به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم ، در سال های اخیر نظم اقتصادی جهان شاهد تحولی اساسی بوده است. توسعه ای با محوریت گسترش خیره کننده قدرت اقتصادی، صنعتی و ژئواکونومیک چین. این افزایش که زمانی تنها به عنوان فرصتی برای دسترسی به کالاهای ارزان قیمت و بازار بزرگ تلقی می شد، اکنون ماهیت خود را تغییر داده و اروپا را نه تنها با یک رقابت تجاری متعارف، بلکه با یک “شوک ساختاری” تمام عیار مواجه کرده است. تحلیلگران بر این باورند که پکن قوانین بازی را تغییر داده و اتحادیه اروپا را در موقعیتی قرار داده است که بقای صنعتی و استقلال استراتژیک آن در معرض آزمون دشواری است.
گذار از «کارخانه جهانی» به «هژمونی صنعتی»؛ تغییر ماهیت رقابت
اولین قدم برای درک عمق بحران، شناخت ماهیت متغیر بازیگر مقابل است. تصویر سنتی چین بهعنوان تولیدکننده کالاهای ارزان و با فناوری پایین امروز کاملاً محو شده است.
چین مجموعه پیچیده ای از مکانیسم ها و الگوهای توسعه جدید را اتخاذ کرده است که می توان آن را پارادایم «چرخه قیمت و عرضه» نامید. در این مدل، پکن دیگر تنها بر مزیت نیروی کار ارزان تکیه نمی کند، بلکه با ترکیب تولید در مقیاس های غول پیکر، تمرکز بر فناوری های مرزی و البته نقش محوری دولت در تخصیص یارانه ها و منابع، بازارهای جهانی را تسخیر می کند.
این شوک نتیجه یک رویداد گذرا نیست، بلکه نتیجه یک استراتژی بلندمدت است که در آن «اقتصاد متمرکز هوشمند» جایگزین بازار آزاد کلاسیک می شود.
چین زنجیره های تامین و سیستم های نظارتی اروپا را با سیاست های صنعتی هدفمند هدف قرار داده است. رقابت کنونی رقابت بر سر قیمت یک محصول نیست، بلکه نبردی است بین ۲ مدل حاکمیت اقتصادی. یکی مبتنی بر بازار آزاد و پراکندگی اروپا و دیگری مبتنی بر سرمایه داری دولتی و تمرکز منابع چینی است.
هدف پکن در این مرحله فقط حضور در بازار نیست، بلکه تسلط بر زیرساخت های حیاتی و استفاده از ابزارهای تجاری برای دستیابی به اهداف کلان ژئواستراتژیک است. بنابراین، اروپایی ها با واقعیتی روبرو هستند که در آن مرزهای بین تجارت، صنعت و امنیت ملی بسیار مبهم شده است.
تشریح تأثیر چند لایه اقتصاد، فناوری و ژئوپلیتیک
نفوذ چین بر اروپا تک بعدی نیست و در ۴ لایه اصلی قابل ردیابی است که هر یک به نوبه خود ستون های ثبات اروپا را متزلزل می کند.
لایه اول «شوک اقتصادی و صنعتی» است. سیل کالاهای چینی که در مقیاس انبوه با حمایت دولت تولید می شود، دیگر تنها بازارهای پایین دستی را هدف قرار نمی دهد، بلکه صنایع متوسط و تخصصی اروپا را که ستون فقرات اشتغال این قاره هستند، تحت فشار قرار داده است.
این امر باعث کاهش قدرت چانه زنی نیروی کار اروپایی، ورشکستگی بنگاه های کوچک و در نهایت تغییر اجباری ساختار تولید در قاره سبز شده است.
لایه دوم تهدید «تجاری و زنجیره تامین» است. چین با یک استراتژی هوشمند، عمق استراتژیک خود را در زنجیره تامین جهانی افزایش داده و با تعویض داخلی قطعات، وابستگی خود را به کشورهای خارجی کاهش داده است، اما از سوی دیگر، وابستگی اروپا به تنگناهای حیاتی تحت کنترل چین افزایش یافته است.
این عدم تقارن به پکن اجازه می دهد تا جریان کالاها را مدیریت کند و اروپا را در زمان بحران های سیاسی تحت فشار قرار دهد.
در لایه سوم، شاهد ظهور چین در حوزه «فناوری و نوآوری» هستیم. حرکت سریع اژدهای زرد از مونتاژ به ایجاد فناوری در زمینه هایی مانند هوش مصنوعی، مخابرات، خودروهای الکتریکی و انرژی پاک زنگ خطر را برای رقیب (اروپا) به صدا درآورده است. این جهش بدان معناست که اروپا دیگر نمی تواند صرفاً با تکیه بر «کیفیت بالاتر» کالاهای خود احساس امنیت کند.
در نهایت در لایه چهارم، وجه «ژئواکونومیک و سیاسی» داستان نمایان می شود. چین به وضوح از ابزارهای اقتصادی به عنوان سلاح های نفوذ سیاسی استفاده می کند. سرمایهگذاری در زیرساختهای حیاتی بنادر اروپا، خرید شرکتهای با فناوری پیشرفته و شرطبندی برای دسترسی به بازار عظیم چین، همگی ابزارهایی هستند که سیاست خارجی اروپا را با دوراهی انتخاب بین «منافع اقتصادی کوتاهمدت» و «امنیت استراتژیک بلندمدت» مواجه کرده است.
ریشه های شکنندگی قاره سبز و سناریوهای تاریک پیش رو
چرا اروپا در برابر این موج جدید آسیب پذیر است؟ پاسخ را باید در فقدان صداقت جستجو کرد. بر خلاف چین که از یک سیاست صنعتی متمرکز و قدرتمند برخوردار است که امکان جابجایی سریع منابع را فراهم می کند، اتحادیه اروپا با ۲۷ سیاست صنعتی متفاوت و گاه متضاد دست و پنجه نرم می کند. ساختار بازار اروپا که بر اساس رقابت آزاد و حداقل مداخله دولت طراحی شده است، عملاً در برابر رقیبی که قوانین بازار را با یارانه های دولتی دور می زند، خلع سلاح می کند. فقدان مکانیسمهای واکنش سریع در سطح اتحادیه، واکنش به شوکهای ژئوپلیتیکی و اقتصادی را اغلب کند، جزیرهای و بیاثر کرده است.
اگر اروپا نتواند پاسخ مناسبی به این وضعیت بیابد، عواقب ویرانگر خواهد بود. در کوتاه مدت شاهد تضعیف بنگاه ها، دامپینگ قیمت ها و کاهش حاشیه سود صنایع کلیدی خواهیم بود، اما سناریوی ترسناک تر مربوط به بلندمدت است: «تضعیف ساختاری زنجیره های نوآوری».
اگر سودآوری از صنایع اروپایی محو شود، سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه متوقف خواهد شد و این به معنای “فرار مغزها” و سرمایه انسانی به قطب های جدید قدرت است.
در چنین شرایطی، اروپا به «مصرف ناب فناوری» و کاملاً وابسته به قطعات و زیرساخت های چینی تبدیل خواهد شد. وضعیتی که در ادبیات سیاسی از آن با عنوان «استعمار صنعتی مدرن» یاد می شود و دست دولت ها را برای اتخاذ سیاست های عمومی مستقل به کلی می بندد.
حالا مسئله اصلی این است که اروپا در میانه درگیری با شرق از یک طرف و آمریکا از طرف دیگر ابتکار عمل را به دست خواهد گرفت؟ مهمتر از آن، پیامدهای این رقابت و جنگ نرم اقتصادی برای کشورهای مورد نظر ایران است.
واضح است که سیاست های اقتصادی آمریکا، چین و روسیه به اتاق های فرماندهی جنگ اقتصادی رفته است اما طبیعتا کشورهایی که در این دوره سرعت تصمیم گیری و ابتکار را از دست بدهند از این بازی کنار گذاشته می شوند. سرنوشت غم انگیز اروپا امروز می تواند درس های زیادی برای کشورهای دیگر داشته باشد.
منبع: وطن امروز
انتهای پیام/
منبع:تسنیم





