بازار؛ گروه بورس: در فضای پرتنش و مبهم اقتصاد ایران، بازار سرمایه دیگر آن بازار پیشبینیپذیر و قابل تحلیل گذشته نیست. آنچه امروز با آن مواجهیم، نه صرفاً نوسانات قیمتی یا تغییرات شاخصها، بلکه یک تحول رفتاری عمیق در میان فعالان بازار است. این تحول، برخاسته از شرایط خاص اقتصادی، سیاسی و ژئوپولیتیکی است که در سه محور اصلی خود را نشان میدهد: کوتاه شدن افق زمانی تصمیمگیری، سلطه روایتها بر تحلیلهای بنیادی، و حرکت گسترده بهسوی داراییهای نقدشونده است. مجید منفرد کارشناس اقتصادی در یادداشتی اختصاصی به تحلیل این موضوع پرداخت. در ادامه جزئیات را بخوانید؛
در گذشته، سرمایهگذاران با نگاهی میانمدت یا بلندمدت وارد بازار میشدند. تحلیلهای بنیادی، گزارشهای مالی و چشماندازهای اقتصادی، مبنای تصمیمگیری بودند. اما امروز، در شرایطی که بیخبری و عدم قطعیت بر فضای اقتصادی سایه افکنده، افق زمانی سرمایهگذاران بهشدت کوتاه شده است. تصمیمگیریها نه بر اساس ماهها و فصلها، بلکه بر اساس روزها و حتی ساعات انجام میشود.
جایی که افقهای زمانی به ساعتها تقلیل یافته، روایتها جای تحلیلهای بنیادی را گرفتهاند و نقدشوندگی به ارزش محوری تبدیل شده است. درواقع سرمایهگذاران بر اساس روزها یا حتی ساعات تصمیم میگیرند. این تغییر، نشانهای از اضطراب جمعی فعالان بازار است؛ اضطرابی که ناشی از بیثباتی سیاسی، تصمیمات ناگهانی سیاستگذاران، و تجربههای تلخ گذشته است.
سرمایهگذاران نگرانند که تعطیلیهای ناگهانی یا تغییرات غیرمنتظره، مانع نقد کردن داراییهایشان شود و همین نگرانی، رفتار آنها را بهسمت واکنشهای سریع و محافظهکارانه سوق داده است
این تغییر رفتار، نشانهای از اضطراب جمعی فعالان بازار است. طنز تلخی میان آنان رایج شده: چهارشنبهها نگرانند که مبادا تعطیلی ناگهانی بازار در روز شنبه، مانع نقد کردن داراییهایشان شود. این نگرانی، ریشه در تجربههای تلخ گذشته دارد؛ تجربههایی که در آن، تصمیمات ناگهانی و غیرمنتظره سیاستگذاران، مسیر بازار را بهکلی تغییر دادهاند.
روایتمحوری؛ قدرت شایعه بیش از تحلیل
در فضای بیاعتمادی و عدم شفافیت، روایتها و شایعات، جای تحلیلهای دقیق و گزارشهای رسمی را گرفتهاند. امروز یک خبر غیررسمی درباره یک نماد یا شرکت، میتواند تأثیری بهمراتب بیشتر از صورتهای مالی ششماهه یا سالانه داشته باشد. بازار بهجای آنکه به دادههای واقعی واکنش نشان دهد، به روایتهایی واکنش نشان میدهد که گاه هیچ پشتوانهای ندارند.
این پدیده، نشاندهنده ضعف زیرساختهای اطلاعرسانی و تحلیل در بازار سرمایه است. در غیاب اطلاعات دقیق و قابل اتکا، سرمایهگذاران ناگزیرند به روایتها تکیه کنند؛ روایتی که گاه از سوی رسانهها، شبکههای اجتماعی یا حتی افراد بانفوذ در بازار منتشر میشود.
نقدشوندگی؛ داراییهایی برای فرار
سومین ضلع این مثلث رفتاری، حرکت گسترده بهسوی داراییهای نقدشونده است. در شرایطی که آینده نامعلوم است، سرمایهگذاران ترجیح میدهند داراییهایی داشته باشند که در صورت بروز بحران، بتوانند آنها را سریعاً نقد کنند. صندوقهای طلا، در مقایسه با سایر بازارها، رشد قابلتوجهی داشتهاند و این نشاندهنده تغییر اولویت سرمایهگذاران است.
در واقع، نقدشوندگی به یک ارزش کلیدی در تصمیمگیری تبدیل شده است. سرمایهگذاران دیگر بهدنبال داراییهایی نیستند که صرفاً بازدهی بالا داشته باشند؛ بلکه بهدنبال داراییهایی هستند که در شرایط بحرانی، بتوانند آنها را به پول نقد تبدیل کنند.
استراتژی بقا؛ اصل جدید سرمایهگذاری
در چنین شرایطی، سرمایهگذار خرد باید اصل را بر “بقا” بگذارد، نه “رشد”. این نگاه، مستلزم تغییرات اساسی در نحوه مدیریت داراییهاست: تمرکز بر داراییهای نقدشونده و قابل جابجایی، پوشش ریسک از طریق تنوعبخشی به پورتفو، دوری از داراییهای پرریسک و غیررسمی و توجه به داراییهای جایگزین با قابلیت حفظ ارزش است.
در شرایط بیاعتمادی و نبود شفافیت اطلاعاتی، روایتها و شایعات جای تحلیلهای بنیادی و گزارشهای رسمی را گرفتهاند. بازار سرمایه بهجای واکنش به دادههای واقعی، تحت تأثیر اخبار غیررسمی و روایتهایی قرار گرفته که گاه هیچ پشتوانهای ندارند. این پدیده نشاندهنده ضعف زیرساختهای اطلاعرسانی و تحلیل در بازار است
در فضای مبهم کنونی، تحلیلهای کلاسیک جای خود را به استراتژیهای انعطافپذیر دادهاند. برخی توصیه میکنند که در چنین شرایطی هیچ اقدامی نکنید و منتظر روشن شدن چشمانداز بمانید. برخی دیگر بر مدیریت فعال ریسک تأکید دارند. در هر صورت، تصمیمگیری باید بر اساس ظرفیت تحمل ریسک، میزان دارایی، و سطح انعطافپذیری فردی انجام شود.
فرصتهای پنهان؛ صنایع مقاوم در برابر بحران
با وجود فضای بیاعتمادی، برخی صنایع مانند صنایع غذایی، بهدلیل ماهیت مصرفی و صادراتمحور بودن، از آسیبهای ژئوپولیتیکی مصونترند و میتوانند گزینههای مناسبی برای سرمایهگذاری باشند. این صنایع، حتی در شرایط جنگی یا بحرانهای سیاسی، تقاضای داخلی و خارجی خود را حفظ میکنند و ظرفیت رشد دارند.
البته زمان ورود به این بازارها هنوز از نگاه بسیاری از سرمایهگذاران نرسیده است و انتظار برای کفهای جدید شاخص ادامه دارد. تحلیلهای تکنیکال نشان میدهند که برخی سهمها به لحاظ ارزندگی در موقعیت مناسبی هستند، اما فضای سیاسی و ژئوپولیتیکی، مانع از تصمیمگیری قطعی شده است.
نقش نهادهای مالی؛ از نفتکشهای سنگین تا ناوگروههای چابک
نهادهای مالی بزرگ باید از ساختارهای سنگین و کند به سمت چابکی و تنوع حرکت کنند. تبدیل شدن به ناوگروههای چریکی با تصمیمگیری سریع و تمرکز بر داراییهای دلاری و صادراتی میتواند راهکار مؤثری باشد. این نهادها باید بتوانند در شرایط بحرانی، با سرعت عمل و انعطافپذیری بالا، مسیر خود را تغییر دهند.
از سوی دیگر، سیاستگذار مالی باید با کاهش بیخبری و افزایش شفافیت، اعتماد را به بازار بازگرداند. اقدامات دستوری مانند تعطیلی بازار یا محدود کردن دامنه نوسان، اگرچه ممکن است در کوتاهمدت مؤثر باشند، اما در بلندمدت میتوانند به انباشت هیجانات و تشدید بحران منجر شوند.
بازتعریف رفتار در عصر ابهام
بازار سرمایه ایران در حال تجربه یک دگرگونی رفتاری است که در سه محور افق زمانی، نقدشوندگی و روایتمحوری خود را نشان میدهد. در چنین فضایی، سرمایهگذار خرد باید با نگاه بقا، تصمیمگیری کند و نهادهای مالی و سیاستگذار نیز باید با بازتعریف نقش خود، بهسمت ثبات و اعتمادسازی حرکت کنند.
در نهایت، آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد، بازگشت به اصول مدیریت دارایی، شناخت دقیق از ظرفیتهای فردی، و پرهیز از تصمیمگیریهای هیجانی در فضای روایتمحور و بیخبر است.
منبع:تحلیل بازار