به گزارش خبرگزاری تسنیم ، محمدمهدی ایمانی پور رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در یادداشتی رویکرد بشارتی و هدف گذاری برای نظم نوین غرب آسیا را بررسی کرده است.
متن یادداشت را در زیر می خوانید:
دیدگاه انجیلی برخاسته از خوانش رادیکال و نادرست متون عهدین، امروزه به یکی از خطرناک ترین جریان های فکری و ساختاری در سیاست جهانی تبدیل شده است. این دیدگاه تنها به باور دینی محدود نمی شود، بلکه در قالب یک دستگاه تصمیم گیری پیچیده به نهادهای راهبردی آمریکا و برخی کشورهای اروپایی نفوذ کرده و عرصه های گسترده ای از سیاست جهانی را تحت تأثیر قرار داده است. آنچه در دوران بوش جونیور پدیدار شد، آغاز نبود، بلکه آشکار شدن وجه عملیاتی این جهان بینی بود – جهان بینی که ریشه در پیوند افراط گرایی مذهبی، قدرت نظامی، و نظریه های تمدن مدرن دارد.
۱. ریشه های فکری و ساختاری بشارت سیاسی
تفکر انجیلی مبتنی بر ایده آل تحقق پیشگویی های آخرالزمانی است. در این قرائت انحرافی، جنگ و ویرانی شرط لازم برای بازگشت مسیح شمرده می شود. از این رو غرب آسیا نه تنها در سطح ژئوپلیتیک بلکه در نمادشناسی مذهبی نیز جایگاه مرکزی دارد. تفاسیر انجیلی افراطی اورشلیم را مرکز تقابل نهایی خیر و شر می دانند و از این رو سیاست خارجی آمریکا را به گونه ای شکل داده اند که دخالت منطقه و نه صلح و توسعه آن را «ضرورت ایمان» تلقی می کنند. این دیدگاه زمینه های فکری و عمل گرایانه سیاست های مداخله گرایانه را تثبیت کرده و از نظریه هایی مانند برخورد تمدن ها و پایان تاریخ برای مشروعیت بخشیدن به رفتارهای سلطه جویانه استفاده کرده است.
۲. با هدف نظم نوین در غرب آسیا
در چارچوب این تفکر، نظم مطلوب در غرب آسیا نظمی مبتنی بر بحران دائمی است. آرامش و رفاه در این منطقه را مغایر اهداف این پروژه می دانند، زیرا مبشرین معتقدند بدون هرج و مرج و ویرانی، مقدمات ظهور و تحقق وعده های الهی فراهم نخواهد شد. از این منظر دیپلماسی و سازش مانع تحقق نقشه های آخرالزمانی است و باید کنار گذاشته شود.
به همین دلیل، استراتژیهای غرب در منطقه عملاً حول محور تولید بیثباتی طراحی میشوند – از جنگهای آشکار گرفته تا چرخههای تحریم، کودتا، و بحرانهای مصنوعی. غرب آسیا، در ذهن انجیلی، منطقه ای برای صلح نیست، بلکه صحنه ای آیینی از جنگ مقدس است.
۳. بشارت; جریان لابی یا ساختاری؟
انجیلییسم از سطح «لابی سیاسی» فراتر رفته و به «ساختار قدرت» در نظام سیاسی آمریکا تبدیل شده است. این روند در لایه های اساسی وزارت امور خارجه، سیا، پنتاگون و ده ها اتاق فکر استراتژیک وجود دارد. در نگاه این شبکه تداوم بحران های جهانی تصادفی نیست بلکه شرط بقای نظام سیاسی آمریکاست. به همین دلیل، سیاست خارجی آمریکا «بحران محور» شده است، یعنی بدون جنگ و تنش، مشروعیت خود را از دست می دهد.
نسل کشی های اخیر در غزه و حمایت بی قید و شرط دولت های مختلف در واشنگتن نمود عملی این تفکر است: جایی که ایمان مذهبی رادیکال جایگزین اخلاق و قانون شده و به نابودی اصول انسانی و الهی منجر شده است.
۴. فرآیند مهار و شکل گیری نقطه مقابل بشارت
هر ایدئولوژی افراطی مخالف خود را ایجاد می کند. در مقابل دیدگاه آخرالزمانی انجیلی که ویرانی را شرط رستگاری میداند، امروز معنایگرایی جدیدی بهویژه در میان ملتهای مستضعف و محور مقاومت در منطقه در حال ظهور است. این معناگرایی مقاومت را نه یک واکنش سیاسی، بلکه دفاع از کرامت انسانی و معنای هستی می داند. بر خلاف جهان بینی انجیلی که صلح را مرحله ای گذرا می داند، مقاومت بر عدالت ابدی و صلح پایدار تأکید دارد. این درک معنوی، اگر با اصول الهی و انسانی تقویت شود، می تواند پاشنه آشیل نظام خشن غرب باشد; زیرا انجیلی ها برای بقای خود نیازمند هرج و مرج هستند، اما منطق مقاومت مبتنی بر نفی اساسی خشونت و برقراری عدالت است.
۵. نمادشناسی و ابزارهای فرهنگی بشارت
نمادها در این پروژه نقش اساسی دارند. مفاهیمی مانند «سرزمین موعود»، «نشانه های آسمانی» و «بازگشت مسیح در اورشلیم» تعابیر مذهبی نیستند، بلکه ابزارهای سیاسی هستند. بشارتگران از طریق این نمادها، حق انحصاری رژیم صهیونیستی برای سلطه ارضی را تئوریزه می کنند و از پاسخگویی منطقی به جهان اجتناب می کنند. تبدیل نشانه های طبیعی یا سیاسی به تایید الهی برای اعمال خشونت آمیز یکی از روش های قدیمی آنها برای تقدیس سیاست است. رژیم غاصب صهیونیستی در این نظام نقش محوری دارد. به گونه ای که منافع آن بالاتر از منافع جهانی و انسانی قرار گیرد و به مرکز تصمیم گیری سیاست آمریکا تبدیل شود.
۶. ضرورت جهاد تبیین و جنگ روایات
درک ریشه های این تفکر به معنای درک تکلیف در برابر آن است. اگر جهان بینی بشارتی مبتنی بر تخریب و سلطه است، وظیفه نیروهای آزادی خواه و دوستداران انقلاب اسلامی، حضور مؤثر در جنگ روایات است. امروزه پرداختن به این جهان بینی تنها از طریق تهذیب و بسط عدالت و تبیین عقلی- الهی امکان پذیر است. تقویت روایت مقاومت و کرامت انسانی در جوامع منطقه بزرگترین پاسخ به جریان آخرالزمانی غرب است.
سرانجام، تبشیر افراطی یک اندیشه دینی واقعی (به معنای الهی آن) نیست، بلکه یک شبکه سیاسی-ایدئولوژیک است که مداخله، جنگ و بی ثباتی را ابزار ظهور می داند. مقابله با آن نیازمند جهاد فکری، معنوی و رسانه ای است. بر خلاف افسانه آخرالزمانی ویرانگر آنها، جهان امروز به روایت جدیدی از عدالت و معنویت واقعی نیاز دارد. روایتی که انسان را نه قربانی ایمان افراطی، بلکه کانون کرامت و آرامش می کند.
انتهای پیام/
منبع:تسنیم





