منطقه مترقی و عالی ؛ ۳ | تمدن ؛ از مخاطب به بازیگر اصلی

حوزه پیشرو و سرآمد ـ 3

مطابق با امام و رهبری آژانس خبری TASNIM ، جلال جلال حسینی یزدی وی در یادداشتی با عنوان “دامنه مترقی و عالی (۳) | تمدن ؛ از مخاطب به بازیگر اصلی” ، نوشت: “تمدن” کلمه ای است که قرن ها ذهن متفکران بوده است ، اما در دوره معاصر ، گام جدیدی در انقلاب اسلامی پیش آمده است. در این بیانیه ، رهبر انقلاب اسلامی افق تمدن مدرن اسلامی را به تصویر کشیده است ، و یکی از سؤالات مهم از آن زمان ، نقش حوزه علمیه در این روند تاریخی است. آیا این زمینه فقط در حال تماشای تحولات است یا باید بازیگر اصلی این تمدن باشد؟ این یادداشت به بررسی موقعیت و مسئولیت حوزه های علمیه در مسیر تمدن مدرن اسلامی می پردازد. مسیری که به عنوان رهبر انقلاب ، مرحله نهایی انقلاب اسلامی است و بدون حضور جدی ، خردمند و منسجم نهادهای علمی و معرفتی ، به ویژه در این زمینه ، تحقق نمی یابد.

تمدن در گفتمان انقلاب اسلامی یک رویای آرمانگرایانه نیست بلکه یک پروژه واقعی و تاریخی است که پس از مراحل پیروزی ، ادغام و ایالت -در ایالت ، اکنون در مرحله جامعه پذیری و در نهایت تمدن است. نقش این زمینه در این مسیر بسیار مهم است زیرا روح تمدن اسلامی ، برخلاف تمدن غربی ، ریشه در “معنویت” ، “هویت مذهبی” و “جهت گیری الهی” دارد. این عناصر بدون دلبستگی معرفتی و فکری نه تولید می شوند و نه دوام دارند.

در این زمینه ، این زمینه نه تنها یک موسسه آموزشی است. در عوض ، نگهبان گفتمان مذهبی تولید کننده معنای الهی برای زندگی اجتماعی و منبع اقتدار نرم در تمدن اسلامی است. تمدن مدرن اسلامی بدون حمایت معرفتی از این زمینه از “فقر معنوی” و “بحران هویت” رنج خواهد برد. بحرانی که ما نمونه تاریخی را در غرب سکولار تجربه کرده ایم.

در این فضابرای اینکه این حوزه بازیگر تمدن از مخاطبان شود ، باید ارتباط خود را با “مدیریت اجتماعی” و “سیستم سازی سیستماتیک معرفتی” تعریف کند. این امر با الزامات تمدن ، مسیر “دانش مذهبی” را طی می کند. علوم دینی در اینجا صرفاً یک فقه یا اصول استنباط نیست ، بلکه شعری از دانش است که می تواند نظریه اجتماعی ، الگوی حاکمیت ، ساختار آموزشی ، فرهنگ عمومی و نهادهای تمدن را بر اساس اصول اسلامی تشکیل دهد.

در اینجا “دانش فقهی” و به “فقه تمدن” دریافت فقه تمدن در حال پاسخگویی به نیازهای کلان جامعه در زمینه های اقتصاد ، سیاست ، آموزش ، رسانه و فناوری است. این به معنای انتقال از فقه خرد به فقه کلان است. اگر او می خواهد بازیگر تمدن باشد ، باید ساختار خود را مطابق با این مأموریت نیز ارتقا دهد. از جمله ایجاد مؤسسات بین رشته ای ، حضور فعال در فضای نخبه کشور و شرکت در تولید تئوری برای حل مشکلات بیولوژیکی اسلامی معاصر.

بیانیه مرحله دوم انقلاب اسلامی ، که در سال ۱۹۷۷ منتشر شد ، یک سند استراتژیک برای مرحله جدید انقلاب اسلامی است. این بیانیه بر هفت زمینه اصلی تأکید شده است: علم و تحقیقات ، معنویت و اخلاق ، اقتصاد ، عدالت و مبارزه با فساد ، استقلال و آزادی ، عزت ملی و روابط خارجی و سبک زندگی.

