به گفته خبرنگار فرهنگی آژانس خبری TASNIM ، عدم وجود امام زامان (AS) یکی از مهمترین و پیچیده ترین بخش های تاریخ اسلامی شیعه است که تأثیرات عمیق آن بر هویت ، وحدت و انسجام امما اسلامی هنوز قابل مشاهده است. آیا عدم دسترسی مستقیم به امام ، دلیل اصلی پراکندگی سیاسی ، اختلافات و اختلافات سیاسی در جهان اسلام است؟
در مصاحبه ای با دکتر محمد علی موسوی ، استاد اندیشه سیاسی اسلامی ، خبرگزاری تاسنیم رابطه بین عدم وجود امام زامان و امت را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است و مکانیسم های بحران را به ظرفیت های پنهان این ERA تجزیه و تحلیل کرده است تا فراتر از دیدگاههای فوق العاده ، عمق فکر و پیچیده باشد.
غیبت علت پراکندگی مسلمانان نیست
آیا اساساً عدم وجود امام معصوم به دلیل پراکندگی امت اسلامی است؟ مبنای کلامی یا تاریخی این فرضیه چیست؟
مسئله رابطه بین عدم وجود امام و پراکندگی امت ، یک سؤال عمیق در زمینه الهیات اسلامی و اندیشه سیاسی شیعه است. از نظر شیعه ، امام نه تنها یک رهبر سیاسی ، بلکه محوریت وحدت ، نمایانگر دین و اقتدار خدا بر روی زمین است. در طول حضور امام ، امت اسلامی امکان مراجعه به یک منبع امن و الهی از مشروعیت الهی را دارد که ضامن وحدت و همگرایی است. از این منظر ، عدم وجود چنین مرجع می تواند اختلافات ، تفسیرهای مختلف و تقسیمات معرفتی را تقویت کند.
با آغاز غیبت ، امت اسلامی از دسترسی مستقیم به امام معصوم محروم شد. این محرومیت منجر به مدارس مختلف فقهی ، کلامی و سیاسی شد که سعی در توضیح وضعیت دین در عصر غیبت داشتند. در تاریخ اسلام ، پس از عدم حضور کبرا ، شاهد گسترش اختلافات هستیم. عدم وجود یک مقام بی گناه و اجماع می تواند عامل مهمی در عدم انسجام سیاسی و فکری باشد ، اما نمی توان آن را غیبت دانست که عامل پراکندگی است. زمینه های تاریخی ، سیاسی و حتی اجتماعی نیز باید در نظر گرفته شود. به عنوان مثال ، عملکرد حاکمان در کشورهای اسلامی ، سیاست های استعماری و نقاط ضعف دینی نیز نقش مهمی در تقسیم داشته است. بنابراین اگرچه عدم وجود امام بسیار مهم است ، اسلام راه هایی برای حل مشکلات در غیاب دارد و متغیرهای دیگر باید مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرند تا علت امت اسلامی را بررسی کنند.
اقداماتی برای جلوگیری از تقسیم امت اسلامی
در فکر شیعه ، اقدامات و مکانیسم های غیبت برای جلوگیری از پراکندگی امت چیست؟
اندیشه شیعه با درک عمق بحران ناشی از عدم وجود امام ، مکانیسم هایی را برای حفظ وحدت امت و ادامه هدایت مذهبی طراحی کرده است. مهمترین این مکانیسم ها اصل “فقه عمومی” است که در قرن های اولیه غیبت مورد بحث قرار گرفت و بعداً در قالب فقه فقه به اوج خود رسید.
در این دیدگاه ، فقهای فقهی به عنوان جهانی جهانی امام ، وظیفه رهبری مذهبی ، به نیازهای فقهی جامعه پاسخ می دهد و حتی در برخی موارد ، امور سیاسی را مدیریت می کند.
علاوه بر این ، ایده مهدیسم در شیعیان آن دلیل همگرایی است.
این همان است. اعتقاد به ظهور امام وعده داده شده و نجات نهایی آنها ، امت را در افق یک امید مشترک متحد می کند. این عقیده مانع از انحرافات بزرگ فکری و سیاسی در طول تاریخ شده است و همواره نقش یک قطب فرهنگی و معنوی را ایفا کرده است.
در حوزه فقه و علم ، شکل گیری حوزه های علمیه ، سنت ایجتیاد و اقتدار تقلید دیگر راهکارهای شیعه برای مقابله با پراکندگی بوده است. این نهادها ، ضمن پاسخ دادن به نیازهای زمان ، نقش مهمی در حفظ وحدت نسبی بین پیروان شیعه و ارتباط آنها با آموزه های Ahlul -Bayt ایفا کرده اند.
بنابراین می توان گفت که شیعیان نه تنها در برابر غیبت از عدم تحرک برخوردار هستند ، بلکه از درون آن ساختارهایی را برای ادامه هدایت و وحدت امت استخراج کرده است.
