به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم ، هر حرکت و حرکت اجتماعی ادبیات خاص خود را می خواهد. مارکس و انگلس با نوشتن «مانیفست کمونیست» جرقه انقلاب کارگری را زدند و آن را به کتابچه راهنمای اولین کارگران تبدیل کردند. مفاهیمی چون کار، کارگر، ارباب و نوکر شالوده این اندیشه را تشکیل میداد. اما سوال اینجاست که این مفاهیم در کدام زمینه شکل گرفته و چگونه پایه گذاری شده اند؟ آیا می توان گفت که تفکر چپ تنها با یک مانیفست چند صفحه ای تا به امروز باقی مانده است؟ قطعا نه.
آنچه اندیشه را پایه گذاری می کند
برای توضیح این موضوع می توان به نویسنده ای چون ماکسیم گورکی اشاره کرد. او با آثاری چون «مادر» و «دانشگاه های من» روایتگر زندگی کارگران و رویارویی آنها با صاحبان قدرت بود. گورکی با خلق داستان هایی از شجاعت و ضرورت اتحادیه کارگری، اندیشه کمونیستی را تقویت و به پیش برد. از سوی دیگر، زمانی که لیبرالیسم در عصر روشنگری متولد شد، متفکرانی از جان لاک تا جان استوارت میل پایه های فکری آن را بنا نهادند. مفاهیمی مانند حقوق طبیعی، تفکیک قوا و آزادی بیان به تدریج شکل گرفت و از همان ابتدا کامل و آماده نبود. بنابراین هویت سرمایه داری نیز با ایجاد ادبیات حول محور آن تثبیت شد.
انقلاب اسلامی و تولد ادبیات نو
این دو مکتب از تأثیرگذارترین جریان های فکری هستند که تا به امروز پویایی خود را حفظ کرده اند. با وقوع انقلاب اسلامی نیاز به ادبیاتی که بتواند پایه های این انقلاب را مستحکم کند احساس شد. این تفکر نه با مفاهیم جناح راست سازگار بود و نه با ادبیات مارکسیستی چپ. بدین ترتیب جهان وارد مرحله جدیدی شد. انقلاب فرانسه و شوروی ریشه در سنت های فکری غرب داشت، اما آنچه در ایران اتفاق افتاد ماهیت دیگری داشت. در نتیجه ادبیات مورد نیاز مردم برای پیشبرد این انقلاب نیز باید متفاوت باشد.
در ابتدا گروههای چپ با استفاده از روزنامهها و داستانهای شبانه روسی محافل تشکیل میدادند، اما به دلیل تعارض با ماهیت انقلاب و روحیه مردم به حاشیه رانده شدند. مردم ایران به ادبیاتی نیاز داشتند که نه تنها روایت کند، بلکه بتواند این حرکت عظیم را تثبیت و هدایت کند. بنابراین ژانر ادبیات، تفکر و حتی فلسفی با آنچه تا آن زمان در جهان رایج بود تفاوت اساسی پیدا کرد.
مقاومت؛ یک مفهوم مرکزی
یکی از مفاهیم کلیدی که امام خمینی (ره) از ابتدا بر آن تاکید داشتند «مقاومت» بود. با اشاره به آیه «قطیلهوم حَتّی لا تکونَ فتْنٌَّ» فرمودند: «قرآن همه بشر را به مبارزه برای رفع فتنه دعوت میکند، یعنی جنگ تا پایان فتنه در دنیا، اگر مستکبران را با جنگ به جای خود نشاندند، این رحمت است برای امتی که مستکبران بر آن غلبه کردهاند». (امام خمینی، ۱۳۶۳)
این جمله در اوج جنگ ایران و عراق بیان شد. شاید در آن شرایط جامعه آرزوی صلح داشت، اما درس امام این بود که صلح در فضای جنگ به نفع کسی نیست. اما در عین حال باید بیشتر از جنگ و مقاومت صحبت کنیم.
سلاح باید با دشمن مطابقت داشته باشد
امروز اوضاع خیلی فرق نکرده است. به تعبیر رهبر معظم انقلاب، نبرد امروز یک جنگ تبلیغاتی، هویتی و معنوی است. تولید «ادبیات مقاومت» در اینجا معنا پیدا می کند. تنها زیستن در مرکز مقاومت اسلامی و در قلب آن یعنی ایران مستلزم مبارزه است چه رسد به ایستادگی در مقابل نیرویی چون اسرائیل.
در گذشته، کارگران برای بقا علیه سیستم های استثمارگر قیام کردند و ادبیات مربوطه پدیدار شد. اما این ادبیات جوابگوی نیاز امروز ما نیست. باید بین دشمن و سلاح تعادل وجود داشته باشد. نمی توان ادعای «مبارزه تا پایان فتنه در جهان» کرد، بلکه عقل و دانش را از اتحادیه های کارگری یا نظام های سرمایه داری وام گرفت. چنین رویکردی راه را برای شکست در جنگ هویت هموار می کند. ادبیات مقاومت نه تنها روایتگر مبارزه است، بلکه سلاحی است که باید به اندازه و وسعت دشمن امروزی ساخته شود.
یادداشت از: محمد فیضی کارشناس و محقق
انتهای پیام/
منبع:تسنیم





