جوئل ماکر این پرسش اساسی را در مرکز توجه خود قرار داده است: چرا انقلاب صنعتی در اروپا رخ داد و چه عواملی رشد اقتصادی بشر را پس از قرن ها رکود به حرکت در آورد؟ برای تحلیل این افکار با دکتر جابر زارع زاده، استاد اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف که در کلاس های موکر در دانشگاه نورث وسترن حضور داشت به گفت وگو نشستیم.
اقتصاد جهان در سال ۲۰۲۵ غافلگیر شد. جایزه نوبل اقتصاد به جوئل ماکر، اقتصاددانی رسید که تحقیقات خود را نه از مدل های ریاضی، بلکه از دل تاریخ آغاز کرد.
موکر این پرسش اساسی را در مرکز توجه خود قرار داده است: چرا انقلاب صنعتی در اروپا رخ داد و چه عواملی رشد اقتصادی بشر را پس از قرن ها رکود به حرکت در آورد؟ برای تحلیل این افکار با دکتر جابر زارع زاده، استاد اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف که در کلاس های موکر در دانشگاه نورث وسترن حضور داشت به گفت وگو نشستیم.
تاریخ اقتصادی؛ پیوند داده ها و تمدن
به عبارت ساده، تاریخ اقتصادی، تحلیل پدیده های تاریخی با ابزار اقتصاد و داده است. بر خلاف تاریخ نگاری سنتی که بر توصیف متکی است، مورخان اقتصادی مانند موکر از مدل های کمی و داده های تاریخی برای کشف الگوهای بلندمدت استفاده می کنند. این رشته اگرچه زمانی در دانشگاه های بزرگ جهان اجباری بود، اما به تدریج کم رنگ شد، اما اکنون با دریافت جوایز نوبل توسط چهره هایی مانند موکر، آجم اوغلو و گلدین، به نظر می رسد که رنسانس جدیدی را تجربه می کند.
انقلاب صنعتی؛ نقطه عطفی که دنیا را به دو نیم کرد
موکر نیز مانند دیوید رومر، انقلاب صنعتی را مرزی می داند که تاریخ بشر را به دو دوره «قبل» و «بعد» تقسیم می کند. قبل از این مرحله، رشد اقتصادی کند، پراکنده و موقت بود. تمدن هایی مانند چین باستان یا جهان اسلام در دوره عباسیان دوره های درخشانی داشته اند، اما این رونق دوام نیاورد. ویژگی انقلاب صنعتی تداوم، سرعت و گستردگی بیسابقه رشد بود که با نهادهای جدید امکانپذیر شد.
دانش مفید؛ موتور محرک رشد اقتصادی
در اینجا یکی از کلیدی ترین مفاهیم در اندیشه موکر مطرح می شود: «دانش مفید». به گفته وی، قبل از انقلاب صنعتی، اختراعات توسط «صنعتگران» و از طریق آزمون و خطا صورت می گرفت، اما این دانش تجربی با «دانش گزاره ای» – که شامل فلسفه و کلام بود – ترکیب نمی شد. به عنوان مثال، کشاورزان می دانستند که شخم زدن زمین باعث افزایش محصول می شود، اما کلیسا آن را یک عمل شیطانی نامید! پیشرفت واقعی زمانی حاصل شد که روش های علمی فرانسیس بیکن و جانشینان او این دو نوع دانش را با هم ترکیب کردند.
کارآفرینان فرهنگی؛ معماران پنهان تمدن مدرن
موکر از مفهوم “کارآفرین فرهنگی” برای توضیح این تحول فکری استفاده می کند. افرادی مانند فرانسیس بیکن که توانستند ذهنیت جامعه را تغییر دهند و اقتدار متون قدیمی را جایگزین باور به تجربه و تجربه کنند. این تغییر ذهنیت پیش نیاز انقلاب صنعتی بود. از سوی دیگر، موکر جهان اسلام را مثال میزند که در دورهای عالمانی چون رازی و ابن سینا داشتند، اما پس از آن کارآفرینان فرهنگی مانند غزالی علم را در خدمت اهداف دینی محدود کردند و مسیر رشد علمی متوقف شد.
نتیجه: فرهنگ و نهادها، دو روی یک سکه هستند
در نهایت، دیدگاه موکر نشان می دهد که رشد اقتصادی تنها محصول نهادها یا سیاست ها نیست، بلکه تغییرات فرهنگی و تغییر ذهنیت مردم نقش تعیین کننده ای دارد. او فرهنگ و نهادها را مرغ و تخم مرغ می داند که بر یکدیگر تأثیر می گذارند. شاید درس بزرگ موکر برای دنیای امروز این باشد که برای درک توسعه باید ورق گذشته را ورق زد و متوجه شد که ثروت ملت ها ریشه در عقاید و باورهای آنها دارد.