بررسی دو تئوری مختلف در مورد اثرات غیبت
برخی بر این باورند که عدم وجود امام منجر به رشد تفسیرهای متنوع و حتی متناقض از دین شده است. آیا این لزوماً منفی است یا می تواند جنبه ای از پویایی مذهبی باشد؟
در صورت عدم وجود امام معصوم ، طبیعی است که تفسیر دین را به دانشمندان و مجته ها انجام دهیم. این به ناچار منجر به تولید دیدگاه های مختلف می شود ، که گاهی اوقات درگیری است. در نگاه اول ، این ممکن است به عنوان نشانه پراکندگی و بحران تلقی شود ، اما از زاویه دیگر می توان آن را پویایی و انعطاف پذیری دین دانست.
تنوع دیدگاه ها ، اگر در چارچوب اصول اساسی باقی بماند ، می تواند منجر به رشد فقه ، الهیات و اخلاق اسلامی شود. به خصوص در زمینه تحولات اجتماعی و پیشرفت علم ، می توان دین را با شرایط جدید از طریق Ijtihad تطبیق داد. این ویژگی یکی از نقاط قوت دین شیعه در طول تاریخ بوده است ، به ویژه در مقایسه با جریانی که تمایل به ظاهر شدن یا روشنفکرانه دارند.
البته ، این پویایی باید با یک دستور درون زا همراه باشد. یعنی نهادهایی مانند اقتدار ، اجماع فقها و حتی دموکراسی مذهبی باید نقش امتناع را ایفا کنند تا این تنوع منجر به هرج و مرج فکری نشود. در این حالت ، می توان گفت که تنوع تفسیرها تهدیدی نیست ، بلکه فرصتی است ، به شرط آنکه تحت هدایت عقلانیت مذهبی و در چارچوب گفتمان امت قرار داشته باشد.
نقش حاکمیت سیاسی در تشدید یا کاهش پراکندگی ملت
با این توضیحات ، چگونه نقش حاکمیت سیاسی را در غیاب شدت یا کاهش توزیع امت ارزیابی می کنید؟
حاکمیت سیاسی در غیاب امت اسلامی تأثیر بسزایی در جهت گیری های فکری ، فرهنگی و مذهبی امت اسلامی داشته است. بسیاری از این حاکمان به جای تلاش برای تقویت وحدت و همگرایی ، از اختلافات مذهبی برای تحکیم قدرت خود سوء استفاده کرده اند. تاریخ اسلام ، به ویژه در دوران عباسی ، امیایادها و دوران عثمانی ، پر از نمونه هایی است که حاکمان با سرکوب یا تبعیض علیه فرقه های مذهبی تقسیم شده اند.
در قرون اخیر ، سیاست های استعماری و استبدادی داخلی در برخی از کشورهای اسلامی با تقویت اختلافات قومی و مذهبی نتوانسته است اختلافات امت را افزایش دهد. تجزیه سرزمین های اسلامی پس از جنگ جهانی اول ، تشکیل دولت های ملی با هویت متناقض و ترویج نوعی سکولاریسم استبدادی ، همه در تعمیق بخش های درون مذهبی و بین مذهبی درگیر بودند.
در مقابل ، در موارد نادر که حاکمیت سیاسی به دنبال وحدت مذهبی و فکری باشد ، نتایج بهتری حاصل شده است. نمونه هایی از قبیل عصر معاصر ، تجربه جمهوری اسلامی ایران ، با تأکید بر وحدت اسلامی ، نشان می دهد که اگر ایجاد سیاست به همگرایی مذهبی انجام شود ، می توان پراکندگی را کاهش داد. به طور کلی ، نقش دولت ها تعیین کننده است و در تجزیه و تحلیل موضوع غیبت و پراکندگی قابل غفلت نیست.
نقش Velayat -e Afqih
نقش Velayat -e Faqih به عنوان جایگزینی برای رهبری معصوم در عصر غیبت چیست؟ آیا این تئوری توانسته است خلاء غیبت را پر کند؟
نظریه Velayat -e Faqih ، به ویژه در خواندن امام خمینی ، تلاشی جدی برای پاسخ به بحران عدم حضور در سطح رهبری سیاسی و اجتماعی امت است. این تئوری مبتنی بر این عقیده است که فقه جامع ، با استفاده از Ijtihad ، عدالت و تشخیص شرایط زمانی ، می تواند وظایف امام را در اداره جامعه بر عهده بگیرد. در این زمینه ، فقه فقه نه تنها یک نظریه فقهی است بلکه یک پاسخ کلامی سیاسی به مسئله غیبت است.
از دیدگاه وحدت و انسجام ، نظریه فقه فقه در ایران توانسته است ساختاری منسجم را برای رهبری جامعه مذهبی ایجاد کند ، که مبتنی بر اصول اسلامی و در عین حال مطابق با نیازهای روز است.
این نظریه با پیوند دادن به فقه و سیاست ، مانع از سکولاریزاسیون قدرت از یک سو و از سوی دیگر ، مانع از هرج و مرج سیاسی ناشی از عدم وجود امام معصوم می شود. این تئوری همچنین با ایجاد سازوکارهایی مانند شورای گاردین ، کارشناسان رهبری و نظارت مردمی سعی در جلوگیری از انحراف از قدرت دارد. در حقیقت ، می توان گفت که فقه فقه تلاش موفقیت آمیز برای پاسخ به غیبت است ، اما تبدیل شدن به عاملی از وحدت امت نیاز به پیشرفت مفهومی و تعاملی تر دارد.
روش دستیابی به وحدت در غیاب
چگونه می توان علیرغم عدم وجود امام معصوم امروز ، وحدت امت اسلامی را بدست آورد؟ آیا این هدف واقع بینانه است؟
تحقق وحدت امت اسلامی در هنگام عدم وجود امام معصوم ، گرچه چالش برانگیز است ، اما کاملاً واقع بینانه و ممکن است. مشروط بر اینکه بتوانید با یک رویکرد منطقی ، تدریجی و متداول انجام شود. واقعیت این است که امت اسلامی ، با تمام تفاوت های مذهبی و قومی ، با اصول اساسی دین مانند توحید ، نبوت ، رستاخیز ، قرآن و قیبه مشترک است. این مشترکات می تواند پایه و اساس وحدت استراتژیک و همکاری های عملی باشد ، حتی اگر در امور مذهبی یا فقهی تفاوت هایی وجود داشته باشد.
در دوران مدرن ، امت اسلام اسلامی نسبت به گذشته با چالش های متداول روبرو است ، مانند اسلام هراسی جهانی ، فقر ، فساد ، سلطه غربی ، استعمار مدرن و نابودی هویت مذهبی جوانان. این موضوعات دعوت به همگرایی را به یک ضرورت تاریخی تبدیل کرده است.
در عین حال ، لازم به ذکر است که وحدت امت اسلامی در دوره غیبت لزوماً به معنای یکتایی دین یا ذوب هویت نیست ، بلکه همکاری در امور سیاسی ، اقتصادی ، رسانه ای و فرهنگی مبتنی بر احترام متقابل است.
از دیدگاه شیعه ، اعتقاد به عدم حضور امام هرگز به معنای منفعل یا استعفا از جامعه بین المللی اسلامی نبوده است. در مقابل ، تجربه حوزه های علمیه ، گفتگوی تقریبی و گفتمان وحدت در جمهوری اسلامی ایران نشان می دهد که غیبت می تواند با عقلانیت و ijtihad فرصتی برای تعمیق وحدت و گسترش گفتمان مهدوی شود. بنابراین ، هدف وحدت یک مأموریت مذهبی در عصر غیبت است.
سرانجام ، آیا می توان نتیجه گرفت که عدم وجود امام یک بحران یا زمینه ای برای رشد و بلوغ امت اسلامی است؟
عدم وجود امام بدون شک یک بحران معرفتی ، سیاسی و اجتماعی است. عدم دسترسی مستقیم به امام معصوم ، که تمرکز فکر شیعه است ، غیبت جدی و غم انگیز برای هر مؤمن است. این غیبت همچنین باعث تصورات غلط ، تفاوت در تفسیر دین و حتی انحرافات سیاسی می شود و می تواند منجر به بحران هویت در عدم وجود ساختار مناسب شود.
اما از دیدگاه دیگر ، غیبت می تواند فرصتی برای بلوغ تاریخی امت اسلامی باشد. زیرا در صورت عدم مسئولیت ملت ، رشد نهادهای مذهبی مانند Ijtihad ، اقتدار و حوزه های علمیه و همچنین پویایی اندیشه سیاسی ، همه نمونه هایی از رشد و اعتماد به نفس در زمینه عدم وجود ظاهر امام هستند. این رشد نشان می دهد که امت می تواند با تکیه بر عقل ، انتقال و اجماع برای تأمین پایه و اساس ظهور ، راه خود را ادامه دهد.
سرانجام ، می توان گفت که اگرچه غیبت ذاتاً غیبت است ، در صورت درک صحیح به ساخت و تعالی امت اسلامی منجر می شود. همانطور که بسیاری از محققان شیعه تأکید کرده اند ، انتظار امام وعده داده شده نه تنها انتظار ظهور بلکه انتظار مسئولیت و فعالانه برای تحقق جامعه با محوریت عدالت است. این دیدگاه غیبت را از یک بحران به بستری برای احیای تمدن اسلامی تبدیل می کند.
پایان پیام/
منبع:تسنیم