اقتصاد واقعی ساختار زمانی دارد که در آن تولید ، مصرف و سرمایه گذاری در یک زمینه پویا و میانی اتفاق می افتد. مدل های نئوکلاسیک (جریان اصلی اقتصاد) سرمایه را یک مقدار همگن و بدون زمان می داند. نئوکلاسیک ها با ساده کردن ساختار تولید به “عملکرد تولید” استاتیک در واقع پیچیدگی های واقعی اقتصاد را نادیده می گیرند.
نظریه های پولی نئوکلاسیک ، که بخش عمده ای از جریان اصلی اقتصاد را تشکیل می دهند ، عمدتاً در توضیح نقش پول در فرآیندهای اقتصادی ، به ویژه در چارچوب تعادل عمومی ، به نوعی هستند. راجر گراسون ، اقتصاددان و استاد دانشگاه برابر ایالات متحده ، در کتاب مهم خود ، زمان و پول (ترجمه امیر رضا عبدولی و محمد جوادی توسط نشریات اقتصادی جهانی در ایران) ، نشان می دهد که از بین بردن ابعاد زمان واقعی در مدل های نئوکلاسیک منجر به تحریف ساختار تولید و نقش واقعی پول می شود.
مقدمه مترجمان کتاب می گوید: “برای کسانی که با اقتصاد معمولی آشنا هستند اما مدرسه اتریش را به خوبی نمی شناسند ، خواندن” زمان و پول “جالب خواهد بود. زیرا گریسون یک اتریشی است که به زبان مدرسه اتریش صحبت می کند.”
در این کتاب ، گریسون تأکید می کند که اقتصاد واقعی دارای ساختار زمانی است که در آن تولید ، مصرف و سرمایه گذاری در یک زمینه پویا و میانی انجام می شود. بر خلاف مدل های نئوکلاسیک که اغلب به عنوان یک مقدار همگن و بدون زمان در نظر گرفته می شوند ، دیدگاه گراسون مبتنی بر ناهمگونی سرمایه و توزیع زمانی آن است. نئوکلاسیک ها با ساده کردن ساختار تولید به “عملکرد تولید” استاتیک در واقع پیچیدگی های واقعی اقتصاد را نادیده می گیرند.
فرضیات نئوکلاسیک
مکتب پولی نئوکلاسیک در اقتصاد کلان مبتنی بر تعدادی از فرضیات کلیدی ، از جمله انتظارات منطقی ، کارآیی ذاتی بازارها و خنثی سازی ارز است.
فرض اول انتظارات منطقی است. نظریه های نئوکلاسیک به طور گسترده ای تصور می شود که انتظارات منطقی دارند و به سرعت انتظارات خود را با واقعیت تطبیق می دهند. در حالی که افراد نمی توانند پیش بینی دقیقی از متغیرهای بزرگ پیچیده داشته باشند. انتظارات مردم از آینده متغیرهای بزرگ ممکن است اشتباه باشد. از مردم انتظار نمی رود که پیش بینی دقیقی از تغییرات آینده در قیمت های عمومی یا سایر متغیرهای کلان انجام دهند. با توجه به این دیدگاه ، بیش از حد بر روی مدلهای پولی بر انتظارات کاملاً منطقی ، تفاوت بین پیش بینی نظری و واقعیت اقتصادی را افزایش می دهد و پیامدهای واقعی شوک ها نادیده گرفته می شوند.
فرض دوم کارایی بازارها است. مکتب نئوکلاسیک ذاتاً مؤثر است ، اما در عمل بازارهای پولی رقابتی نتایج پایدار تری در یک سیستم بانکی آزاد دارند. مطالعات تاریخی سیستم های بانکی آزاد نشان می دهد که بانکداری خود به خودی بدون مقررات سنگین در عمل به خوبی انجام داده و حداقل مشکلات را ایجاد کرده است. مطالعات نشان می دهد که سیستمهایی که در گذشته رقابت و غیرمتمرکز بوده اند ، در هر کجا که حداقل مقررات را تجربه کرده اند نسبتاً خوب بوده اند و مواردی که عملکرد ضعیف دارند معمولاً از مقررات سرکوبگرانه رنج می برند.
نمونه قابل توجه تاریخی این دیدگاه ، تجربه قرن نوزدهم اسکاتلند و کانادا است. مناطقی که صدور اسکناس رایگان بود ، پول کاغذ خصوصی آنقدر گسترده بود که طلا تقریباً از چرخه مبادله خارج بود. این واقعیت تاریخی نشان می دهد که بازار رقابتی پول می تواند برای تأمین نقدینگی اقتصاد کافی باشد ، برخلاف فرض ضمنی برخی از مدل های متمرکز.
فرض سوم بی طرفی پول است. نئوکلاسی ها انتظار دارند که سیاست پولی خنثی (به عنوان مثال ، سیاستی که پول را با تقاضای فعلی هماهنگ می کند) باید قیمت ها را کاملاً پایدار کند. اما این انتظار اشتباه است. سیاست پولی خنثی که تعادل پولی را حفظ می کند ، احتمالاً هیچ شاخص قیمت را برطرف نمی کند. از آنجا که همیشه شوک و هزینه های بهره وری وجود دارد که باید در قیمت ها منعکس شود. در مقابل ، در سیستم بانکی آزاد ، بانک ها به طور خودکار عرضه پول را با تغییر تقاضا هماهنگ می کنند: افزایش ناگهانی تقاضای پول ، بانک ها را به انتشار پول ترغیب می کند و برعکس. این مکانیسم خود تنظیم کننده ، ضمن جلوگیری از نوسانات درآمد اسمی و قیمت ها ، به قیمت ها اجازه می دهد تا فقط در برابر تغییرات واقعی واکنش نشان دهند (مانند تغییرات بهره وری). به عبارت دیگر ، قیمت ها در طولانی مدت تحت سیستم بانکی آزاد حاکی از تعادل واقعی اقتصاد است و سیاست پولی “خنثی” نمی تواند آنها را کاملاً ثابت نگه دارد.
در بسیاری از مدلهای نئوکلاسیک رشد ، پول یا به عنوان پرده خنثی بین معاملات از بین می رود یا کاهش می یابد. با این حال ، گریسون نشان می دهد که پول نه تنها واسطه مبادله است ، بلکه یک نیروی محرک برای بازگرداندن منابع و تحریک یا تحریف ساختار سرمایه است. در مدل گراسون ، ورود پول جدید از طریق بازارهای مالی و نرخ بهره مسیر سرمایه گذاری را تغییر می دهد ، که در مدل های ساده RBC (مدل چرخه تجارت واقعی) یا DSGE نادیده گرفته می شود.
گریسون با استناد به تئوری چرخه تجارت اتریشی ، انتقاد جدی از مفهوم “نرخ بهره طبیعی” را ارائه می دهد که در نظریه های نئوکلاسیک به عنوان تعادل بین عرضه و تقاضای سرمایه فرض می شود. وی نشان می دهد که سیاست های پولی انبساطی که نرخ بهره اسمی را پایین تر از سطح عادی نگه می دارد منجر به تخصیص نادرست سرمایه در زمان می شود ، که در نهایت منجر به رکود دوره ای می شود. این دیدگاه با چارچوب نئوکلاسیک که در آن سیاست پولی محدود به سطح عمومی قیمت ها است ، مغایرت دارد.
انتقاد دیگر از تئوری های اصلی گریسون بیش از حد -قرارداد مؤسسات پولی و مالی است. در مدل های DSGE یا RBC ، بانک ها یا نیستند یا نقش آنها به واسطه های ناکارآمد کاهش می یابد. در مقابل ، در مدل گراسون ، ساختار بانکی و چگونگی ایجاد اعتبار نقش اساسی در درک چرخه های اقتصادی و تحولات سرمایه گذاری دارد. او نشان می دهد که گسترش اعتبار بدون حمایت واقعی پس انداز باعث عدم تعادل در ساختار زمان تولید می شود.
مثلث هایک در مقابل نمودار IS-LM
راجر گریسون از نمودار معروف هایک (مثلث هایک) در ارائه مدل خود استفاده می کند ، که تصویری از توزیع زمان است. این نمودار با تأکید بر طول و عمق ساختار تولید ، که کاملاً ساختار سرمایه و زمان را نادیده می گیرد ، در تضاد کامل با مدل های IS-LM یا AS-A است. مدل Grayson با نشان دادن تغییرات در زنجیره تولید در پاسخ به تغییرات نرخ بهره ، درک پویاتر از فرآیندهای بزرگ را امکان پذیر می کند.
مدل های نئوکلاسیک اغلب فرض می کنند که اقتصاد در هر لحظه در تعادل است یا به سرعت به تعادل باز می گردد. گریسون این فرض را به دلیل وجود ناسازگاری های زمانی ، اطلاعات ناقص و تأخیر در سیاست های پولی غیرواقعی مشاهده می کند. به گفته وی ، روند حرکت از یک وضعیت به وضعیت دیگر باید مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد ، نه فقط امتیاز تعادل استاتیک.
گریسون توضیح می دهد که مثلث هایک ساختار تولید متوسط و پویا را در نظر می گیرد. تغییر نرخ بهره ، ساختار زمانی سرمایه گذاری را تغییر می دهد. در مقابل ، مدل IS-LM یک مدل استاتیک و DOT است. این کل اقتصاد را در یک مقطع تجزیه و تحلیل می کند و هیچ تمایزی بین مراحل مختلف تولید یا ناهمگونی سرمایه ندارد.
گریسون می نویسد:
“مدل IS-LM نشان دهنده کل ساختار سرمایه در قالب یک نقطه سرمایه گذاری مصرف کننده است و زمان را نادیده می گیرد ، در حالی که مثلث هایک توزیع بین ستاره ای سرمایه را به تصویر می کشد.”
همچنین در مثلث هایک ، پول می تواند ساختار سرمایه را تحریف کند. ورود پول جدید ، اگر از طریق نرخ بهره باشد ، می تواند روش تخصیص منابع را به موقع تغییر دهد. در IS-LM ، پول بیشتر در تعیین نرخ بهره و سطح تعادل نقش دارد ، اما در اصل یک واسطه خنثی است.
گریسون می نویسد:
“پول در IS -LM صرف نظر از مؤسسات مالی یا تأثیرات زمانی ، به صورت مکانیکی وارد معادلات می شود. در مقابل ، در مدل خود ، پول عامل اصلی تغییر در ساختار ساخت زمان تولید است.”
مثلث هایک به وضوح نشان می دهد که چگونه گسترش اعتبار (توسط بانک مرکزی) می تواند به طور نادرست منابع را به مرور زمان اختصاص دهد و رکودهای بعدی را توضیح دهد. در IS-LM ، رکود اقتصادی بیشتر در اثر شوک های خارجی به تمام تقاضا ایجاد می شود.
گریسون توضیح می دهد:
“مدل IS-LM نمی تواند منطق داخلی بحران را بر اساس تغییر در ساختار سرمایه توضیح دهد. در مقابل ، مدل مثلثی این اجازه را می دهد.”
بنابراین ، از نظر راجر گریسون ، مدل مثلث هایک ابزاری کارآمد برای درک رابطه بین پول ، نرخ بهره و ساختار زمان تولید است ، در حالی که IS-LM با از بین بردن مؤسسات زمان و مالی ، تجزیه و تحلیل ناقص و کاهش یافته را فراهم می کند. به گفته وی ، انتقال از تجزیه و تحلیل استاتیک و فوری IS-LM به تجزیه و تحلیل میان رده مثلث هایک ، کلید درک پویایی اقتصاد کلان و چرخه های تجاری است.
منابع:
- گریسون ، راجر. (۲۰۰۱). وقت و پول عبدولی ، امیر رضا. جاوادی ، محمد. تهران دنیای اقتصاد.
- Salgin ، George A. (1988). نظریه بانکی رایگان: عرضه پول تحت انتشار رقابتی اسکناس هابشر
- هایک ، فردریش آگوست. (۱۹۳۵). قیمت و تولید. لندن: Rethelj.
- بلانکارد ، الیور و فیشر ، استنلی. (۱۹۸۹). سخنرانی در اقتصاد کلان. کمبریج: انتشارات موسسه فناوری ماساچوست (MIT).
زمان و پول توسط راجر گریسون