از داتسون تا میاتا ؛ تولد و تداوم یک رؤیا

از داتسون تا میاتا ؛ تولد و تداوم یک رؤیا

در اواخر دهه‌ی ۱۹۶۰، جهان خودرو در اوج بلوغ بود. خیابان‌ها مملو از افسانه‌هایی چون Jaguar E-Type، Ferrari 250 و Porsche 911 بودند؛ نام‌هایی که هر یک بوی بنزین و افتخار می‌دادند. اروپایی‌ها با شور و مهارت فرمانروایی می‌کردند، آمریکایی‌ها با قدرت و صدا.

به گزارش آخرین خودرو، در این میان، کسی از شرق دور، از سرزمینی که تا آن روز تنها کامیون و خودروی اقتصادی به غرب می‌فرستاد، انتظار نداشت در این میدان ظاهر شود. اما تاریخ، همیشه جایی آغاز می‌شود که هیچ‌کس انتظارش را ندارد.

در همین دوران بود که یوتاکا کاتایاما مردی که بعدها با احترام «آقای کِی» خوانده شد در دفتر داتسون در آمریکا رؤیایی در سر داشت. او می‌خواست خودرویی بسازد که هم‌ سنگ اروپایی‌ها باشد، اما نه برای اشراف، بلکه برای مردم.
او به یک خودروی اسپرت ژاپنی باور داشت؛ نه تقلیدی، بلکه بازتابی از دقت، صداقت و نظم شرق. نتیجه‌ی آن باور، در سال ۱۹۶۹، از خط تولید بیرون آمد: داتسون ۲۴۰Z

تولد یک نماد

داتسون۲۴۰Z  با پیشرانه‌ی خطی شش سیلندر و وزن تنها ۱۰۲۰ کیلوگرم، ترکیبی از سادگی و قدرت بود. طراحی آن، که ریشه در کار آلبریشت گورتز ( طراح BMW 507  ) داشت، روح ایتالیایی را با انضباط ژاپنی در هم آمیخته بود. خطوطش نه فریاد می‌زدند، نه پنهان می‌شدند؛ بلکه به نرمی، نگاهی تازه از زیبایی را معرفی می‌کردند: زیباییِ مهارشده.

قیمتش نصف رقبای اروپایی بود، اما کیفیت ساختش، دو برابر. و این تناقض شیرین، آن را بدل به پدیده‌ای جهانی کرد.
مجله‌ی Car and Driver در سال ۱۹۷۰ نوشت:

«تفاوت میان داتسون ۲۴۰Z و هر خودروی اسپرت سه‌ هزار و پانصد دلاری دیگر، در این است که دو برابرِ آن فکر در ساخت داتسون صرف شده است.»

در مدت تنها چهار سال، بیش از ۱۴۸ هزار دستگاه از این خودرو در آمریکا فروخته شد؛ موفقیتی که نه از سر تصادف، بلکه از سر تفکر بود.
۲۴۰Z نشان داد که ژاپن دیگر تنها سازنده‌ی خودروهای اقتصادی نیست، بلکه می‌تواند رؤیای سرعت را هم بسازد.

خلوص رانندگی

نشستن پشت فرمان ۲۴۰Z تجربه‌ای بود میان جسم و روح. فرمانی بدون کمک، اما با حسی زنده و واقعی. پدال‌هایی سفت اما صادق، و موتوری که در هر دور، نغمه‌ای متفاوت می‌خواند.
۲۴۰Zنه آنقدر ترسناک بود که کنترل آن در سزعت‌های بالا مهارت بسیار یالایی لازم داشته باشد و نه آنقدر یکنواخت و کسل‌کننده که تنها مورد غیرقابل کشف در ان هیجان باشد؛ ۲۴۰Z یک خودرو اسپرت واقعی با روحی پر نشاط و سرزنده بود.
راننده را تنبیه نمی‌کرد، اما تشویقش می‌نمود تا بهتر شود، تا به مرز توان خود و ماشین برسد.

این خودرو، به‌جای مهندسی فاصله میان انسان و ماشین، پل ارتباطی میان‌ آن‌ها بود. همان چیزی که سال‌ها بعد مهندسان مزدا آن را با واژه‌ی ژاپنی جینبا-ایتّای توصیف کردند:
«وحدت سوار و اسب».

با گذر زمان، استانداردهای آلایندگی و وزن اضافه، نسخه‌های بعدی ۲۶۰Z و ۲۸۰Z را از اصالت اولیه دور کردند. اما آن جرقه‌ی نخست، همان شعله‌ای بود که مسیر صنعت خودروسازی ژاپن را روشن کرد.

دو دهه سکوت، یک بازگشت غرورآمیز

بیست سال گذشت. جهان خودرو دگرگون شد؛ اسپرت‌های کلاسیک جای خود را به مدل‌های سنگین، گران و پیچیده دادند.
اما در دهه‌ی هشتاد، در گوشه‌ای از کارخانه‌ی مزدا در هیروشیما، گروهی از مهندسان جوان تصمیم گرفتند به سرچشمه بازگردند. به همان ایده‌ای که داتسون روزی آن را در قالب فلز و صدا تجسم کرده بود:سادگیِ لذت.

نتیجه‌ی آن بازگشت به ریشه‌ها، در سال ۱۹۸۹ به جهان معرفی شد: Mazda MX-5 Miata.
یک رودستر کوچک، سبک و پرنشاط که نه قدرت شگفت‌انگیزی داشت، نه فناوری عجیب و غریب اما چیزی داشت که بسیاری از هم‌عصرانش از یاد برده بودند: روح رانندگی.

فلسفه‌ی جینبا-ایتّای

مزدا فلسفه‌ی خود را بر ایده‌ای باستانی بنا کرد: وحدت میان انسان و ماشین. فرمان، دنده و پدال‌ها طوری طراحی شدند که گویی بخشی از بدن راننده‌اند. هیچ تأخیری، هیچ واسطه‌ای میان خواستن و حرکت وجود نداشت.
میاتا نه می‌خواست جای داتسون را بگیرد، نه می‌خواست بهتر باشد؛ فقط می‌خواست همان حس را دوباره زنده کند.

با بدنه‌ای کمتر از یک تُن، و موتوری چهارسیلندر که تنها ۱۱۶ اسب‌بخار تولید می‌کرد، میاتا نشان داد که قدرت، شرط لازم برای هیجان نیست. فرمانش بی‌واسطه بود، گیربکسش چون چاقوی جراحی دقیق، و صدای موتور، موسیقی خالص مکانیک.

پیوند دو نسل

وقتی داتسون ۲۴۰Z  در سال ۱۹۷۰ متولد شد، ژاپن تازه در حال یادگیری قواعد بازی بود، اما وقتی میاتا در ۱۹۹۰ آمد، ژاپن خودش معلم شده بود. یکی آغازگر بود و دیگری مفسر.
۲۴۰Z  دروازه را گشود و میاتا، آن راه را ادامه داد.

هر دو، در زمان خود، علیه جریان حرکت کردند. اولی در برابر انحصار اروپایی‌ها، دومی در برابر سنگینی مدرنیته. هر دو، به شیوه‌ی خود، نشان دادند که اصالت همیشه به معنای نو بودن نیست؛ گاهی، به معنای بازگشت است.

میراثی که هنوز زنده است

امروز، نیم‌قرن پس از داتسون و سه دهه پس از میاتا، هر دو همچنان زنده‌اند آن‌هم نه فقط در جاده‌ها، که در ذهن رانندگانی که هنوز به «احساس» بیش از «عدد» ایمان دارند. داتسون، نماد جسارت آغاز بود؛ میاتا، نشانه‌ی بلوغ همان جسارت.

در تاریخ خودروسازی ژاپن، این دو نه تنها دو مدل، بلکه دو فصل از یک روایت‌اند؛ روایت ملتی که از تقلید به خلاقیت رسید،
از صنعت به هنر و از مهندسی به فلسفه.

و اگر روزی، در جاده‌ای خلوت، صدای موتور شش سیلندر داتسون را در دل کوهستان بشنوید، یا خنده‌ی بی‌خیال میاتا را در پیچ‌های ساحلی، بدانید که هنوز آن رؤیای کهن زنده است. رؤیای رانندگیِ ناب.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خبرهای امروز:

پیشنهادات سردبیر: