در برنامه تیتر روز دوشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۴ به بررسی مهم ترین مسائل اقتصادی داخلی و بین المللی پرداختیم: از ادعای افزایش نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی در ایران و مغایرت داده ها بین منابع رسمی تا تأثیر سیاست های مالیاتی بر اقتصاد و بخش خصوصی.
همچنین روند بین المللی شدن یوان چین و ریسک تله بدهی برای اقتصاد این کشور مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و نقش اصلاحات ساختاری در تضمین رشد پایدار و ثبات اقتصادی مورد تحلیل قرار گرفت.
بازی آماری با مالیات
رئیس سازمان امور مالیاتی مدعی شد که نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی در سال ۱۴۰۳ به بالاترین حد در ۷ سال گذشته رسیده است اما بررسی داده های بانک مرکزی و مرکز آمار نشان می دهد که ارقام اعلام شده متفاوت و بعضا گمراه کننده است. تحلیل کارشناسان نشان می دهد افزایش مالیات بدون کنترل هزینه و شفافیت در نظام مالیاتی نه تنها کمکی به رشد اقتصادی نمی کند، بلکه می تواند اقتصاد کشور و بخش خصوصی را تحت فشار قرار دهد.
بر اساس این اظهارات، نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی در سال گذشته بر اساس اطلاعات بانک مرکزی ۸.۳ درصد و بر اساس ارقام مرکز آمار ۶.۴ درصد برآورد شده است. در این گزارش به صحت این اعداد پرداخته شده است.
ارقام و داده ها در علوم انسانی بسیار مهم هستند. این موضوع در اقتصاد و سیاست گذاری اهمیت بیشتری دارد. چرا که اتخاذ سیاست های مختلف و توصیه های علمی در راستای حکمرانی صحیح بدون تکیه بر آمار و داده ها از دقت کافی و لازم برخوردار نبود و می توانست عواقب جبران ناپذیری برای جامعه داشته باشد. به عبارت دیگر، از آنجایی که تصمیمات خط مشی تأثیرات قابل توجهی بر زندگی روزمره مردم دارد، تکیه بر داده های گمراه کننده و بعضاً نامعتبر برای سیاست گذاری کاملاً اشتباه است.
بررسی ها نشان می دهد در سال ۱۴۰۳ سهم مالیات از کل پای اقتصاد ایران با احتساب نفت معادل ۹/۴ درصد بوده است. اما آنچه معاون وزیر به آن اشاره کرد، نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی بدون نفت بود که ۶.۴ درصد برآورد شده است.
از سوی دیگر بانک مرکزی در آخرین گزارش خود که به ارقام و داده های رشد اقتصادی اشاره کرده است، سه شاخص تولید ناخالص داخلی، تولید ناخالص ملی و درآمد ملی را برآورد کرده است. اگر درآمد خالص عوامل خارج از کشور را از تولید ناخالص داخلی کم کنیم و مالیات خالص محصول را به آن اضافه کنیم، به تولید ناخالص داخلی می رسیم. همچنین اگر مالیات خالص محصول و استهلاک را از تولید ناخالص ملی جدا کنیم در نهایت به درآمد ملی می رسیم.
برآوردها حاکی از آن است که در سال گذشته بر اساس اطلاعات بانک مرکزی، سهم مالیات در تولید ناخالص داخلی ۵.۹ درصد، در تولید ناخالص ملی ۵.۷ درصد و در درآمد خالص ملی ۸.۲ درصد بوده است. بنابراین به نظر می رسد معاون وزیر اقتصاد و ثروت رقمی را بالاتر از سایر نسبت ها اعلام کرده و ماهیت گمراه کننده ای داشته است. این در حالی است که رئیس سازمان امور مالیاتی کشور به عنوان فردی که مسئولیت خطیر وصول مالیات را بر عهده دارد و نقش مهمی در تامین بودجه دولت دارد، باید داده ها و ارقام مربوطه را با تدبیر و ضوابط مشخص بر اساس شاخص های سیاست گذاری علمی به مردم اعلام کند. اما آنچه در اینجا به چشم می خورد، بازی با اعداد مالیاتی و تولید ناخالص داخلی برای بزرگنمایی عملکرد سازمان امور مالیاتی است.
زمانی که مالیات دهندگان وضعیت درآمدی مناسبی داشته باشند، دولت می تواند بودجه خود را از مالیات تامین کند. این امر زمانی امکان پذیر است که کشور از رشد اقتصادی مطلوبی برخوردار باشد و تولید ثروت در اقتصاد روند قابل قبولی داشته باشد. تنها از این طریق است که تأمین پایدار درآمدهای مالیاتی برای دولت امکان پذیر است.
نکته بعدی کنترل مخارج دولت است. دولت ایران در بیشتر سالها با کسری بودجه مواجه بوده است. این به دلیل گستردگی فعالیت های دولت در اقتصاد ایران و هزینه های بالای آن است. بنابراین افزایش درآمد دولت از طریق رشد درآمدهای مالیاتی و سایر روشها بدون کاهش قابل توجه هزینهها و توقف تخصیص اعتبارات به مؤسسات ناکارآمد، تنها باعث اختلال در اقتصاد و مانعی برای کسبوکارها میشود. نتیجه اجتناب ناپذیر این رویداد کوچک شدن بخش خصوصی و فربه شدن بوروکراسی دولتی است.
از سوی دیگر، در کشورهای توسعه یافته به ویژه کشورهای رفاهی اروپایی که نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی بالایی دارند، ارائه خدمات عمومی و پاسخگویی به مالیات دهندگان از کیفیت بالایی برخوردار است. بنابراین صرف افزایش نسبت مالیات به حجم اقتصاد بدون ارتقای سطح خدمات عمومی و پاسخگویی مناسب به مردم چیزی جز نارضایتی اجتماعی به همراه نخواهد داشت.
در نهایت، هدف دولت باید بر شفافیت نظام مالیاتی کشور و جلوگیری از فرار مالیاتی شرکت ها و موسسات خاص متمرکز باشد. به عبارت دیگر می توان گفت که راه بهینه برای افزایش درآمدهای مالیاتی، دسترسی به مالیات های پنهان است و افزایش نرخ مالیات راه حل مطلوبی به نظر می رسد.
تقویت یوان در تجارت جهانی؟
در سیاست گذاری چین، حذف یک کلمه کوچک در برنامه پنج ساله ۲۰۲۶-۲۰۳۰ به معنای یک چرخش بزرگ است. پکن که پیش از این رویکردی «محتاطانه» برای بین المللی شدن یوان داشت، اکنون جسورانه مسیر تقویت موقعیت جهانی پول ملی خود را دنبال می کند. کارشناسان این اقدام را مرحله جدید رقابت تجاری چین و آمریکا می دانند و معتقدند یوان در حال تبدیل شدن از یک ارز محلی به ابزار فشار و نفوذ جهانی است.
اقتصاد ۲۰ تریلیون دلاری چین دومین اقتصاد بزرگ جهان است و سهم یوان از بازار ارز جهانی به ۸.۵ درصد رسیده است و فرانک سوئیس را پشت سر گذاشته است، هرچند با سلطه ۸۹.۲ درصدی دلار فاصله دارد. گزارش BIS نشان می دهد که وام های یوان رشد کرده و وام های دلاری کاهش یافته است. نشانه ای از انتقال تدریجی جریان های مالی به یوان. در این راستا، چین بخشی از تجارت سنگ آهن خود با استرالیا را به یوان تسویه می کند. این تغییرات پیامدهایی برای جهان و کشورهایی مانند ایران خواهد داشت.
از خاتمی تا پزشکان مسیر پر پیچ و خم نامه های باز
در دو دهه اخیر نوشتن نامه سرگشاده اقتصاددانان به روسای جمهور به یکی از سنت های ثابت نقد اقتصادی در ایران تبدیل شده است. این روند از مهر ۱۳۸۱ با نامه ۱۰ اقتصاددان منتقد به دولت خاتمی آغاز شد. این نامه در واکنش به «راهبرد توسعه صنعتی» در شریف منتشر شد و سیاست های آزادسازی را تهدیدی برای صنایع جدید دانست.
در دولت احمدی نژاد این نامه ها شدت گرفت. در ژوئن ۲۰۰۶، ۵۰ اقتصاددان نسبت به تصمیمات عجولانه، تزریق بیش از حد منابع نفتی و خطر بیماری هلندی هشدار دادند. یک سال بعد ۵۷ اقتصاددان در نامه ای مفصل، پیامدهای انحلال سازمان مدیریت و کاهش دستوری نرخ سود را خطرناک خواندند. در آبان ۱۳۸۶ ۶۰ اقتصاددان نسبت به اجرای شتابزده طرح تحول اقتصادی و هدفمندی یارانه ها هشدار دادند. در اسفند ۱۳۹۰، ۴۳ اقتصاددان اجرای فاز دوم هدفمندی در شرایط رکود تورمی را ضربه ای به تولید دانستند.
در دولت روحانی انتقادها با محورهای مختلف ادامه یافت. در آگوست ۲۰۱۷، ۳۸ اقتصاددان از ساختارهای رانت و تسلط بخشهای غیرمولد انتقاد کردند. در دسامبر ۲۰۱۸، ۲۴ اقتصاددان راه حل های درون زا را برای غلبه بر بحران معرفی کردند. در سال ۲۰۱۹ دو نامه مهم منتشر شد: ۵۰ اقتصاددان در مورد عواقب کرونا و خطر ناآرامی اجتماعی هشدار دادند و ۲۵ اقتصاددان در مورد حباب بورس هشدار فوری دادند.
۶۱ اقتصاددان در دولت سیزدهم حذف ارز ترجیحی بدون حل مسائل سیاسی و تحریمی را عامل تورم سه رقمی و ناآرامی دانستند.
در دولت چهاردهم سه نامه منتشر شد: ۸۰ اقتصاددان بر اقتصاد مقاومتی با رویکرد اسلامی تاکید کردند. ۱۸۰ اقتصاددان در مورد ضرورت تغییر پارادایم بحث کردند.
و در آذر ۱۴۰۴، ۱۸۰ اقتصاددان و فعال از طیف های مختلف خواستار عدالت و شفافیت بودجه، طراحی سازوکارهای حمایتی و پرهیز از بازتولید سیاست های ناکارآمد شدند.
در این نامه که چندی پیش منتشر شد، مهمترین خواسته اقتصاددانان در این نامه عادلانه و شفاف سازی بودجه است. آنها تاکید می کنند که هرگونه اصلاح اقتصادی باید با کاهش هزینه های غیرضروری، حذف خطوط ناکارآمد و ایجاد تعادل واقعی در بودجه همراه باشد. اقتصاددانان می گویند که مردم حق دارند دقیقا بدانند منابع حاصل از اصلاحات قیمت ها در کجا خرج می شود و دولت باید نشان دهد که هزینه های غیرمولد را کاهش می دهد و درآمد را افزایش می دهد. خواسته اصلی آنها سه محور دارد: حذف بودجه موسسات غیرضروری، شفاف سازی کامل دخل و خرج دولت و کاهش بودجه سازمان هایی که بازده اجتماعی متناسبی ندارند. به گفته آنان، شرط پذیرش شدت اصلاحات توسط مردم این است که دولت نیز سهم خود را در تحمل بار اصلاحات بپذیرد.
تله بدهی؛ خطری که آینده اقتصاد چین را تهدید می کند
در سالهای اخیر، اقتصاد چین با چالشی روبرو بوده است که میتواند آینده این کشور و حتی بازارهای جهانی را تحت تأثیر قرار دهد: افزایش بدهی و اتکای بیش از حد به سیاستهای محرک کوتاهمدت. اگرچه این سیاستها بارها و بارها باعث رشد سریع شدهاند، اما ادامه آنها بدون اصلاحات ساختاری، اقتصاد را به «تله بدهی» کشانده است.
اقتصاددانانی مانند لیو شیائوشو هشدار می دهند که مداخلات پی در پی دولت باعث شده قیمت ها نقش واقعی خود را در بازار از دست بدهند. نتیجه این فرآیند، تشکیل «شرکتهای زامبی» است. شرکت های زیان دهی که تنها با وام و یارانه زنده می مانند و مانع رشد شرکت های نوآور می شوند.
علاوه بر این موضوع، انباشت بدهی دولت به حدی رسیده است که می تواند قدرت مالی آن را در سال های آینده تضعیف کند و اعتماد سرمایه گذاران را کاهش دهد. وضعیتی مشابه بحران بدهی اروپا در دهه گذشته.
اکنون چین در یک نقطه تصمیم گیری قرار دارد: ادامه مسیر محرک های کوتاه مدت با خطر یک بحران مالی، یا حرکت به سمت اصلاحات عمیق که شامل کاهش مالیات، حذف شرکت های ناکارآمد و افزایش سرمایه گذاری در فناوری است. راه دوم دشوارتر است، اما تنها گزینه ای است که می تواند رشد پایدار و آینده ای با ثبات را تضمین کند.