حال سوال این است: در کدام یک از این مناطق برنامه ریزی کرده است؟ کدام مرکز پروژه “فقه سبک زندگی” یا “فقه روابط بین المللی تمدن” را دارد؟ چه مقدار از حوزه فقه ظرفیت سیستم به نظریه پرداز برای عدالت ، اقتصاد مقاومت یا آموزش اسلامی چیست؟

اگرچه پاسخ این سؤالات تلخ و نگران کننده است ، نکته امید این است که برخی از موسسات نوظهور در سالهای اخیر اقدامات جدی انجام داده اند.

یکی از پروژه های پیشرو در این زمینه فعالیت مراکز فقه سیستماتیک در QOM است. این مراکز به منظور تدوین الگوهای منظم فقه اسلامی ، تلاش می کنند تا به نیازهای کلان جامعه پاسخ دهند و فقه را از روابط فردی با حوزه حاکمیت و نهادینه سازی ترویج کنند. تدوین “فقه بانکی اسلامی” ، “فقه سیستم سلامت” ، “فقه پیشرفت اسلامی” و “فقه سیاست خارجی” از جمله پروژه هایی است که دنبال می شوند.

مثال دیگر فعالیت های “مرکز تحقیقات رسانه های اسلامی” است که به دنبال ایجاد پیوند بین آموزه های دینی و رسانه ها ، سبک زندگی و افکار عمومی است.

همچنین لازم به ذکر است که تلاش های دفتر تبلیغات اسلامی در طراحی رشته های بین رشته ای مانند “فلسفه تمدن اسلامی” یا “ارتباطات اسلامی” در قالب دانشگاه باکر آل -الوم در حال گسترش است. اگرچه این اقدامات هنوز به سطح تحول نرسیده است ، اما نشانه هایی از امید به بلوغ حوزه بر مسئولیت تمدن آنها وجود دارد.

با این حال ، باید از چالش های داخلی این زمینه صحبت کرد.

اول ، این “دیدگاه سنتی آموزش” است که بسیاری از زمینه ها را در منبر نگه داشته و از تکامل ساختاری در برنامه های درسی و برنامه های تحقیقاتی جلوگیری کرده است.

دوم ، “ناپیوستگی نسبی حوزه جامعه”. این زمینه باید ارتباط عمیقی با نهاد اجتماعی ، نخبگان و حتی دولت برقرار کند. این پیوند را بیشتر تقویت می کند تا مسئله افراد به مشکل تبدیل شود.

سوم ، فقدان نظریه پردازی منسجم در زمینه های فقه اجتماعی ، فلسفه علوم انسانی اسلامی یا اخلاق اجتماعی. اگر این زمینه نتواند زبان نظریه پردازی را بیاموزد ، از گفتمان در سطح دانشگاه و سیاست گذاری سیاست جلوگیری می شود.

تمدن مدرن اسلامی یک رویای واقع گرایانه و یک پروژه واقعی است که بدون حضور فعال ، نظریه پرداز و پخش حوزه های علمیه به آن دست نخواهد یافت. این زمینه باید از موقعیت “سرپرست” به موقعیت “معمار” تغییر کند؛ ؛ و این امکان پذیر نخواهد بود مگر با اصلاح ساختار داخلی ، تحول الگوهای آموزشی و پیوند با موضوعات واقعی جامعه.

اکنون ، بیش از هر زمان دیگری ، این زمینه تحت یک آزمایش تاریخی قرار دارد. اگر او بتواند با حفظ هویت مذهبی خود از پیله خارج شود و وارد میدان تمدن شود ، می تواند نقش اصلی تحقق تمدن مدرن اسلامی باشد ، زیرا او بنیانگذار تمدن جهانی شد.

بنابراین ، اگر او می خواهد بازیگر اصلی باشد ، باید خود را برای بازخرید همه چیز از “علم” ، “مأموریت” و “نقش اجتماعی” آماده کند.

پایان پیام/

منبع:تسنیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خبرهای امروز:

پیشنهادات سردبیر: