سوال ۳۷ تریلیون دلاری ؛ آیا جهان در بدهی ایالات متحده گرفتار است؟

چشم انداز سقوط قریب الوقوع. آیا اعتیاد به اقتصاد ایالات متحده غرق خواهد شد؟

ECUARAN: در طول سه ماهه آخر قرن ، جهان با تکیه بر وام گرفتن ، توانایی ایالات متحده در خروج از بحران ها را شگفت زده کرده است. دولت های دموکراتیک و جمهوریخواه بارها از بدهی به عنوان ابزاری قدرتمند برای مقابله با جنگ ، رکود جهانی ، بحران های همه جانبه و مالی استفاده کرده اند. اما به گفته اقتصاددانان ، این روند دیگر پایدار نیست.

در طول سه ماهه آخر قرن ، جهان با تکیه بر وام ، توانایی ایالات متحده در عقب نشینی از بحران را شگفت زده کرده است. دولت های دموکراتیک و جمهوریخواه بارها از بدهی به عنوان ابزاری قدرتمند برای مقابله با جنگ ، رکود جهانی ، بحران های همه جانبه و مالی استفاده کرده اند. بدهی عمومی ایالات متحده به طور پیوسته از یک سطح به سطح بالاتری صعود کرده است و امروز بدهی خالص تقریباً ۲ ٪ از درآمد ملی است و طلبکاران داخلی و خارجی تا زمانی که علاقه خود را دریافت کنند ، مشکلی در این وضعیت ندارند. اما این چقدر پایدار است و آیا این یک نگرانی واقعی در مورد یک بحران اقتصادی کامل در ایالات متحده است؟ در یک یادداشت دقیق ، فارن افرس بزرگترین خطر اقتصادی جهان را بررسی کرده است. Ecuaran یادداشت را به سه بخش ترجمه کرد که اولین مورد آن در اوایل منتشر شد. بخش دوم این یادداشت را می خواند:

کوه جادویی

ناتوانی واشنگتن در مهار بحران بدهی حیرت انگیز آن تا حدودی به دلیل تئوری های اقتصادی اشتباه است که طی دو دهه گذشته توسط این کشور نفوذ کرده است. در بیشتر تاریخ معاصر ، مدیریت محتاطانه بدهی دولت به این معنی بود که در طول رشد اقتصادی آهسته ، نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی کاهش می یابد به طوری که در زمان بحران های بعدی به اندازه کافی محفوظ است.

چشم انداز سقوط قریب الوقوع. آیا اعتیاد به اقتصاد ایالات متحده غرق خواهد شد؟

ECUARAN: در طول سه ماهه آخر قرن ، جهان با تکیه بر وام گرفتن ، توانایی ایالات متحده در خروج از بحران ها را شگفت زده کرده است. دولت های دموکراتیک و جمهوریخواه بارها از بدهی به عنوان ابزاری قدرتمند برای مقابله با جنگ ، رکود جهانی ، بحران های همه جانبه و مالی استفاده کرده اند. اما به گفته اقتصاددانان ، این روند دیگر پایدار نیست.

در قرن نوزدهم ، انگلیس با استفاده از بدهی دولت ، یک جنگ را پس از دیگری تأمین کرد و وضعیت مالی خود را در اواسط جنگ تعمیر کرد. همین رویکرد در ایالات متحده مشاهده شد: اگرچه نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی در جنگ جهانی دوم افزایش یافته است ، اما در سالهای بعد به سرعت کاهش یافت. سیاستگذاران ایالات متحده ، که اخیراً دو جنگ جهانی را پشت سر گذاشته بودند ، ترسیدند که جنگ دیگری وجود داشته باشد. به عنوان مثال ، دولت آیزنهاور به جای وام های سنگین ، مالیات را در طول جنگ کره افزایش داد.

اما پس از بحران مالی جهانی و با تثبیت نرخ بهره بسیار پایین ، برخی از اقتصاددانان برجسته این قانون طولانی را زیر سوال بردند. لارنس سامرز ، دبیر پیشین خزانه داری ایالات متحده ، در نظریه معروف “رکود طولانی مدت” مشهور استدلال می کند که نرخ بهره واقعی (تورم تعدیل شده) به دلایلی مانند تغییرات جمعیتی ، رشد بهره وری ضعیف و تقاضای جهانی کم به طور نامحدود پایین خواهد بود. اقتصاددانانی مانند پل کروگمن و الیویه بلانچار نیز این وضعیت را فرصتی می دانستند که دولت می تواند بدون نیاز به نگرانی در مورد بدهی ، از سیاست های مالی تهاجمی تر استفاده کند. مفهوم غالب این بود که رشد عادی اقتصادی باعث افزایش درآمدهای مالیاتی می شود تا نه تنها هزینه ها را برآورده کند ، بلکه برای پوشش صعود بدهی ملی نیز باشد.

اقتصاد آمریکایی

سیاسی شدن موضوع بدهی

این تصویر چنان فریبنده بود که در دهه ، برخی از اقتصاددانان ، از جمله هواداران نظریه پولی جدید (MMT) ، استدلال کردند که حتی در زمان رونق اقتصادی ، کسری بودجه های بزرگ در معرض خطر نبود. به گفته سیاستمداران مانند اسکندریه اوکازیو-کورتز و برنی سندرز ، هزینه های کسری برای سرمایه گذاری های اجتماعی ، حفاظت از محیط زیست و کاهش نابرابری در نظر گرفته شد. اما امروز ، یک بحران بدهی در آمریکا دیگر از ذهنش دور نیست.

این دیدگاه ، البته ، اجماع کاملی از دموکرات ها نبود. جو بایدن ، گرچه برای اولویت های خود پذیرفته شده بود ، اما همیشه تأکید کرده است که در طولانی مدت این هزینه ها باید با افزایش مالیات جبران شود. عملی که شاید تعیین کننده ترین اکثریت دموکرات ها در مجلس سنا باشد. از طرف دیگر ، دولت های جمهوریخواه هنوز معتقد بودند که اگر کسری بودجه ناشی از کاهش مالیات باشد ، مهم نخواهد بود. زیرا رشد اقتصادی ناشی از آن در نهایت کسری را به مازاد تبدیل می کند. اگرچه بسیاری می دانستند که این ادعا اغراق آمیز است ، اما اجماع عمومی حتی در وال استریت این بود که نرخ بهره بسیار پایین مشکلات را برطرف می کند.

جروم پاول: ما نرخ ها را کاهش می دهیم ، اما نه به دلیل ترامپ!

هرچه مسئله بدهی سیاسی تر شد ، اقتصاددانانی که در ماندگاری دوران “پایین” شک داشتند نادیده گرفته شدند. در حالی که با نگاهی به تاریخ طولانی نوسانات نرخ بهره نشان داده شده ، بازگشت به نرخ های بالاتر نه تنها امکان پذیر است بلکه ممکن است. به عنوان مثال ، نرخ اوراق قرضه خزانه داری ده ساله بین ۱ سپتامبر و سپتامبر کاهش یافت. حدود سه درصد ؛ کاهشی که به سختی می توان فقط با روندهای طولانی مدت مانند تغییرات جمعیتی یا بهره وری کم توضیح داد. توضیح معقول تر اثرات ماندگار بحران مالی جهانی و پیامدهای آن بود. و مانند بحران های قبلی ، این آثار یک روز به پایان رسید و به همین ترتیب ، دوران مورد علاقه بسیار کم به پایان رسید.

عواملی که بر نرخ بهره فشار می آورد

درست است که برخی از عوامل نرخ پایین ، مانند پیری در کشورهای توسعه یافته ، هنوز هم وجود دارند. اما دلایل مختلفی وجود دارد که نرخ بهره طولانی مدت در آینده باقی بماند. بدهی دولت در سراسر جهان به سرعت در حال افزایش است و این فشار رو به بالا بر نرخ بهره ایالات متحده وارد می کند. به عنوان مثال ، میانگین نسبت بدهی خالص به تولید ناخالص داخلی در گروه هفت کشور از ۲ ٪ به ۲ ٪ در سال افزایش یافته است. ایالات متحده حتی بدترین وضعیت را ندارد: نسبت خالص بدهی ژاپن ۲ ٪ است (و بدهی ناخالص آن ۲ ٪ تولید ناخالص داخلی است). این نسبت برای ایتالیا ۲ ٪ است ، فرانسه ۲ ٪ و ایالات متحده ۲ ٪ است.

سایر عوامل در نرخ بهره شامل رشد احزاب پوپولیستی در کشورهای مختلف (خواستار هزینه های داخلی بیشتر) ، نیاز بسیار زیاد به هوش مصنوعی برای تأمین برق و سرمایه گذاری های بزرگ برای تأمین آن ، جنگ های تعرفه و تجارت جهانی (که شرکت ها را وادار کرده است خطوط تولید را با وام های سنگین بازگرداند).

مرکز داده هوش مصنوعی

اگرچه برخی از اقتصاددانان به این روندها توجه می کنند و در حال تجدید نظر در خوش بینی فریبنده دهه ۱۹۸۰ هستند ، اما هیچ نشانه ای از تغییر در رویکرد واشنگتن وجود ندارد. اکنون ، همراه با نرخ بهره بالا ، بدهی نجومی ، آشفتگی سیاسی و تهدید استقلال فدرال رزرو ، این خطر وجود دارد که شوک اقتصادی جدید منجر به فروپاشی گسترده تر شود.

سرکوب بزرگ

چه موقع و چگونه بحران بدهی ایالات متحده اتفاق می افتد ، اکنون به “سوال تریلیون دلاری” تبدیل شده است. در یک سناریو ، جرقه بحران می تواند فروپاشی اعتماد سرمایه گذاران به خزانه داری ایالات متحده باشد ، آنچه جیمی دیمون ، مدیرعامل JP Morgan Chase ، در ماه مه به عنوان “ترک در بازار اوراق قرضه” یاد کرد. یعنی جهش ناگهانی نرخ بهره که پرده یک مشکل بزرگتر است. این پیش بینی خیلی اغراق آمیز نیست. از آنجا که بحران بدهی اغلب سالها به آرامی و ساکت بوده و ناگهان منفجر می شود. در سناریوی دیگر ، نگرانی روزافزون سرمایه گذاران در مورد ایمنی دارایی های آنها می تواند منجر به افزایش تدریجی بازده اوراق بهادار خزانه داری طی ماهها یا حتی سالها شود.

البته افزایش نرخ بهره یک بحران نیست. اما اگر این افزایش به دلیل نگرانی بدهی باشد ، عواقب جدی به وجود خواهد آمد: سقوط قیمت سهام و مسکن ، سرمایه گذاری تجاری دشوارتر و افزایش هزینه های تأمین مالی دولت. اگر این روند به تدریج در حال پیشرفت باشد ، دولت فرصتی برای واکنش نشان می دهد. اما اگر هیچ اقدامی تعیین کننده وجود نداشته باشد – از جمله کاهش کسری بودجه فعلی و تعهد جدی به نظم و انضباط مالی – بازارها بوی خون می دهند ، نرخ بهره دوباره پرش خواهد کرد و دولت باید تنظیمات سخت تری را برای ثبات انجام دهد. تا زمانی که کشور به این بدهی علاقه زیادی داشته باشد ، اعتماد مشاغل و مصرف کنندگان کم خواهد بود و رشد اقتصادی متوقف می شود. راه حل سنتی آمریکا – یعنی ایجاد کسری بودجه عظیم برای تحریک اقتصاد – در چنین شرایطی احتمالاً نتیجه معکوس خواهد داشت و نرخ بهره را افزایش می دهد. بنابراین ، برای فرار از این وضعیت ، بدون تحمیل ریاضت اقتصادی ، دولت ناگزیر به سمت گزینه های غیرمعمول که بیشتر در اقتصادهای نوظهور دیده می شود ، حرکت خواهد کرد.

تقویم اقتصاد جهانی ؛ همه نگاه به سمپوزیوم فدرال رزرو و سخنان پولس

یکی از این گزینه ها بدهی رسمی بدهی است. ایالات متحده قبلاً این کار را کرده است. در سال ۲ ، رئیس جمهور آن زمان فرانکلین روزولت “گروه طلایی” خزانه داری را لغو کرد. طلبکاران به طلبکاران این حق را دادند که بدهی خود را معادل طلا با نرخ ۱.۵ دلار در هر اونس به جای دلار بدست آورند. سال بعد ، نرخ تبدیل دلار به ۲ دلار افزایش یافت و ارزش دلار به طرز چشمگیری کاهش یافت. در سال ۴ ، دیوان عالی ایالات متحده در یک پرونده بحث برانگیز حکم داد که لغو سرزمین طلایی در بدهی عمومی در واقع بازتاب است. اما تحت فشار سیاسی شدید رئیس جمهور ، رئیس جمهور در همان زمان اعلام کرد که طلبکاران شایسته جبران خسارت نیستند زیرا به آنها آسیب نرساند. واقعاً؟ برای بانکهای مرکزی خارجی که اوراق بهادار خزانه داری ایالات متحده را در نظر می گیرند و آن را “طلای طلا” می دانستند ، این یک تجربه دردناک بود.

ادامه دادن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *