به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم ، ابونصر فارابی از علمای مشهور مسلمان در کتاب احصاء العلوم دو علم فقهی و کلامی را از جمله علوم مدنی یعنی علوم مربوط به مدینه می داند. کلمه معرفت، اقناع اهل مدینه (جامعه) نسبت به معارف الهی و فقه، علم احکام فردی و اجتماعی است. مردم مدینه که به معارف و مضامین الهی یقین داشتند، برای تجویز احکام الهی مورد قبول آنان خواهند بود. پس فقه و کلام دو علم به هم پیوسته اند.
این تحلیل فارابی در طبقه بندی علوم را می توان در عالم واقع در متکلمان فقیهان این دوره نیز جستجو کرد. در آرای شیخ صدوق قم که از رویکرد حدیثی پیروی می کرد یا شیخ مفید و سید مرتضی علم الهادی و شیخ طوسی که از رویکرد عقلی و استدلالی یا حتی جدلی پیروی می کرد، کلام، فقه و حتی اخلاق چنان در هم آمیخته است که تفکیک آنها دشوار می شود. شاید به همین دلیل است که فقه در نزد گذشتگان به سه قسم فقه الاحکام، فقه الاعتقاد و فقه الاخلاق تقسیم می شد.
در جهان غرب با روند سکولاریسم که از دوره رنسانس آغاز شد و در دوره روشنگری با خودآگاهی انسان غربی به علوم انسانی سکولار تبدیل شد، این علوم سکولار جایگزین آموزه های کلیسایی قرون وسطی مسیحی شد. در قرون وسطی، با محوریت کلیسای مسیحی، اقتصاد، معیشت، سیاست، روابط اجتماعی و مانند آن همه تابع تعالیم، احکام و اخلاق کلیسا بود، اما با جنبش اصلاح دینی و به حاشیه راندن اقتدار کلیسا و همزمانی آن با رونق علوم جدید و مدرن، این علوم جایگزین آموزه های نظری و عملی کلیسا شد.
از این منظر، علوم انسانی اسلامی، اگرچه سکولار و مخالف آموزه های کلیسا و یا حتی در تعارض با ادیان الهی است، همانطور که افرادی مانند اریک ووگلین، اتین گیلسون، مک اینتایر و جان میلبنک نشان دادند، علوم انسانی غربی در واقع کارکرد علوم مسیحی در قرون وسطی در دنیای مدرن را بر عهده گرفته است. اقتصاد، جامعه شناسی، علوم سیاسی و مانند آن به تدریج همان کارکرد علوم کلیسایی را در دوره اقتدار کلیسای مسیحی به عهده گرفتند. به همین دلیل این متفکران علوم انسانی را الهیات سکولار یا الهیات مدرن معرفی کرده اند.
در دوره معاصر ایران و سایر جوامع اسلامی، پس از چالشهای اولیه مسلمانان با دنیای مدرن، بهویژه پس از انقلاب اسلامی و اجتهاد عظیم و بینظیر امام خمینی (ره) در تأسیس جمهوری اسلامی، اندیشمندان متاثر از این انقلاب، به دنبال همت والای اندیشمندانی چون علامه طباطبایی، شهید مطهری (رحمه الله علیه و آله و سلم) و… ایده «علوم انسانی اسلامی» یا «علوم دینی» به عنوان راه حل. آنها یک رویارویی خردمندانه (به دور از مشکل دوگانه مدرنیته غربی و عصر حجر) با علوم انسانی غربی مطرح کرده اند. پس از گذشت ۴۰ سال، این هسته اولیه به درخت تبدیل شده و نهادها، آثار، اندیشه ها و اندیشمندان متعددی چه در ایران و چه در جهان در زمینه هایی چون روانشناسی اسلامی، علوم اجتماعی اسلامی، اقتصاد اسلامی، مدیریت اسلامی و مانند اینها مشغول تفکر هستند.
این دانش ها برای کارکرد عمدتاً در جهت حل مشکلات جامعه مسلمانان و حتی مشکلات جهانی البته با رویکرد اسلامی است. از این منظر شاید مقایسه آنها با جایگاه کلام در مدینه فاضله فارابی بی تناسب نباشد. گرچه علوم انسانی اسلامی، به ویژه از نظر مبانی، مستلزم مباحث فلسفی است و عمدتاً بر اساس فلسفه اسلامی شکل می گیرد، اما همان گونه که واژه در تاریخ علوم اسلامی بر اساس مباحث فلسفی شکل گرفت و گسترش یافت، علوم انسانی اسلامی نیز علاوه بر تکیه بر مباحث فلسفی، نیازمند توجه به اقناع مشکلات عمومی جامعه و حل مشکلات جامعه و فرهنگ عمومی است. در این راستا، به ویژه از منظر کارکردی، علوم انسانی اسلامی کارکرد اقناع جامعه را دارد و از نظر فارابی بی شباهت به این واژه نیست.
از این منظر، علوم انسانی اسلامی (و نه علوم انسانی سکولار غربی) ناگزیر باید با فقه رابطه داشته باشد; زیرا در جهان اسلام در عرصه نسخهنویسی، نهایتاً این فقه است که از گهواره تا گور وظیفه تجویز و اداره فرد و جامعه را بر عهده دارد. به همین مناسبت، در کنار اندیشه علوم انسانی اسلامی، به ویژه متفکران پس از انقلاب اسلامی، به تحول فقه و ارتقای آن نیز اندیشیده اند. شکلگیری اندیشه «فقه حکومتی» یا تحول در فقه و توجه علمای این دانش به مسائل نوظهور نظام اسلامی، بیش از هر چیز ریشه در سخنان و تذکرات حضرت آیتالله خامنهای در دهه ۶۰ دارد.
جایی که ایشان به دلیل تعارض عینی با مسائل ملی و بین المللی در پست ریاست جمهوری، با افق بلندی که داشت، نیاز به تفاهم در روابط بین الملل، اقتصاد و مانند آن را می دانست. کافی است به عبارت «فقه حکومتی» در سایت معظم له رجوع کنید تا منبعی از سخنان مکرر ایشان در این مورد پیدا کنید. این تذکرات سرانجام راه را برای توجه طلاب حوزه های علمیه به ویژه قم و مشهد به اختصاص جلسات، همایش ها و در نهایت دروس خارج در خصوص فقه تکمیلی و فقه حکومتی باز کرد و امروزه تولیدات زیادی در این حوزه شکل گرفته است.
در میان صاحب نظران این حوزه، علمایی مانند آیت الله رشاد و آیت الله کعبی به صراحت به نکته بسیار مهمی اشاره کرده اند که در عنوان این مقاله آمده است: «تحول فقه در گرو تولید علوم انسانی اسلامی است». این مضمون که احتمالاً با تعابیر دیگری از سوی قائلین به فقه حکومتی و امثال آن دیده می شود، در واقع بیانگر همان طرح تمدنی ابونصر فارابی است که علم کلام و فقه را در هم آمیخته می دید و فقها ـ متکلمان این دوره هم افکار کلامی داشتند و هم آرای فقهی استنباط می کردند.
درهم تنیدگی این دو دانش که بویژه از طریق مبانی کلامی علم اصول قابل پیگیری است، نه تنها به تحول عمیق و اصیل علوم اسلامی کمک کرده است، بلکه در شکوفایی تمدن مسلمانان نیز مؤثر بوده و مسلمانان را از انحراف به تمدن های غیر اسلامی شرقی یا غربی باز داشته است. در طرح فارابی، فلسفه اسلامی محصول اجتهاد در فلسفه یونانی است و از طریق فلسفه اسلامی است که متکلم برای متقاعد ساختن مردم مدینه با استفاده از هنرهایی مانند جدل، خطابه و شعر، آنچه را که در برهان و برهان فلسفی به یقین در مدینه یافته است، بیان می کند.
دقیقاً به خاطر همین کارکرد اقناعی است که فارابی کلام را علم اقناع اهل مدینه معرفی می کند. امروزه علوم انسانی اسلامی نیز به ویژه در حوزه های علوم اجتماعی و ارتباطات چنین کارکردی دارد. بدون وجود علوم انسانی اسلامی و در غیاب اقتصاد اسلامی، روانشناسی اسلامی، علوم اجتماعی اسلامی، ارتباطات اسلامی، مدیریت اسلامی و امثال آن، جامعه و افراد جامعه درکی از حقایق الهی نخواهند داشت که فقه اقتصادی، فقه اجتماعی، فقه خانواده، فقه مدیریت و مانند آن می تواند به احکام دستوری بپردازد. به همین دلیل است که این دو نوع دانش یعنی علوم انسانی اسلامی و فقه حکومتی در گفتگوی مستمر با یکدیگر شکل می گیرند.
توسعه یکی بدون دیگری ناگزیر به علم بی فایده می انجامد. دیوار کشی و حصار بین فقه و مدرسه (حتی اگر فقه حکومتی و فقه اضافی و مسائل جدید را در نظر بگیرد) و مدرسه و دانشگاه تولیدکننده علوم انسانی اسلامی (هر چند فقه هم بخوانند) تعبیر دیگری از نفی اندیشه وحدت حوزه و دانشگاه است و نه تنها درد نظام جمهوری اسلامی را حل نمی کند، بلکه مشکل نظام جمهوری اسلامی را حل نمی کند. نیازهای معاصر یک بخش یا بخشی از جامعه این دیوار و حصار هر کجا که ساخته شود و گفتوگوی علمای علوم انسانی اسلامی و فقهای حکومتی (و فقیهانی که به فقه و مسائل جدید مشغولند) شکست بخورد و در هر کجا و به هر بهانهای متوقف شود، ضربهای به تدبیر بزرگ امام خمینی (ره) و اندیشه سرنوشتساز جمهوری اسلامی خواهد بود.
اهمیت این تأثیر را زمانی می توان دریافت که متوجه شویم بر خلاف غفلت لحظه به لحظه این امر، سیل علوم انسانی غربی و سکولار در قالب های مختلف پژوهشی، رسانه ای و تبلیغاتی، بنیان های جامعه اسلامی را در خانواده، حجاب، اقتصاد، معیشت، سیاست، عقاید و… تهدید می کند.
یادداشت محمدرضا قائمینیک، معاون پژوهشی دانشگاه علوم اسلامی رضوی
انتهای پیام/
منبع:تسنیم





