مروری بر حرفه علمی توماس شلینگ. ذهن زیبای جنگ سرد

توماس شلینگ

جایزه نوبل در علوم اقتصادی در سال ۲۰۰۵ به توماس سی شلینگ و رابرت جی عمان برای “پیشبرد درک ما از تعارض و همکاری از طریق تجزیه و تحلیل نظریه بازی ها” اهدا شد. شلینگ از پیشگامان اقتصاد رفتاری بود و کارهای مهم و تاثیرگذاری بر روی ایده های هماهنگی، تعهد (هم وعده و هم تهدید)، بازدارندگی، نقاط کانونی و جدایی انجام داد.

کارهای اولیه شلینگ بر مهمترین موضوع دوران جنگ سرد متمرکز بود: جلوگیری از تبدیل شدن آن به یک جنگ واقعی. او در اثر کلاسیک خود در سال ۱۹۶۰ با عنوان “استراتژی درگیری” تعدادی از کاربردهای مهم نظریه بازی ها را در مسئله جنگ هسته ای شرح داد. او در یکی از بخش‌های کتاب به بحث درگیری آمریکا و شوروی در چارچوب یک دوئل فرضی پرداخت و نوشت: «اگر هر دو [دوئل‌کننده] اطمینان دارند که آنقدر زنده می مانند تا بتوانند با هدف کامل به آتش پاسخ دهند، در این صورت هیچ مزیتی در شلیک دست اول وجود نخواهد داشت و دلیل کمی برای ترس از انجام این کار توسط طرف مقابل وجود نخواهد داشت. بنابراین، “طرح هایی با هدف جلوگیری از حملات غافلگیرانه در فوری ترین هدف خود نه بر ایمنی افراد، بلکه بر ایمنی سلاح ها تمرکز می کنند.” این بدان معنی بود که برای داشتن یک بازدارنده معتبر در برابر اولین حمله شوروی که می توانست بسیاری از مردم را در ایالات متحده کشته شود، دولت ایالات متحده باید قبل از دفاع از شهروندان خود از سلاح های خود دفاع می کرد. ممکن است به نظر برسد که دولت برای سلاح‌های خود بر جان شهروندانش ارزش قائل است، اما اگر سلاح‌ها آسیب‌پذیر باشند، تهدید بازدارندگی دیگر معتبر نیست.

ریچارد زاکهاوزر، یکی از همکاران شلینگ در دانشگاه هاروارد، در این رابطه نوشت:

“کسانی که آثار شلینگ را می‌خوانند و در بازی‌های او شرکت می‌کنند یک اصل کلی‌تر را یاد می‌گیرند: در هر موقعیت تعاملی، مهم است که چیزها را از دید طرف مقابل ببینیم. (رویکرد قرار دادن خود به جای دیگران، اغلب توسط مروجین صلح‌آمیز توصیه می‌شود. با این حال، اصل اساسی این است که با درک بهتر از دیدگاه شخص دیگر، درک بهتری از دیدگاه شخص دیگر خواهید داشت. این یک درس مهم برای افراد سنگدل نیز هست.) تعجب آور است که بسیاری از طرف های درگیر در مذاکرات مهم هرگز این اصل ساده را درک نمی کنند.

شلینگ همچنین مفهوم مهم دیگری را در نظریه بازی توسعه داد: اهمیت تعهد پیشاپیش در تعاملات. گاهی اوقات یک بازیگر با محدود کردن گزینه های خود از قبل در وضعیت بهتری قرار می گیرد. به عنوان مثال، یک شرکت ممکن است در ظرفیتی سرمایه گذاری کند که در حال حاضر برای جلوگیری از ورود رقبا به بازار مورد نیاز نیست. یا یک ژنرال ممکن است یک عقب نشینی را نابود کند تا به دشمن و نیروهایش نشان دهد که در نبرد پیش رو جدی است. راننده اتوبوسی که از نظر فیزیکی قادر به باز کردن جعبه کرایه نیست، ایمن تر از راننده ای است که می تواند.

شلینگ توانایی بازیگران را برای هماهنگ کردن رفتار خود حتی زمانی که قادر به برقراری ارتباط نیستند مورد مطالعه قرار داد. او مشاهده کرد که راه‌حل‌های هماهنگی اغلب در طول بازی‌ها بیش از پیش‌بینی تئوری به دست می‌آیند. به گفته شلینگ، این “نقاط کانونی” – که گاهی اوقات “نقاط شلینگ” نامیده می شود – اغلب به دلیل چارچوب های مرجع مشترک بین بازیگران، مانند آداب و رسوم و هنجارهای اجتماعی شکل می گیرند. یکی از این بازی ها شامل دو نفر است که از هر یک از آنها خواسته می شود یک عدد صحیح مثبت را انتخاب کنند. اگر هر دو یک عدد را انتخاب کنند، هر دو پاداش دریافت می کنند. اگرچه گزینه های بی نهایت وجود دارد، معمولا هر دو نفر ۱ را انتخاب می کنند زیرا کوچکترین عدد صحیح مثبت است. به همین ترتیب، وقتی به شخصی گفته می شود که باید فرد دیگری را در شهر نیویورک در زمان و مکان نامشخصی ملاقات کند، بسیاری – مستقل از یکدیگر – می گویند که در ظهر ترمینال گرند سنترال را امتحان خواهند کرد.

نقاط کانونی شرح داده شده در بالا نمونه هایی از هماهنگی سودمند بین بازیگرانی است که قادر به برقراری ارتباط نیستند. ترافیک اتومبیل را می توان نمونه ای از عدم هماهنگی بین بازیگرانی دانست که نمی توانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. به عنوان مثال، ممکن است در لاین ورودی تراکم وجود داشته باشد، حتی اگر تصادفی در خط خروج رخ دهد. اگر هر راننده در ورودی فقط سه ثانیه سرعت خود را کاهش دهد و اگر ۳۰۰ راننده این کار را انجام دهند، نتیجه ۱۵ دقیقه تاخیر خواهد بود. شلینگ توضیح داد که اگرچه همه این را می دانند، اما مشکل همچنان وجود دارد. وقتی کسی برای آن ۱۵ دقیقه پول پرداخت می کند، “پاداش” تماشای تصادف را می خواهد.

شلینگ خاطرنشان کرد که بسیاری از مشکلات مانند تراکم ترافیک رخ می دهد زیرا ورود به یک صرافی بسیار دشوار است. او در کتاب خرد و رفتار کلان خود نوشت: «کودکان خردسال تمبرها را با مهارتی مبادله می‌کنند که صنعت املاک و مستغلات فقط می‌تواند به آن حسادت کند، در حالی که والدینشان ممکن است بدون هیچ ارتباطی پشت یک کامیون کند در سربالایی رانندگی کنند، بدون اینکه راهی برای پرداخت ۱۵ ثانیه به راننده کامیون برای خروج از جاده بیابند.» او همچنین نشان داد که یک محله یکپارچه می تواند به شدت تفکیک شود، مشروط بر اینکه هر فردی بخواهد حداقل یک سوم همسایگانش شبیه او باشند. هنگامی که یک نفر برای دستیابی به مجموعه ای از همسایگان ترجیحی حرکت می کند، واکنش زنجیره ای در حرکت تنها زمانی متوقف می شود که محله تا حد زیادی از هم جدا شده باشد.

شلینگ بر اثبات رسمی تمرکز نکرد. در عوض، او داستان‌های روشنگرانه را تعریف می‌کرد و سپس توضیح می‌داد که چرا همه چیز به همان شکلی اتفاق افتاده است. در آگهی ترحیم ذکر شده در بالا، زکهاوزر نوشت که شلینگ “از مجله پیشرفته اقتصاد gobbledygook اجتناب کرد.”

شلینگ در سخنرانی ریاست‌جمهوری خود در سال ۱۹۹۱ به انجمن اقتصادی آمریکا پیشنهاد کرد که تشخیص پیامدهای مورد انتظار گرمایش جهانی بر کشورهای توسعه‌یافته دشوار است و حتی ممکن است مثبت باشد: او به عنوان مدرکی ذکر کرد که مردم هنگام بازنشستگی تمایل دارند به مناطق گرم‌تر نقل مکان کنند. بر اساس استدلال او، اگرچه اثرات گرمایش جهانی بر کشورهای فقیر جدی‌تر خواهد بود، اما جبران آن ارزان‌تر از سرمایه‌گذاری سالانه ۲۰۰ میلیارد دلار در آن زمان (۳۵۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۶) برای کاهش گرمایش جهانی است.

در اوایل جنگ ویتنام، شلینگ به دوست خود جان مک ناتون، معاون وزیر دفاع در دولت لیندون جانسون، در مورد چگونگی تشدید بمباران ویتنام شمالی برای ارعاب دولت آن کشور توصیه کرد. عملیات Rolling Thunder که در ۲ مارس ۱۹۶۵ آغاز شد، در شکستن اراده ویتنام شمالی ناموفق بود. شلینگ بعداً به جرگه هنری کیسینجر (مشاور امنیت ملی رئیس جمهور نیکسون) پیوست. به گفته دانیل السبرگ که یکی از دانشجویان شلینگ در هاروارد بود، شلینگ در سال ۱۹۷۰ از جمله اساتید دانشگاه هاروارد بود که برای استعفای دسته جمعی در اعتراض به بمباران مخفیانه کامبوج به ملاقات کیسینجر رفتند.

نظر شلینگ در مورد اهمیت بسیار بالای خودداری از استفاده از سلاح های هسته ای به حدی بود که او تمام سخنرانی خود را برای جایزه نوبل به اهمیت تابوی هسته ای اختصاص داد. شلینگ در آن سخنرانی گفت:

شگفت‌انگیزترین رویداد نیم قرن گذشته، اتفاقی است که رخ نداده است.

چه دستاورد خیره کننده ای! – یا اگر نه دستاورد، چه استقبال شگفت انگیزی!

شلینگ در همین سخنرانی اظهار داشت:

«هیچ‌وقت در مورد کارایی نظامی سلاح‌های هسته‌ای یا ظرفیت آن‌ها برای ایجاد ترور تردیدی وجود نداشته است. بخش بزرگی از این واقعیت که این سلاح‌ها استفاده نشده‌اند را باید به «تابویی» نسبت داد که دالس وزیر امور خارجه در سال ۱۹۵۳ به رسمیت شناخته بود که به این سلاح‌ها متصل است؛ تابویی که وزیر از آن ابراز تأسف کرد.

شلینگ مدرک کارشناسی خود را در اقتصاد از دانشگاه کالیفرنیا، برکلی در سال ۱۹۴۴ و دکترای خود را از دانشگاه هاروارد در سال ۱۹۵۱ دریافت کرد. او برای طرح مارشال در اروپا و موسسه رند کار کرد. او در دانشگاه ییل، هاروارد و مریلند تدریس کرده است. شلینگ به عضویت آکادمی ملی علوم، موسسه پزشکی و آکادمی علوم و هنر آمریکا انتخاب شد. او همچنین مشاور کارگردان فیلم استنلی کوبریک در فیلم کلاسیک او در سال ۱۹۶۴ دکتر استرنج لاو: یا چگونه یاد گرفتم که نگران نباشم و بمب را دوست داشته باشم، بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *