوحه و دیدار با شیخ تمیم بن حمد، امیر قطر را نمی توان یک اتفاق عادی و مرسوم دیپلماتیک تلقی کرد.
در سنت جامعهشناسی سیاسی عراق، توسل رهبران سنی به پایتختهای عربی در طول تشکیل دولت به عنوان تلاشی کلاسیک برای بازگرداندن «وزن متعادل» در برابر اکثریت شیعه (چارچوب هماهنگی) تعبیر میشود. این حرکت در واقع تلاشی برای تغییر هندسه قدرت در بغداد با استفاده از فشار خارجی است. اما واکنش فضای نخبگان عراق به این سفر حکایت از وجود نوعی «استاندارد دوگانه» داشت.
در حالی که تعاملات راهبردی شیعیان با تهران اغلب با برچسب های امنیتی و تحت عنوان «وابستگی» کاهش می یابد، لابی علنی اهل سنت در قطر برای سهمی در ریاست مجلس با عناوینی مانند «دیپلماسی سازنده» نمایش داده می شود. این تناقض نشان می دهد که کارت «لابی عربی» با هدف تضعیف هژمونی پارلمانی شیعیان فعال شده است.
۲. ایالات متحده و ثبات به عنوان ابزار کنترل
بازیگر اصلی این صحنه آمریکاست که با رویکردی تهاجمی به معادله بازگشته است. در حالی که فضای داخلی «چارچوب هماهنگی» به سمت عبور محمد شیعه السودانی متمایل بود، مداخله واشنگتن مانع از این تغییر شد.
گزارش منابع موثق مانند «مونته کارلو» و «الشرق الاوسط» موید این واقعیت است که بقای سودان محصول محبوبیت داخلی یا توافق پارلمانی نیست، بلکه نتیجه فشار مستقیم و چراغ سبز آمریکاست.
دلیل این اصرار در متغیرهای امنیت منطقه ای نهفته است. واشنگتن درگیر بحران های درهم تنیده در غزه، سوریه و تنش با تل آویو است و در بغداد به دنبال «مدیریت ریسک» است نه تغییر. سودان به یک قطعه «قابل پیش بینی» برای غرب تبدیل شده است. بنابراین، منازعه کنونی نبردی است بین «مهندسی خارجی» (ائتلاف آمریکا و قطر) برای حفظ وضعیت موجود و «اراده جریان های داخلی» برای تغییر.
۳. دکترین «تحول ساختاری» دولت عراق. اهداف سه گانه واشنگتن
تحلیل رفتار آمریکا و متحدانش نشان می دهد که هدف نهایی بیش از بقای یک فرد است. در واقع به نظر می رسد واشنگتن به دنبال «تحول ساختاری» در حاکمیت عراق است تا این کشور را به شریکی امن و بی طرف تبدیل کند. این استراتژی را می توان در سه لایه عملیاتی ردیابی کرد:
الف) لایه سیاسی: اعمال «وتو پیشگیرانه»
مصاحبه اخیر جاشوا هریس، سفیر آمریکا در شبکه السومریه عراق، نمونه بارز دخالت در حاکمیت ملی بود. او آشکارا حضور گروه های مقاومت در دولت آینده را با «مشارکت استراتژیک» بغداد و واشنگتن ناسازگار می دانست. این موضع در حال کشیدن خط قرمز با نهادهای امنیتی و بازگشت به دکترین «فشار حداکثری» ترامپ است که تهدید به انزوای اقتصادی را تضمینی برای اجرای این اقدام مداخله جویانه مطرح می کند.
ب) لایه دیپلماتیک: پروژه «عادی سازی پنهان».
خطرناک ترین لایه این استراتژی، تلاش برای همگرایی خزنده با تل آویو است. اظهارات “صلاح الارباوی، سیاستمدار نزدیک به محمد شیعه السودانی، مبنی بر اینکه عراق به سمت “عادی سازی عملی و نه رسمی” پیش می رود، حاکی از شکل گیری یک جریان تکنوکرات-لیبرال است که قصد دارد رابطه با تل آویو را بی اعتبار کند. آمریکا به دنبال دولتی است که توسط تکنوکرات ها اداره شود و مقاومت در آن به حاشیه رانده شود.
ج) لایه روانی-امنیتی: امنیتی شدن جغرافیای عراق
ماشین تبلیغاتی رژیم صهیونیستی (به ویژه نشریاتی مانند جروزالم پست) با پمپاژ کلیدواژه هایی مانند «عراق؛ «سکوی پرتاب»، زمینه را برای مشروعیت بخشیدن به تجاوزات احتمالی در آینده فراهم می کند. انتصاب فردی مانند «مارک ساوایا» با سابقه سفر غیردیپلماتیک و تجاری (دیدگاه ویژه واشنگتن درباره کاهش تجارت ماری جوانا) نشان می دهد که نگاه ویژه واشنگتن به کاهش تجارت ماری جوانا در عراق است. این کشور را نه به عنوان یک دولت مستقل، بلکه به عنوان یک “تجارت تجاری” می بیند که سودآوری آن حذف گروه های مقاومت در داخل عراق است.
پادکست نبرد اراده ها در بغداد. از لابی در دوحه تا وتو در واشنگتن
۴. آرایش نیروهای داخلی; در مقابل دو رویکرد
در مواجهه با این فشارها، صحنه سیاسی عراق دچار دو قطبی شدن شدید شده است:
۱- جریان به موازات خارج: از جمله رهبران سیاسی اهل سنت (الحلبوسی و الخنجر) و جریان لیبرال محافظه کار (تیم مشاوران سودانی و شخصیت هایی مانند العرباوی) که بقای سیاسی خود را در پیوند دادن روابط با دوحه و واشنگتن و حتی ارسال سیگنال مثبت به تل آویو جستجو می کنند.
۲- جریان مدافعان حاکمیت (مثلث مقاومت): این جریان یک واکنش چند لایه و هوشمند نشان داده است:
مقاومت سیاسی: نوری مالکی با رد آشکار ادبیات تهدیدآمیز آمریکا، از انفعال مجلس شیعه در برابر خواسته نامشروع دولت ترامپ جلوگیری کرد.
مقاومت میدانی: ابوعلی العسکری (کتائب حزب الله) با حمله به تاریخ غیراخلاقی سویا، اقتدار مقاومت را در میدان به رخ کشید و نشان داد که زبان زور علیه این گروه ها کارساز نیست.
و در نهایت مقاومت قانونی: فائق زیدان، رئیس شورای عالی قضایی با بیان این که «مشروعیت دولت از صندوق های رأی می آید، نه سفارتخانه ها، سپر قانونی محکمی در برابر شرایط خارجی ایجاد کرد».
نویسنده: محدث رضایی کارشناس مسائل عراق
انتهای پیام/
منبع:تسنیم





