آخرین اظهارات بذرهای شهادت شهید کشوری

تازه‌ترین اظهارات بذرباش درباره حادثه شهادت شهید رئیسی

وزیر پیشین جاده ها و توسعه شهری ، مهرداد بارباش ، در جلسه ای در غرفه بنیاد بین المللی شهید ریشی ، جزئیات لحظات دردناک فروپاشی هلیکوپتر را که حامل رئیس جمهور و هیئت همراه آنها بود ، ارائه داد. وی در همان روز در منطقه حضور داشت و وقایع و خاطرات خود را از این واقعه تلخ توصیف می کرد.

Seedbash در مصاحبه ای گفت: “وقتی به تبریز رسیدیم ، فقط من و چند همراه رئیس جمهور دیگر با یک هلیکوپتر جداگانه به پروژه کریدور آراس حرکت کردیم.” بقیه همراهانشان با ماشین به ماشین می روند. ”

وی در ادامه جزئیات بازدید از پروژه کریدور ARAS را توضیح داد. به گفته Seedbash ، این پروژه با نظارت مستقیم رهبر عالی انقلاب ، پیشرفت چشمگیری داشته و یکی از پروژه های استراتژیک این کشور علیه زنگار در نظر گرفته شده است. بورباش به شادی پیشرفت مقامات در این پروژه اشاره کرد و افزود: با وجود مشکلات دستیابی به زمین و نارضایتی برخی از افراد محلی ، رهبر انقلاب شخصاً پیگیری حل مشکلات مردم بود.

دانه ها به لحظات بعد از سقوط هلیکوپتر اشاره کردند. وی گفت: “حدود ۲۰ دقیقه پس از پرواز ما ، خبر سقوط هلیکوپتر به ما رسید.” در آن زمان ، من با آقای سافاری از وزارت امور خارجه بودم و در مورد سفر قریب الوقوع به عراق صحبت کردم.

وی به تماس های مکرر با آقای ال هاشیم ، که همراه با ضعف تدریجی صدا او بود ، اشاره کرد و نگرانی هایی را برانگیخت. این بذرها در مورد تلاش نیروهای نجات و استفاده از آمبولانس ها و اتومبیل های معدن مس Sungun برای یافتن مکانی برای تصادف در بینایی نامناسب صحبت کردند. این تصادف در نزدیکی روستای اوزی ، اما در خارج از روستا قرار گرفت.

وزیر پیشین جاده ها و توسعه شهری مستقیماً از شهید Raisi گفت و گفت: “شهید کشوری به من گفت که آقای ال هاشیم بیش از یک امام جمعه است اما یک رهبر اجتماعی است و اگر می خواهد کاری را در یک منطقه انجام دهد ، او مزیت ، پذیرش و اصرار خود را انجام می دهد.”

وزیر پیشین جاده ، با اشاره به اهمیت پروژه کریدور آراس ، ادامه داد: شهید کشوری به من گفت آقای بدارباش این پروژه را برای آقا [آیت‌الله خامنه‌ای] مهم من به آنها گفتم: حج ، حتماً این را داشته باشید [پیشرفت پروژه] در هفت ، هشت ماه سقوط کرده است. وی اصرار داشت که من قول می دهم مرحله اول پروژه را تا پایان این دولت به پایان برسانم. مرحله اول این پروژه حدود ۲۷ کیلومتر در خاک ما است. این پروژه حدود ۱۷ قطعه ، ۱۷ بخشش تونل است. این پروژه به دلیل توپوگرافی منطقه و منطقه کوهستانی ، یک پروژه بسیار دشوار برای عملکرد خاک آن است.

او به بازگشت از سد و در نماز رفت و گفت: “بعد از آن ما به سد خوودافارین رفتیم ، سپس به دعا رفتیم. ما کمی زودتر خواندیم. دوباره آقای ریزی با توجه به اخلاق ثابت او صحبت می کرد. هلیکوپتر.

Seedbash با اشاره به لحظه پرواز هلیکوپتر حامل رئیس جمهور گفت: “ناگهان آقای ریزی به هلیکوپتر آمد.” درب هلیکوپتر باز شد و همه این عزیزان سوار شدند. این مقام رسمی در آنجا به من گفت فرزندان موسسه ، آقای بورباش ، من عذرخواهی می کنم ، آقای امیر عبداللهیان رفت و نشست. من به آنها گفتم که کیف و ژاکت خود را بیاورند تا هلیکوپتر بعدی را سوار کنم.

وی گفت: “ما حدود یک و یک چهارم پرواز کردیم.” در ۲۰ دقیقه ، دو دوست با رئیس جمهور شهید موسوی ، که در هلیکوپتر ما بود ، تماس گرفتند ، اما کار نکردند. پرسیدم چرا؟ بعد از مهندس پرواز ، پرسیدم و او برای من توضیح داد که کاپیتان مصکوی ، که شهید شده بود ، به ما گفت که قد داشته باشیم. ما قد گرفتیم ، اما او نیامد. از خلبان خواستیم که فاصله بگیرد ، دو دور را در آنجا چرخاندیم. آیا می توانیم پرنده را به هیچ وجه ببینیم یا خود هلیکوپتر قابل مشاهده است؟ اما ما ندیدیم.

وی ادامه داد: “ما حدود ۱۰ دقیقه در معدن مس سونگون فرود آمدیم.” همه کارگران و کارکنان این معدن به آرامی جمع می شدند و اخبار به ما رسیدند. اولین تماس های دیده شده در اخبار و فیلم ها با آقای آل هاشیم انجام شد. در آنجا ، پس از پاسخ آقای آل هاشیم ، فهمیدیم که هلیکوپتر سقوط کرده است. ما فقط امیدوار بودیم که همه زنده باشند. یعنی ما به خودمان گفتیم ، آقای آل هاشیم که زنده است ، باید یکسان یا ناخودآگاه بوده و نتواند پاسخ دهد یا تلفن همراه در دسترس آنها نیست. ما چندین بار با آقای ال هاشیم تماس های مکرر داشتیم که در اخبار مختلف ذکر شده است. هر وقت صدای او ضعیف تر ، ضعیف تر و ضعیف تر بود ، حتی از آمبولانس برای شنیدن صدای آقای آل هاشیم کمک می کردیم.

وی افزود: “سپس ما اتومبیل های مین را برای رسیدن به نیروهای کمکی آوردیم.” از مرکز کنترل فضایی کشور ، من از تهران خواستم تا تلفن های دو یا سه عزیزان را ردیابی کند و این نکته را به ما بیان کند ، اما او دقیقاً نتوانست این نکته را بیان کند. این منطقه به نام روستای اوزی بود که همه می دانند ، در داخل روستا نبود ، اما در روستا اتفاق افتاد. وقتی به تصادف حرکت کردیم ، واقعاً بسیار کم بود ، حتی با ساکنان وارد ماشین شدیم ، اما آنها نتوانستند سه یا چهار متر جلوتر ببینند. ما تا زمان رسیدن نیروهای کمکی ، با آقای آل هاشیم با این مسیر آشنا نبودیم. ما آمبولانس را در آنجا روشن کردیم و امیدواریم صدای آمبولانس را بشنویم و صدا را بشنویم. پس از آن ، تماس برقرار شد و قطع شد.

در پایان ، دانه ها اضافه کردند: “اکنون نیروهای نجات به آرامی به چرخه خدمات اضافه می شوند و آمدند.

پایان پیام/

منبع:تسنیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *