با تشکر از زائران ایرانی برای مهمان نوازی مردم عراقی/ مرزهای جغرافیایی در عشق حسین ناپدید شدند

تشکر زائران ایرانی از مهمان‌نوازی مردم عراق/‌ مرزهای جغرافیایی در عشق حسین محو شد+فیلم

به گفته خبرگزاری تاسنیم Khoramabad ، لحظه ای که به خاک عراق رسیدیم ، موجی از تمبر و مهمان نوازی در چهره مردم وجود داشت. لبخند آنها از تعارف خارج نبود ، بلکه از اعماق بود. آنها نه به چشمان میهمان ، بلکه به برادران و خواهران نگاه کردیم.

هوای گرم نجف با رایحه نان تازه در هم تنیده بود. صدای “هلا بازار عبدالله” از دور به وجود آمد و آدم احساس کرد که وارد خانه ای شده است که همه مردمش روی شما حساب می کردند.

یکی از زائران ایرانی گفت: “آنچه آنها در اینجا به ما می دهند قلب آنهاست.” حتی اگر آنها آخرین لیوان آب باشند ، ابتدا به حسین به زائران می دهند. “این جمله یک حقیقت ساده را نشان داد که می توان با چشمان دید.

بشر

در مسیر نجف به کربلا ، ماموک در جاده مانند حلقه های نور چیده شده بود. برخی فقط یک کتری چای و یک سینی خرما داشتند ، اما لبخند می زدند که گویی بی پایان است.

بچه های کوچک ظهر زائران را به زائران دادند. هیچ کس نگفت “واری” ؛ همه می خواستند چیزی بخورند یا بخورند.

برخی از شبها شب ها از خواب بیدار می شدند به طوری که زائران دیر ، غذا یا بی آب نبودند. چراغ های آنها تا طلوع آفتاب روشن می ماند ، مانند گره هایی که هرگز به پایان نمی رسند.

زائر از تهران گفت: “من فکر کردم عشق آنها فقط در کلمات است ، اما حتی دیدم کفش های ما جفت شده و خاک را می گیرم.” من این چیزها را به هیچ کجا ندیده ام.

در راه ، بارها اتفاق افتاده است تا مردم عادی ما را به خانه های خود دعوت کنند ، نه فقط روسپی ها. گفته شد که خانه ما ساده است ، اما برای زائران حسین بهترین است.

یک زن عراقی که با دخترانش در حال شستن ظروف بود ، گفت: “من این را در زینب به یاد می آورم. او اسیر شد ، اما امروز ما آزادیم که به زیارت حسین خدمت کنیم.

حضور زن و مرد ، همراه بدون خستگی ، نشان داد که این سرویس برای آنها عبادت شده است. دستمزد دنیوی وجود نداشت ، آنها حتی انتظار تشکر نداشتند.

وقتی از یکی از اربابانی که هزینه زیادی غذا و آب دارد ، پرسیدیم ، وی گفت: “مردم خودشان را می آورند.” همه همه چیز را دارند ، به ارمغان می آورند و برگ می گیرند. این جدول جدول حسین است.

برخی از زائران ایرانی گفتند که عشق مردم عراقی راه رفتن را برای آنها آسان کرده است. با این حال ، او دست خود را روی شانه های خود می گرفت و می گفت: “این را بگو”.

بعضی اوقات یک غذای ساده یا یک لیوان چای آنقدر دوست داشتنی بود که به آنها بهترین غذای جهان داده می شد. در اینجا ارزش در عشق بود ، نه در کمیت.

در بعضی جاها ، ما یک لابراتور روستایی کوچک را دیدیم که با امکانات کم مورد استقبال قرار گرفت ، اما با قلب عالی. جوانان این روستا با افتخار گفتند: این خانه ها متعلق به زائران هستند.

یکی از زائران سالخورده از مشهاد گفت: “من هر سال می آیم ، اما امسال آنها افزایش یافته اند. به نظر می رسد که هر سال می گذرد ، عشق آنها به حسین و زائرانش جدیدتر می شوند.

ظهر ، برخی از جوانان عراقی در کنار جاده ایستاده بودند و با پاشیدن آب خنک ، زائران را از گرما نجات می دادند. خنده های آنها با صدای “آل -هوسین آل -ژامنا” در هوا پیچیده شد.

برخی نیز خدمات پزشکی رایگان ارائه دادند. پزشکانی که بعضی اوقات زائران بودند ، پاهای زائران را در طول مسیر می پوشیدند.

در راه ، گاهی اوقات با افرادی روبرو می شدیم که اصلاً فارسی را نمی شناختند ، اما زبان عشق همه مسافت ها را پر می کند. لبخند ، اشاره ای به دست و همه چیز گفته شد.

زائران ایران می گفتند که این عشق غیر ضروری فقط به خاطر خدا و ابو عبدالله است. هیچ فایده ای شخصی وجود ندارد ، و این باعث آرامش می شود.

در نزدیکی کربلا ، شور و شوق مردم عراقی دو برابر شد. همه می خواستند برای رسیدن به حرم ، زائران را شلیک کنند. انگار آنها با خود هستند.

یکی از محققان گفت: “وقتی به زائران ایرانی می آیید ، احساس می کنیم خانواده ما آمده اند.” هیچ مرز بین ما و شما وجود ندارد.

این جملات معنای واقعی شعار “حبیب آل -هوسین جاما را” نشان داد. عشق حسین واقعاً مرزها را بلند کرده بود و قلب ها را به هم گره زده بود.

این تجربه نشان داد که وی دارای یک سرویس بی حد و حصر ، نعمت و خاطره ابو عبدالله است ، می تواند مردم را از دو کشور مانند یک خانواده به ارمغان بیاورد.

پایان پیام/

منبع:تسنیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *