جشن عروسی یا پروژه دوستیابی؟

جشن ازدواج یا پروژه دیده‌شدن؟

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، در روزگاری که بسیاری از جوانان زیر بار اجاره خانه، اقساط و گرانی خم شده اند و برای کنار آمدن با یک زندگی عادی دست و پنجه نرم می کنند، هر چند روز یک بار فیلم هایی از عروسی های پر زرق و برق بازیگران در فضای مجازی دست به دست می شود. مراسمی که بیشتر بوی تبلیغات و اسپانسر می دهد تا عشق.

گویی رقابتی خاموش بین چهره ها شکل گرفته است. مسابقه ای برای برگزاری مراسم عروسی باشکوه تر، مجلل تر و پرهزینه تر. سالن‌های مجلل، لوسترهای میلیارد دلاری، لباس‌های پرنسس و حلقه‌های طلایی با طراحی خاص، همگی نه به عنوان نشانه‌ای از عشق، بلکه به‌عنوان وسیله‌ای برای دیده شدن در قاب دوربین چیده شده‌اند.

اتاق خواب، لبخند، لباس و حتی ظاهر عاشقانه دیگر خصوصی و صمیمی نیستند. همه آنها جلوی دوربین می‌روند تا در شبکه‌های اجتماعی وایرال شوند. صحنه هایی که پیش از این تنها مختص لحظات ناب و صمیمی زوجین بود، امروز خوراک صفحات زرد، داستان ها و ویدئوهای تبلیغاتی کوتاه شده است. در این میان مخاطب عادی فقط می بیند، پشیمان می شود و مقایسه می کند; و این مقایسه هرچند ناخواسته، به نوعی فشار روانی و احساس نابرابری اجتماعی تبدیل می شود.

این مراسم دیگر جشن عشق نیست. نمایش قدرت، پول و نام تجاری. هر نگاه و لبخند، هر ژست و هر صحنه طراحی شده بخشی از یک سناریوی تبلیغاتی است که پیام آن روشن است: «فقط ما می توانیم زندگی زیبا و مجللی داشته باشیم». و جوانی که با حقوق محدود و کرایه سنگین دست و پنجه نرم می کند فقط تصویر ایده آل و دست نیافتنی این زندگی را می بیند و دلش به درد می آید.

پروژه ازدواج یا تبلیغات؟

برای برخی افراد، ازدواج دیگر فقط یک رویداد ساده خانوادگی نیست. این روزها تبدیل به یک پروژه سینمایی و تبلیغاتی شده است. پروژه ای با سناریو، کارگردان، طراحی صحنه، فیلمبردار و چند حامی فعال که تمام جزئیات مراسم را از قبل برنامه ریزی می کنند. حتی لحظه «بله گفتن» نیز به گونه ای اجرا می شود که گویی در فیلمنامه ای از پیش نوشته شده و جزئی از قرارداد تبلیغاتی محسوب می شود.

از لباس عروس و حلقه گرفته تا سالن، آرایشگاه، کیک و دسته گل، همه بخشی از پازل تبلیغاتی هستند. تبلیغات به نام عشق در نهایت به سود برندها و جیب های پشت پرده تمام می شود. دوربین‌ها، چراغ‌ها و زوایای خاص این ست‌آپ، هر حرکت و نگاهی را قاب می‌کنند تا در شبکه‌های اجتماعی و برندها وایرال شوند، پشت این شادی تئاتری می‌درخشند.

عجیب نیست اگر بازیگری در میانه مراسمش جلوی دوربین برود و از «مدیر سالن» یا «طراح لباس» تشکر کند. این تشکر خالصانه نیست، بخشی از دکوری است که باید در کادر دیده شود و به بیننده بگوید: «همه چیز برنامه ریزی شده، همه چیز شیک و مجلل است». لبخندها یک حساب بانکی دارند و ژست ها دارای برچسب قیمت هستند. حتی ژست های عاشقانه و نگاه های عاشقانه دیگر فقط نماد عشق نیستند، بلکه بخشی از یک کاتالوگ تبلیغاتی زنده هستند که به مخاطب نشان می دهد هر چیزی را می توان خرید و نمایش داد.

نمایشی از تجمل، تحقیر طبقه متوسط

در شهری که جوانان به سختی کرایه خانه را می پردازند، زنان اقساط وام ازدواج را می پردازند و هر اندک پس اندازش خرج نیازهای روزمره می شود، انتشار فیلم های پر زرق و برق عروسی از چهره ها جز تجمل نمایی و رجزخوانی چه معنایی می تواند داشته باشد؟ وقتی خانه‌های زعفرانی، سفرهای خارجی، ماشین‌های لوکس و پرده‌ها و اثاثیه‌های میلیاردی در فیلم‌ها نمایان می‌شود، در واقع تحقیر بی‌صدا و بی‌صدا طبقه متوسط ​​وجود دارد. تحقیرهایی که نه با خشونت، که با مقایسه و پشیمانی روزانه به ذهن جوانان منتقل می شود.

جوانی که تنها تفریح ​​ارزان خود را با اسکرول بی هدف اینستاگرام می گذراند، شاید نداند که بیشتر این مراسم ها با حمایت مالی اسپانسرها و برنامه ریزی دقیق برگزار می شود. اما همان تصویر پر زرق و برق و درخشان در ذهنش می ماند و به حسرتی تلخ تبدیل می شود. حسرتی که در نهایت نه تنها به افسردگی یا ناامیدی شخصی می انجامد، بلکه بذر نارضایتی اجتماعی را در ذهن او می کارد.

وقتی این پشیمانی ها انباشته می شوند، می توانند به خشم اجتماعی، سرخوردگی از عدالت و بی اعتمادی به نظام ارزشی جامعه تبدیل شوند. جوانی که هر روز برای تامین مخارج معمول زندگی سخت کار می کند، ناخواسته در مقابل نمایش بی حد و حصر ثروت و تجمل احساس حقارت می کند. در این میان شبکه های اجتماعی نقش آینه ای مخدوش را بازی می کنند که زندگی واقعی را کوچک و ناکافی و زندگی نمایشی سلبریتی ها را بزرگ و دست یافتنی نشان می دهد در حالی که میلیون ها تومان هزینه و قراردادهای تبلیغاتی پشت این تصویر پنهان شده است.

از زیبا بروفه تا امروز عادی سازی برهنگی فرهنگی

یادمان نرفته روزی که فیلم عروسی زیبای بروفه اکران شد و ماه ها توقیف شد. در آن روزها، حفظ حریم خصوصی و احترام به زندگی شخصی هنوز ارزشمند بود. انتشار آن ویدئو واکنش های گسترده ای را در رسانه ها و جامعه به دنبال داشت و بسیاری از افراد از نقض حریم خصوصی انتقاد کردند. اما امروز نمایشی که زمانی مورد انتقاد قرار می گرفت به ابزاری برای دیده شدن و جلب توجه تبدیل شده است. یک روند مدرن سلبریتی محور که در طول زمان خط قرمز را جابجا کرده است.

در دنیای سلبریتی های امروزی، «نشان دادن زندگی شخصی» به معنای عقب ماندن است. هنرمندانی که روزگاری فقط به خاطر کار و هنرشان شناخته می شدند، حالا با تبلیغات یک آرایشگاه، برند لباس یا جواهرات و حتی جزییات کوچک زندگی روزمره در ذهن مردم مانده اند. این تغییر به ظاهر کوچک در واقع نمادی از فروپاشی تدریجی ارزش های فرهنگی است. از تبدیل شدن «هنرمند» به «اینفلوئنسر» و محو شدن مرز بین هنر و تجارت تا عادی شدن نمایش زندگی خصوصی برای جذب فالوور و تبلیغ برند.

این روند پیامدهای اجتماعی و فرهنگی گسترده ای دارد: وقتی زندگی شخصی هنرمندان به ابزاری برای دیده شدن تبدیل می شود، استانداردهای جامعه نیز تغییر می کند. کیفیت هایی که زمانی مقدس و محافظت شده بودند، اکنون با معیارهای نمایش و سازگاری درآمد سنجیده می شوند. و اینجاست که هنر و تجربه انسانی کالایی می شود، جایی که بیننده به جای تحسین آثار هنری به دنبال نگاهی اجمالی به زندگی خصوصی افراد مشهور است.

اتاق خوابتان را به خودتان بسپارید!

نشان دادن زندگی شخصی افتخار نیست. نشانه بحران است. وقتی لحظات خصوصی و صمیمی مردم به صحنه ای برای دیده شدن و تبلیغ تبدیل می شود، دیگر نمی توان آن را تجربه ای ناب و انسانی نامید. اگر قرار است ازدواج سرآغاز صلح، همراهی و اعتماد باشد، چرا باید در قاب دوربین و زیر نور پروژکتور معنا پیدا کند؟ چرا اتاق خواب که باید پناهگاه سکوت، خلوت و صمیمیت باشد، تبدیل به لوکیشن فیلم های تبلیغاتی و محلی برای نمایش لوکس و برندها می شود؟

فراموش نکنیم، ما از فرهنگی آمده ایم که زیبایی را در سادگی می دید، نه در تجمل و خودنمایی. فرهنگی که در آن سفره عقد ساده‌تر از درخواست اسپانسر بود و جشن‌ها بیشتر نماد اتحاد و عشق بود تا رقابت یا نمایش ثروت. در این سنت، شادی واقعی و ارزش معنوی لحظه های زندگی مهمتر از تجمل و دیده شدن بود.

اگر قرار است چهره ها و هنرمندان الگو باشند، امیدوارم فراموش نکنند که مردم امروز به جای طلا و تاج و تزئینات اجاره ای نیازمند دیدن عشق واقعی، همدلی و زندگی صادقانه هستند. مدلی که تنها در تجمل گرایی خلاصه می شود نه تنها الهام بخش نیست، بلکه شکاف بین زندگی واقعی و تصویرسازی مصنوعی را عمیق تر کرده و حسرت و مقایسه نامناسب را در ذهن جامعه ایجاد می کند.

ازدواج اگر واقعاً عشق و همراهی باشد نیازی به دوربین و نور و سناریوهای تبلیغاتی ندارد. عشق در نگاه های آرام، دست در دست گرفتن و حضور صمیمی در کنار هم معنا پیدا می کند، نه در قاب های تبلیغاتی که بیشتر شبیه صحنه های فیلم طراحی شده اند. وقتی زندگی خصوصی ابزار دیده شدن می‌شود، ارزش‌های انسانی و فرهنگی جای خود را به رقابت پوچ و نمایشی می‌دهند و آنچه باقی می‌ماند تصویری پوچ و غیراصیل از زندگی است.

انتهای پیام/

منبع:تسنیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *