دونالد ترامپ و شورش علیه سرمایه داری

دونالد ترامپ و شورش علیه سرمایه داری

بسیاری از مردم جهان را نمادی از سرمایه داری می دانند. اما در کشوری که اولین اقتصاد جهان است ، رئیس جمهور بر قدرت شورش علیه تجارت آزاد نشسته است.

اگر به کتابهای دانشگاهی اقتصاد نگاه کنیم ، این گزاره را در اکثریت قریب به اتفاق آنها می یابیم: “تجارت آزاد ابزاری برای تخصیص بهینه منابع است.”

در همین حال ، اقتصاددانان مانند میلتون فریدمن بر این باورند که تجارت آزاد بخشی اساسی از آزادی فردی است. فریدمن در کتاب سرمایه داری و آزادی می نویسد: “آزادی اقتصادی پیش نیاز آزادی سیاسی است.”

او تجارت آزاد را به عنوان مکانیسم خودآزمایی برای بهینه سازی تولید و مصرف می داند. جایی که تصمیمات مبتنی بر خواسته ها و نیازهای واقعی مصرف کنندگان است ، نه طبق دستور دولت یا لابی های صنعتی. او در مخالفت با حمایت گرایی می نویسد:

“تعرفه ها و محدودیت های وارداتی مالیات هایی است که دولت از شهروندان خود به نفع گروه های خاص ، در یک مشروعیت غیر شفاف و غالباً سیاسی دریافت می کند.”

فریدمن معتقد بود که حمایت گرایی نه تنها از نظر اقتصادی ناکارآمد است ، بلکه عواقب منفی برای توزیع درآمد ، نوآوری و رونق مصرف کننده نیز دارد. از نظر وی ، سیاست هایی مانند ممنوعیت واردات یا تعرفه ها ، تحریف قیمت ها ، کاهش رقابت و گسترش فساد است.

او در یکی از سخنرانی های خود در دانشگاه استنفورد می گوید:

“وقتی مردم شعار حمایت از تولید داخلی را می شنوند ، فکر می کنند بیشتر مربوط به اشتغال است. اما در واقع ، این سیاست مشاغل را در یک صنعت با هزینه فرصت های بسیار بیشتر در سایر بخش ها حفظ می کند.”

فریدمن بارها تأکید کرده است که حمایت از یک صنعت به معنای تحمیل هزینه برای مصرف کنندگان با افزایش قیمت است. به عبارت دیگر ، مالیات های مخفی برای برخی برای ایجاد علاقه کمی برای برخی.

یکی از ستون های دفاع از تجارت آزاد فریدمن ، درک وی از مبادله داوطلبانه به عنوان یک بازی برنده است. او در کتاب آزادی انتخاب می نویسد:

“اگر دو یا دو کشور وارد معامله شوند و آن معامله داوطلبانه باشد ، آنها فقط در صورتی که هر دو سود را کسب کنند ، این کار را انجام می دهند. در غیر این صورت ، مبادله ای صورت نمی گیرد.”

بر این اساس ، فریدمن با نگاه ساده اما عمیق خود ، تجارت بین المللی را به عنوان گسترش طبیعی همان منطق در سطح کلان می دید. اگر کشور A کالایی را بهتر و ارزان تر تولید کند ، چرا کشور باید منابع خود را برای تولید همان کالا با هزینه بالاتر داشته باشد؟ پاسخ او به شکل یک مزیت نسبی است.

در دفاع از تجارت آزاد ، اندیشه فریدمن سهم قابل توجهی از سنت فکری فردریش هایک و لودویگ فون میز دارد. هایک در کتاب “جاده برده داری” نشان می دهد که تمرکز اقتصادی و برنامه ریزی دولت پایه و اساس فروپاشی آزادی سیاسی را فراهم می کند. او می نویسد.

“هرگونه تلاش برای جایگزینی مکانیسم قیمت گذاری با حکم دولت ، راه را برای اقتصاد دستوری هموار می کند.”

از این نظر ، فریدمن نیز در سرمایه داری و آزادی می نویسد:

“کنترل واردات و صادرات ، این به معنای حق انتخاب از مصرف کننده است ؛ و هنگامی که حق از فرد گرفته می شود ، دیگر نمی توان از جامعه آزاد صحبت کرد.”

در کتاب Action Human ، فون میز همچنین توضیح داده شده است که چگونه در تجارت خارجی مداخله کند ، نظم بازار را مختل کند و بهینه سازی تخصیص منابع شود. به گفته Misse ، تعرفه ها نه تنها تخصیص منابع را منحرف می کنند ، بلکه باعث ایجاد صنایع ناکارآمد می شوند که به زندگی خود ادامه می دهند زیرا از آنها پشتیبانی می شوند ، نه برای بهره وری.

فریدمن معتقد بود که حمایت گرایی انگیزه نوآوری و بهره وری را از بین می برد. در مصاحبه با PBS ، او می گوید:

“وقتی یک شرکت می داند که از رقابت خارجی مصون است ، نیازی به نوآوری و نیاز به کاهش هزینه ها نیست.”

در حقیقت ، مداخله دولت در حمایت از صنایع ناکارآمد ، منابعی را که می توانند به فعالیتهای پر رونق در مناطق راکد هدایت شوند ، زندانی می کند. این نه تنها باعث رشد اقتصادی می شود ، بلکه منابع را نیز از مسیر طبیعی خود منحرف می کند.

یکی از توجیهات متداول پشتیبانی ، حفظ اشتغال در صنعت داخلی است. اما فریدمن این منطق را ناقص می داند:

“اگر با واردات کالایی ، بخشی از نیروی کار داخلی آن شغل خود را از دست بدهد ، منابع آزاد شده را می توان در بخش های دیگر استخدام کرد ؛” به شرط آنکه قیمت ها و دستمزدها به اقتصاد خود اجازه دهند تا با شرایط جدید سازگار شوند. “

از نظر وی ، اشتغال پایدار نتیجه بهره وری و سازگاری است ، نه انحصار و پشتیبانی مصنوعی. او حتی در مواجهه با استدلال هایی مانند حمایت از استارتاپ ها می نویسد:

“بیشتر کودکانی که از این عنوان حمایت می شدند هرگز بزرگ نشده اند.”

فریدمن نه تنها برای اثبات ادعای خود به تئوری تکیه می کند. وی به تجربه تاریخی ایالات متحده و انگلستان در قرن نوزدهم و همچنین موفقیت کشورهای آسیای شرقی در قرن بیستم اشاره می کند. در همه این موارد ، کشورهایی که مسیر بازار آزاد را انتخاب کرده اند و رقابت جهانی رشد اقتصادی بالاتری را نسبت به کشورهایی که به سیاست های حمایتی متوسل شده اند ، تجربه کردند.

از دیدگاه فریدمن ، تجارت آزاد نه تنها از نظر کارآیی اقتصادی بلکه به عنوان یک اصل اخلاقی است. محدود کردن واردات در واقع مصرف کنندگان محروم از انتخاب آزاد است. او می نویسد.

“هر وقت به من بگویید چه چیزی را بخرم و از چه کسی ، بخشی از آزادی من را محروم می کنید.”

به عبارت دیگر ، تجارت آزاد این امر را برای آزادی فردی ، رونق اقتصادی ، نوآوری و پویایی بازار امکان پذیر می کند. در مقابل ، سیاست های تعرفه بر خلاف سیستم بازار قیام می کنند. سیاست های حمایتی نوعی انتقال قدرت از بازار به ایالت است. گذار که اغلب منجر به فساد ، ناکارآمدی و نابرابری می شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *