گروه سیاسی آژانس خبری Tasnim: یاسر هاشمی ، یکی از فرزند فقید هاشمی رافسانجانی ، “یک سؤال سخت ؛ روایت یک شعار فراموش شده منتشر کرده است که در آن سیاست خارجی جمهوری اسلامی و شعار نه شرقی ، و نه غربی به چالش کشیده است و ادعا کرده است که ایران به طور جدی در مورد اشعه شرقی وجود دارد.
روح قانون اساسی و معنای استقلال
تمرکز اصلی بحث این است ؛ آیا ایران از مدار استقلال خارج شده و به یکی از قطب های قدرت جهانی بستگی دارد؟ پاسخ کوتاه و تعیین کننده به این سوال منفی است. برای درک این پاسخ ، باید به روح شعار و نه شرقی و نه غرب بازگردد. این اصل که در مواد ۱۵۲ و ۱۵۳ قانون اساسی متبلور شده است ، هرگز به معنای انزوا سیاسی یا بی طرفی منفعل و انجماد دیپلماتیک نیست. جوهر این اصل ، رد سلطه و حفظ استقلال جامع کشور در برابر قدرتهای غالب است. در طول جنگ سرد ، این اصل به عنوان استقلال دو ابرقدرت شرق و غرب ، اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده تعبیر شد. اما در دنیای امروز ، هنگامی که ساختار قدرت از دو قطبی به تعدد تغییر یافته و مراکز برق چندگانه جایگزین شده است ، اجرای این اصل نیاز به هوش فعال ، انعطاف پذیری و انتخاب دارد.
استقلال به معنای قطع کل جهان نیست ، بلکه به معنای توانایی متنوع سازی شرکا و افزایش گزینه های استراتژیک برای منافع ملی است. حضور یک مقام ایرانی در جلسه ای در پکن یا مسکو ، به خودی خود ، نشانگر پیوستن به یک بلوک نیست. درست همانطور که مذاکره با مقامات اروپایی به معنای وابستگی به غرب نیست. این تعامل ابزاری دیپلماسی برای باز نگه داشتن کانال ها و افزایش قدرت چانه زنی در صحنه بین المللی است.
معیار واقعی وابستگی پذیرش تعهدات امنیتی الزام آور ، از دست دادن اقتدار در تصمیمات بزرگ و اعطای پایگاه های نظامی است. ایران نه تنها عضو هر پیمان دفاعی مشترک با قدرتهای شرقی است ، بلکه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (ماده ۱۴۶) ایجاد هر پایگاه نظامی خارجی در کشور را کاملاً ممنوع کرده است. داستان استفاده موقت روسیه از پایگاه هوایی نوزا در همادان در سال ۲۰۱۶ همچنین به دلیل حساسیت این قانون اساسی با نظارت و واکنش جدی در داخل کشور روبرو شد و مقامات ارشد تأکید کردند که این همکاری موقتی و تاکتیکی است و هیچ پایگاه دائمی وجود ندارد.
نگاه به شرق به عنوان ابزاری استراتژیک
نکته جالب در مورد این بحث ، اشاره به ریاست جمهوری اکبر هاشمی رافسانجانی است. برخلاف تصور اولیه ، شواهد تاریخی به وضوح نشان می دهد که حتی عملی ترین و توسعه یافته ترین دولت پس از انقلاب که به دنبال بهبود روابط با غرب ، بازسازی کشور و تقویت قدرت دفاع است ، بدون اینکه قربانی اصل استقلال شود ، همکاری های گسترده و استراتژیک با شرق ایجاد می کند.
پس از جنگ تحمیل شده ، ایران با اقتصاد ویرانگر و فرسوده روبرو شده بود. در چنین شرایطی ، دولت سازنده نگاهی هوشمندانه به ظرفیت های موجود در شرق برای بازسازی زیرساخت ها و نوسازی توانایی دفاعی داشت.
یک نمونه برجسته و غیرقابل انکار ، پروژه نیروگاه هسته ای بوشهر است. پس از آنکه شرکت آلمانی زیمنس از تکمیل این پروژه تحت فشار آمریکا امتناع ورزید ، این دولت رافسانجانی بود که در ژانویه ۱۹۹۵ با روسیه قرارداد حیاتی امضا کرد تا اولین واحد را تکمیل کند. این تصمیم یک انتخاب استراتژیک برای شکستن انحصار فناوری غربی و دستیابی به یک هدف ملی طولانی مدت بود.
در حوزه نظامی ، نیاز فوری برای نوسازی ارتش ، ایران را به سمت قراردادهای مهم با مسکو سوق داد. بین سالهای ۱۹۸۹ و ۱۹۹۱ ، قراردادهایی برای خرید مبارزان پیشرفته MIG-29 و بمب افکن های Sukhoi-24 که ستون فقرات نیروی هوایی ایران را در دهه های بعد تشکیل دادند ، امضا شد. در همین زمان ، برای پر کردن خلاء در خلیج فارس ، نیروی دریایی ایران به سه زیردریایی کلاس روسی مجهز شد ، که اولین آنها در سال ۱۹۹۲ تحویل داده شد. این خریدها یک انتخاب تاکتیکی برای بقا و بازداشت بود ، نه یک بیعت ایدئولوژیک.
روابط با چین نیز در همان زمان شاهد جهش استراتژیک بود. در طی سفر رفسنجانی به پکن در سپتامبر ۱۹۹۲ ، توافق نامه همکاری هسته ای ده ساله بین دو کشور از جمله ساخت دو راکتور ۳۰۰ مگاوات در داروخین به پایان رسید. اگرچه این پروژه خاص تحت فشار بین المللی به پایان نرسید ، اما این توافق نامه عمق دیدگاه استراتژیک دولت سازنده به شرق را به عنوان یک گزینه واقعی و قابل اعتماد نشان داد. در بخش دریایی ، ایران با وارد کردن موشک های ضد Coast C-802 از چین ، بازدارندگی ساحلی خود را به میزان قابل توجهی افزایش داده است.
این تاریخ تاریخی به ما چه می گوید؟ این موارد نشان می دهد که همکاری با شرق یک پدیده جدید و نه انحراف اصول نبود ، بلکه ابزاری کارآمد در جعبه سیاست خارجی ایران است که حتی در زمانی که نماد تعامل با جهان شناخته شده است ، بسیار مورد استفاده قرار گرفته است.
شرایط امروز ؛ تفاوت در تاکتیک ها ، استمرار در استراتژی
اگر تعادل امروز در روابط خارجی ایران بیش از هر زمان دیگری وزن داشته باشد ، این تغییر وزن به دلیل انتخاب ایدئولوژیک نیست ، بلکه عمدتاً محصول فشارهای خارجی و شرایط تحمیل شده است. عزیمت یک جانبه ایالات متحده در سال ۲۰۱۸ و اجرای حداکثر سیاست فشار ، بسیاری از کانال های اقتصادی و دیپلماتیک ایران را با غرب مسدود کرده است. در چنین شرایطی ، این منطق حاکی از آن است که کشور به مسیرهای باز و در دسترس برای بقا حرکت می کند. وقتی یک درب برای شما بسته باشد ، به طور طبیعی وارد دیگری خواهید شد. بنابراین ، افزایش حجم تجارت با چین یا امضای اسناد همکاری استراتژیک با روسیه و چین ، به جای تغییر در سیاست خارجی ، یک واکنش هوشمندانه به محاصره اقتصادی غربی است.
از طرف دیگر ، سیاست خارجی فعلی ایران محدود به چین و روسیه نیست. نمونه بارز ، که نشان دهنده ادامه استراتژی تنوع شرکا است ، توافق نامه توسعه بندر چاباهار با هند است. این پروژه ، که یک مسیر مستقل برای دسترسی ایران برای دسترسی به آسیای میانه و افغانستان در خارج از چارچوب های چین و روسیه فراهم می کند ، گواهی بر این ادعا است که ایران به دنبال وابستگی به هیچ قدرت نیست ، اما به دنبال این است که شرکای خود را برای افزایش مانور افزایش دهد.
عضویت ایران در سازمان های بین المللی مانند سازمان همکاری شانگهای (SCO) و گروه BRIX (BRICS) نیز باید در این چارچوب مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. این سازمان ها معاهدات نظامی ناتو یا ورشو نیستند ، بلکه ائتلاف های کشورهای در حال توسعه و قدرتهای نوظهور با دیدگاه های سیاسی متنوع هستند که هدف مشترک آنها به چالش کشیدن نظم انحصار و ایجاد یک ساختار عادلانه در حاکمیت جهانی است. حضور ایران در این جوامع به معنای دستیابی به ابزارهای دیپلماسی چند جانبه و افزایش گزینه ها برای پیگیری منافع ملی است نه پذیرش بندگی و وابستگی.
استقلال به معنای حفظ اقتدار است
برای اندازه گیری استقلال یک کشور در سیاست خارجی ، باید به یک معیار ساده اما اساسی مراجعه کنید. آیا آن کشور تصمیم خود را حفظ کرده است؟ آیا او می تواند شریک زندگی خود را تغییر دهد ، یک قرارداد را به نفع منافع ملی خود اصلاح کند ، یک پروژه را متوقف کند و روی خطوط قرمز خود بایستد؟
تاریخچه جمهوری اسلامی مملو از شواهدی است که پاسخ مثبت این سؤالات را تأیید می کند. ایران با همکاری شرق ، از خرید سلاح گرفته تا ساخت نیروگاه ها و توسعه میدان های نفتی ، همیشه به دنبال استفاده از این روابط برای افزایش قدرت ملی و منافع داخلی بوده است. اگر شرایط بین المللی فردا تغییر کند و کانال های تعامل سازنده و محترمانه با غرب باز شود ، طبیعی است که مقیاس ها دوباره متعادل شوند.
اصل نه شرقی و نه غربی زنده نیست ، زیرا روح ، که رد سلطه و حفظ تصمیم است ، هنوز در بافت سیاست خارجی ایران ادامه دارد. این اصل یک فرمول یخ زده و استاتیک نیست ، بلکه یک قطب نما استراتژیک است که کشتی ایران را به سمت امن ترین سواحل استقلال و منافع ملی در دریای آشفته سیاست بین المللی سوق می دهد.
پایان پیام/
منبع:تسنیم