منظور از یک دموکراتیک لیبرال چیست؟

منظور از یک دموکراتیک لیبرال چیست؟

وقتی کسی می گوید “من یک لیبرال دموکراتیک هستم” ؛ یعنی به همان اندازه که او به لیبرالیسم اعتقاد دارد ، او نیز به دموکراسی اعتقاد دارد.

یک شخص لیبرال دموکراتیک معتقد است که لیبرالیسم و دموکراسی هیچکدام از موارد دیگر را ندارند و این دو مکمل هستند. هر دو دموکراسی نیاز به لیبرالیسم برای فرار از “استبداد اکثریت” و پوپولیسم ، و مانند آن و لیبرالیسم دارند ، این امر مستلزم دموکراسی است تا اعلامیه های خود را در سراسر جامعه اعمال کند ، همانطور که در طول تاریخ بوده است ، و به نفع بسیاری از گروه های اجتماعی ، از سیاه پوستان و زنان ، زنان و زنان و زنان است. این اصلاحات دموکراتیک بوده است. علاوه بر این ، به جز دموکراسی ، بستر خاص و تضمینی برای احزاب لیبرال چیست؟

یک دموکرات لیبرال ، به جای اینکه درگیر جزئیات و جزئیات لیبرالیسم باشد ، به “روح لیبرالیسم” اعتقاد دارد و در این جو نفس می کشد و به شکل گیری مدارس مختلف لیبرالیسم (از لیبرالیسم کلاسیک گرفته تا نولیبرالیسم) اعتقاد دارد. از دیدگاه یک دموکرات لیبرال ، مبارزه اصلی در لیبرالیسم نیست ، بلکه بین “لیبرالیسم” و “ضد لیبرالیسم” است.

یک دموکرات لیبرال معتقد است که لیبرالیسم و دموکراسی لیبرال نه راست و نه چپ هستند. فراتر از راست و چپ. این چتر است که در احزاب و جناح های مختلف سیاسی گسترش یافته است و معتقد است که لیبرالیسم به همان اندازه از “راست افراطی” و “چپ رادیکال” فاصله دارد.

یک دموکرات لیبرال از تاریخ لیبرالیسم آگاه است و خطاهای لیبرال ها را می داند و می داند که نگرانی اصلی بسیاری از دانشمندان لیبرال انتقاد از خود لیبرالیسم است. درست مانند بسیاری از فقر که در بدن لیبرالیسم معرفی شده است ، از خانواده لیبرالیسم افزایش یافته است. بنابراین ، از انتقاد لیبرالیسم نمی ترسد ، زیرا لیبرال که او می داند چنان غرق است که او حتی برخی از مدارس اختلاف نظر خود را هضم کرده است ، مانند محافظه کاری و سوسیالیسم. چه رسد به بررسی های LAW!

یک لیبرال لیبرال دموکراتیک با اصول و نهادهایی مانند حاکمیت قانون ، دولت مینیمالیستی ، جامعه مدنی ، رسانه های مستقل ، رقابت سیاسی و اقتصادی و انتخابات آزاد (انتخابی) نیست و ترمینال هایی مانند “دموکراسی غیرقانونی” و “لیبرالیسم اقتدارگرا” را محروم می کند. از آنجا که دموکراسی که لیبرال نیست دموکراسی نیست ، و شاید ممکن است شایسته عنوان “اقتدار انتخاباتی” باشد و لیبرالیسم اساساً نمی تواند اقتدارگرا باشد.

یک دموکراتیک لیبرال ، به دنبال تعبیر میلتون فریدمن ، معتقد است: “آزادی هنگامی متولد می شود که قدرت اقتصادی از قدرت سیاسی جدا شود.” و همچنین منحصر به فرد بودن قدرت سیاسی ، با تبانی و تمرکز قدرت اقتصادی ناسازگار است. قدرت ، چه در دست دولت و چه در دست شرکت های بزرگ و موسسات مالی ، باید کنترل شود. لیبرالیسم ، که باید نسبت به شفافیت ، رقابت سالم حساس باشد و از تشکیل الیگیسم اقتصادی جلوگیری کند. در غیر این صورت ، آزادی اقتصادی به ابزاری برای نقض آزادی های دیگر تبدیل خواهد شد.

یک دموکراتیک لیبرال ، اگرچه روحیه لیبرال را نسبت به تحمل ، تحمل ، تحمل در نظر می گیرد ، اما آزادی بیان را نمی پذیرد و تحمل را به بهانه تحمل به سکوت گورستان ترجمه نمی کند. زیرا ، مانند کارل پوپر ، او معتقد است: “جامعه یک درگیری نیست ، جامعه بشری.” و از جنبه های برجسته ، مترقی ، سنتی و اقتدارگرا لیبرالیسم در زمینه فرهنگ یا به عبارت دیگر بعد مثبت و ارزش لیبرالیسم آگاه نیست.

یک لیبرال دموکراتیک به “پایان تاریخ” و جغرافیا اعتقاد ندارد و توسط نوعی جهانی گرایی خام (و شاید خطرناک) اسیر نمی شود و به مشخصات فرهنگی ملل احترام می گذارد. اما در شرق و غرب ، جهان سیستمی و ساختاری پیدا نمی کند که مانند دموکراسی لیبرال توانسته است تنوع توسعه را در ابعاد مختلف سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی جمع کند ، زیرا دموکراسی لیبرال با ذات انسان کاملاً شناخته شده و سازگار است. بنابراین ، این انتقاد آرمانگرایانه از دموکراسی لیبرال را مورد انتقاد قرار می دهد و دموکراسی لیبرال را در نظر نمی گیرد (هرچند که گاهی اوقات در زمان و مکان خود مفید و مطلوب است) ، بلکه در سطح دموکراسی لیبرال است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *