مکانیسم ماشه این روزها نه تنها در اخبار بلکه در زمزمه و صدا نیز شنیده می شود ، برخی می گویند Snapback فعال شده است ، برخی دیگر طبق اخبار اخبار ، برخی دیگر به دنبال آن هستند. اما در خیابان و پشت ویترین ها ، زندگی همان ریتم آشنا سالهای گذشته است. “یک نگرانی اقتصادی و عدم اطمینان سیاسی -اقتصادی.”
برخی می گویند که در نتیجه جنگ اقتصادی این سالها ، آنها از ترس و نگرانی زندگی می کنند و جنگ اسرائیل با ایران به اضطراب و بی اعتمادی اقتصادی در تمام این سالها افزود ، نه یک نقطه شروع.
برخی نیز بر استقلال تأکید می کنند و می گویند “ما نجیب هستیم و باید بایستیم” ایران دیگری است. با این حال ، روایت غالب روایتی از احتیاط ، پس انداز و امیدوار است که بسیاری از مردم می گویند “از بین رفته” است و آنها نمی دانند کدام قسمت از سفره های خود را با هم بخوانند.
بازار طلا؟ فروش بیشتری می کنند
حسین ، صاحب مغازه گلداسمیت در مرکز شهر و ۶ ساله ، او می گوید: “ما دیگر نمی دانیم که باید خوشحال یا ناراحت باشیم ؛ سرمایه ما با این تصمیمات دائماً بالا و پایین است.” حسین ، از پشت میز شیشه ای ، پر از النگو و حلقه ها ، خود را با یک کار بازار روشن می کند: “خریدار از فروش ، فروشنده ها را به فروش می رساند. اگر وجود داشته باشد ، چند گرم است ، و تا زمانی که مشتریان سرمایه گذار قدیمی ، نیروی مردم به آن نرسد ، جیب مردم خالی است. “
او می گوید بازار دیگر جایی نیست که مردم به “اضافه کردن طلا” بیایند ، آنها بیشتر به “زندگی از پایتخت خود” می آیند. در اینجا ، Snapback به این معنی است که فروش ویترین سنگین تر از خرید است. یعنی تبدیل به پول نقد امروز.
“بازار در شوک های مزمن”: فروشندگان “حالت ذخیره سازی”
نیما ، ۳۲ ساله ، که چندین سال وارد بازار فروش سوپر مارکت شده است ، این مشکل را ساده می کند: “وقتی اوضاع به طور کلی با دلار است ، شوک اقتصادی پس از Snapback نیز مسلم است ؛ فروش خوش بین او کمی کاهش می یابد ، ما بدبخت می شویم!” تحریم ها به جای هزینه کردن به سیوینگ می روند.
او همچنین از مهاجرت می گوید ؛ بازسازی “۳۲ سال” به معنای بازسازی هویت است: سخت و اغلب غیرممکن است. در واژگان نیما ، اسنپبک یک اصطلاح قانونی نیست. نام دیگر “احتیاط اجباری” است که گویی ماه ها اوضاع است.
دهه هایی که فقط کنار گذاشته شده است
جیلا ، فروشنده لوازم جانبی ، روایت مفصلی تر دارد. یک روایت یک دهه که “پیشرفت دیده نشده است” و هنر بزرگ آن “تحت فشار” است: “ما هیچ اقتصادی برای گفتن آن شکسته نیست ؛ شما می دانید ، ما یک دستگاه اقتصادی نداریم که می گویند چرخش است. بازار به پایان رسیده است. بازار به اتمام رسیده است. برای رابطه جنسی اصلی ، باید گران باشد ، و همانطور که ارزش پول آنها هر روز کاهش می یابد. ببینید چه اتفاقی می افتد. ” او همچنین این را “سیلو جمعی” می نامد.
او گفت ، پس از جنگ ، بسیاری ، “پس انداز صرف سفر و تعمیر هر روز” ، و اکنون سفارشات کمتر و “قدرت خرید” است: “شما قبلاً سه قلم خریداری کرده اید ، اکنون به یک قلم فکر می کنید.” جیلا روزهای سخت این کشور را دید: “ما هر روز جنگ بودیم. اسرائیل از ما خیلی نمی ترسد زیرا ما به این جنگ عادت کرده ایم … شما صبح با پس انداز شما از خواب بیدار می شوید که دیگر نمی توانید لپ تاپ را که می خواهید دیروز بخرید خریداری کنید ؛ این خود جنگ نیست؟
او همچنین از قیاس های تحقیرآمیز خسته شده است: “چرا باید خودمان را با بدترین مقایسه کنیم؟” تمدن ایران مانند هر کشوری در خاورمیانه نیست. “سیاست برای او انتخابی نبود:” ما باید دلار و اخبار را بررسی کنیم. “
“استقلال ، اشراف و تاریخ”: روایت یک ملوان
او کاپیتان فرهاد ، یک شرکت بازنشسته نیروی دریایی ، فرهاد است ، به چشم انداز دیگری نگاه می کند: “اسرائیل به ما می گوید.” او در مورد NPT ، حق غنی سازی و پزشکی و نیازهای صنعتی صحبت می کند. انتقاد او در مورد “استاندارد دوگانه” است و پس از آن ، همانطور که از یک نسل استفاده می شود ، درباره تاریخ و اشراف مردم می گوید: “ملت ما مهربان است ؛ یک نفر در زمین می افتد. ما جنگ سالاری نیستیم. ما به دنبال استقلال هستیم.”
او از نگرانی مردم می گوید که گران است و نرخ ها ثابت نیست ، اما با معیار او که تجربه کرده است ، “تحریم ها ۴ و سال است” و جامعه با آن زندگی می کرد. این همان اقلیت است که استقلال را مهمتر از عقب نشینی می داند.
کار دلار به معنای مسدود کردن پول است
آراش ، سردبیر و فریلنسر ، ۲ ساله ؛ آراش به دلار گره خورده است و اختلافات برای او ملموس تر است: “وقتی درآمد کسب می کنید ، فقط می توانید فکر کنید که به زودی بدبخت خواهید شد!” او از تجربه مسدود کردن ۴۰۰۰ دلار و سخت تر شدن می گوید: “تترون کیف های مربوط به معاملات ایران را می بندد ؛ این کافی است که یک ایرانی باشیم.” اگر درآمد غیرقانونی داشته باشیم ، دیگر نمی توانیم انتقاد کنیم. “
آراش یک خط مستقیم از محدودیت های مالی به فرسایش روانشناختی می کشد: “وقتی چرخه من چرخه نمی یابد ، مشخص است که این روزها چرخ طبقه کارگر شکسته است.”
برای آراش ، اسنپبک به معنای محکم تر گره هایی است که از قبل چشم بسته هستند. یعنی غیرممکن درآمدهای بین المللی ، محدودیت کدها و بی ثباتی که باعث می شود “۱۰۰ میلیون درآمد ماهانه” به معنای: “شماره ای که شما نمی توانید برنامه ریزی کنید پول نیست ؛ اضطراب”.
ما تحریم ها را تحریم می کردیم.
Mojtaba یک کارمند وزارت نفت است ، ۴۴ ساله -ولد Mojtaba چیزی مانند اعتراف می گوید: “اسنپبک در زندگی ما فرقی نمی کند. این تحریم ها بود ، تحریم بیشتر و بیشتر می شود. این دارو ممکن است سخت تر باشد.” دلار نیز خود را بازی می کند. “این مهم است که ما قبلاً میز را نشان می دادیم و آرک ها کمتری را مشاهده می کنیم!
شهروندان نامتعادل
آنچه در روایت های مختلف تکرار می شود “بی اعتمادی” است. ثبات قیمت ، قیمت دلار و طلا و شورش تورم. فروشنده می گوید: “آنها برای فروش بیشتر خریداری می کنند.” و کارمند نفت می گوید: “اوضاع مجازات بیشتری می شود …”.
اینها قطعاتی از یک معمای واحد است: جامعه ای که خریدهای زیادی را به تأخیر می اندازد و سرمایه سیال خود را به “انتقاد امروز” تبدیل می کند و می تواند برنامه های طولانی مدت کمتری داشته باشد.
در این میان ، گروه هایی نیز وجود دارند که به زبان “استقلال” صحبت می کنند. دریایی بازنشسته نمونه بارز این گروه است: او معتقد است “توسعه فناوری” و “ایستادن” ارزش رنج امروز را دارند. Snapback یک شوک تازه نیست بلکه “ادامه مسیر” است.
معنی و نسبت واقعی اسنپبک
برای کارشناسان ، Snapback مجموعه ای از بندها و یادداشت ها است. برای مردم ، این یک “کار” است: نوسانات بیشتر ، دسترسی کمتر و بی ثباتی طولانی تر. حسین آن را با آمار غیر رسمی ویترین خود ، رامین با درگیری های مشتری ، آراش با شناسه معاملات بسته و غیره گزارش می دهد. این داده های خرد یک اقتصاد است. داده هایی که ممکن است در نمودارهای رسمی دیده نشوند ، اما شهروندان این شهر را با دقت بیشتری روایت می کنند.
آنچه در این زمینه کوچک دیدیم یک جامعه “خسته” است. “نجیب” – در تفسیر فرهاد – اما در همان نجابت ، پر از هذیان و بی اعتمادی.
این شهر به کار خود ادامه می دهد: ویترین هایی که اکنون در حال شکوفایی نیستند ، مغازه هایی که هنوز در آن هستند ، آزادیانی که با هر متن بانکی در سینه خود نفس می کشند و کارمندانی که هر شب حساب ها را بازنویسی می کنند.
اسنپبک ، اگر معنای قانونی روشنی داشته باشد ، سالهاست که تجربه می شود: “زندگی تحت سایه عدم اطمینان”.