بازار، گروه استانها، با فروکش کردن شعلههای مستقیم تقابل، آنچه باقی میماند بازسازی تصویرهاست؛ نه فقط ساختمانها و مرزها، بلکه روایتها، ذهنیتها و سیاستها. در این میان، صنعت گردشگری بهعنوان یکی از حساسترین و در عین حال تأثیرگذارترین حوزهها، در کانون بازسازی پساجنگ قرار میگیرد.
تقابل مستقیم یا نیابتی میان ایران و رژیم صهیونیستی، در ابعاد ژئوپلیتیک، روانی و فرهنگی، خساراتی فراتر از خط مقدم برجای گذاشته است. اما درست در همین ویرانیها، بذر فرصتهای استراتژیکی نهفته که اگر بهدرستی کاشته و آبیاری شوند، میتوانند به سود منافع ملی ایران و در جهت گفتمانسازی منطقهای ثمربخش باشند.
«گردشگری» ویترین سیاست و هویت ملی
گردشگری تنها یک «صنعت» نیست؛ بلکه میدان رقابت تمدنی است. جایی که هر ملت تلاش میکند تصویر خود را به نمایش بگذارد و دیگران را به درک زیباییشناسی، تاریخ، فرهنگ و مشروعیتش وادارد. در این میدان، ایران برخلاف رژیم صهیونیستی که بهواسطه اشغال، تخریب هویتی و روایتسازی جعلی از مکانهای تاریخی پیش میرود، دارای اصالت، عمق فرهنگی و مشروعیت تاریخی بیبدیلی است که میتواند در دوره پساجنگ بازتعریف شود و گردشگری را به بازوی نرم دیپلماسی ملی بدل کند.
یکی از مزیتهای رقابتی ایران در دوران پساجنگ، گستره عظیم مناطق بکر، بینظیر و صلحطلبانه است که برخلاف مناطق اشغالی اسرائیل، خالی از جنایات جنگی و تخریبهای عقیدتی هستند. درحالیکه بسیاری از سایتهای تاریخی در سرزمینهای اشغالی فلسطین با تخریب ساختاری یا جعل روایت مواجه شدهاند، ایران میتواند بهعنوان مقصدی باستانی، تمدنی، مذهبی و طبیعی، گردشگری سلامتمحور، زیارتی و میراثی را در محور توسعه پساجنگ تعریف کند.
چالشها: سایه رسانه، امنیت و تصویرسازی دشمنانه
اما واقعیت این است که چالشهای ایران در پساجنگ، عمدتاً نه میدانی بلکه رسانهای و تصویری است. تصویری که از ایران در سطح بینالملل ارائه شده، اغلب تحت تأثیر روایتهای یکسویه غربی است. همین تصویر میتواند مانعی جدی برای جذب گردشگر در آیندهای پسابحران باشد. در حالیکه رژیم صهیونیستی با اتکاء به بازوهای رسانهای قدرتمند، در تلاش برای بازتعریف خود بهعنوان «قربانی» جنگها و نه آغازگر آنهاست، ایران نیازمند دیپلماسی عمومی فعال، روایتسازی هوشمند و طراحی کمپینهای ملی در سطح منطقهای و بینالمللی برای ارائه تصویری واقعی، امن و فرهنگی از خود است.
۱. فروپاشی پوشش رسانهای اسرائیل: پایان جنگ، فرصت افشای سیاستهای جعلی، تخریب میراث فلسطینی و غیرانسانی بودن روایت توریستی صهیونیستها را فراهم میکند.
۲. افزایش اقبال جهانی به فرهنگ اصیل و صلحمحور: در فضای پس از بحران، گردشگران خواهان اصالت، امنیت و اخلاقاند. ایران میتواند این سه عنصر را در قالب بستههای گردشگری ارائه دهد.
۳. بازتعریف محورهای گردشگری منطقهای: با تضعیف نقش توریستی اسرائیل در منطقه، ایران میتواند بهعنوان قطب جدید گردشگری فرهنگی ـ مذهبی در خاورمیانه مطرح شود.
۴. ظرفیت بالای همدلی مردمی: برخلاف رژیم صهیونیستی که با تنفر عمومی جهانی مواجه است، ایران همواره در افکار عمومی ملتها از جایگاهی اخلاقی و تاریخی برخوردار بوده که قابل سرمایهگذاری گردشگری است.
سیاستگذاری پیشنهادی برای بهرهبرداری در دوران پساجنگ
• راهاندازی «سند راهبردی گردشگری پساجنگ» با محورهای رسانه، زیرساخت و برندینگ ملی
• استفاده از ظرفیت گردشگری مقاومت در شهرهایی چون خرمشهر، مهران، قصر شیرین، اهواز، کرمانشاه
• توسعه گردشگری زیارتی با پیوند عمیق فرهنگی ـ تمدنی در مشهد، قم، شیراز و ری
• ایجاد کمپینهای رسانهای چندزبانه با محوریت “Iran: Safe, Spiritual, Sustainable”
• همکاری منطقهای با کشورهایی چون ترکیه، لبنان و عراق برای طراحی مسیرهای گردشگری مشترک غیرصهیونیستی
بازسازی تصویر، بازسازی آینده
اگرچه جنگها و تنشهای سیاسی، لطمههایی جدی بر پیکره صنعت گردشگری وارد میکنند، اما در دل همین بحرانها، فرصتهایی نهفته است که تنها با آیندهنگری، روایتسازی هوشمند و اقتدار فرهنگی میتوان آن را به سود تبدیل کرد. ایران با پشتوانه تمدنی و هویتی خود، میتواند پیروز میدان پساجنگ در حوزه گردشگری باشد؛ به شرط آنکه خود را بهدرستی معرفی کند.
هانی رستگاران؛ روزنامه نگار و متخصص توسعه گردشگری
منبع:تحلیل بازار