به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سیدمحمود جوادی، پژوهشگر، همزمان با فرارسیدن ایام فاطمیه، در یادداشتی به بیان برخی از ویژگیهای حضرت زهرا(س) پرداخت. یادداشت او را که برای انتشار در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار گرفته به این قرار است:
سوگواری غریبانه علی (ع) در فراق فاطمه (س)
فاطمه (س) زنی بود از جنس خاک اما متعلق به عالم نور و ملکوت که خداوند متعال اراده کرده بود آن حضرت را در یک بازه زمانی کوتاه روی زمین، و در عالم ناسوت میان امت پیامبر (ص) قرار دهد تا حیات خاکی خودرا سپری کند و سرور زنان عالم و مادری بی همتا برای ائمه اطهار علیهم السلام باشد، سپس ایشان را به عالم اصلی که به آن تعلق داشت بازگرداند.
طبق روایتهای مختلف، گفته میشود عمر شریف حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بین ۱۸ تا ۲۸ سال بوده و آن حضرت در عمر کوتاه خود به مقامی دست نیافتنی میان زنان عالم رسیده بود، که دسترسی به چنین جایگاهی تنها از زنی همچون دختر پیامبر (ص) با آن ظرفیت معنوی بسیار بالا برمیآمد.
حیات خاکی حضرت فاطمه سلام الله علیها در این بازه زمانی گرچه بسیار کوتاه بود اما دارای برکات فراوانی بود که خداوند متعال در عین اندک بودن عمر شریف فاطمه (س) ایشان را کوثر (خیر کثیر و تکثیر کننده ی نسل پیامبر) نامیده و آن حضرت را به عنوان عطیه الهی برای رسول خود معرفی کرده بود: «إِنَّآ أَعۡطَیۡنَٰکَ ٱلۡکَوۡثَرَ».
در اینجا تلاش داریم به مناسبت سالروز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به روزهای پایانی عمر پر برکت دخت گرامی پیامبر (ص) – بدون اشاره به حوادث و حواشی منجر به شهادت آن حضرت – بپردازیم، و تنها به حال روحی امیرالمؤمنین علیه السلام و دل شکسته ی آن حضرت در فراق حضرت زهرا (س) و وصیت های ایشان اشاره کنیم.
در لحظات پایانی حیات حضرت فاطمه (س) چه گذشت؟
لحظات پایانی عمر حضرت زهرا (س) یکی از غمبارترین، تلخترین و دشوارترین لحظات زندگی امیر المؤمنین علیه السلام بود. در این لحظات علی علیه السلام خود را – بعد از رحلت رسول خدا (ص) و ظلمی که به او اهل بیت پیامبر رفت – برای دوره تنهایی بعد از فاطمه (س) آماده میکرد، دورهای که مردم مدینه از وی روی برگردانده بودند و علی (ع) در مظلومیتی مضاعف به سر میبرد.
راویان نقل میکنند، امیرالمؤمنین (ع) در آخرین ساعات عمر کوتاه دختر گرامی پیامبر (ص) با آن حضرت خلوت کرد و فرمود: «أوصینی بما أحببت»؛ هرچه دوست داری به من وصیت کن. فاطمه (س) گفت: «یا ابن عم ما عهدتنی کاذبه و لا خائنه و لا خالفتک منذ عاشرتنی»؛ پسر عمو! در طول عمر هرگز به تو دروغ نگفتم و خیانت نکردم و هیچگاه با تو مخالفت ننمودم. علی علیه السلام در جواب گفت: «معاذ اللَّه، أنت أعلم باللَّه وأبرّ وأتقى و أکرم و أشدّ خوفاً من اللَّه من أن أوبّخک بمخالفتی، قد عزّ علیّ مفارقتک»؛ معاذ اللَّه که تو خلافى را مرتکب شده باشى. مرتبه خداشناسى و نیکوکارى و تقوا و خداترسى تو بالاتر از آن است که با من مخالفت کرده باشى. مفارقت از تو بسیار بر من سخت است [۱].
حضرت فاطمه (س) در لحظههای واپسین زندگی، به امیرمؤمنان علی(ع) فرمود:«یا أَبَاالْحَسَنِ لَمْ یبْقَ لِی إلاّ رَمَقٌ مِنَ اَلْحَیاهِ وَ حَانَ زَمانُ الرَّحِیلِ وَالْوِداعِ فَاسْتَمِعْ کَلامِی فَإنَّک لا تَسْمَعُ بَعدَ ذلِک صَوْتَ فاطِمَهَ أبَداً، أوُصیک یا أبَاالْحَسَنِ أنْ لا تَنْسَانِی وَ تَزُورَنی بَعدَ مَمَاتِی»؛ ای اباالحسن! برای من لحظه ای بیش از زندگانی نمانده است و زمان کوچ و خداحافظی فرارسیده است. سخنان مرا بشنو؛ زیرا پس از این صدای فاطمه را هرگز نخواهی شنید. ای اباالحسن! تو را وصیّت میکنم که مرا فراموش نکنی و پس از وفات من همواره مرا زیارت کنی [۲].
بعد امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:«قَدْ عَزَّ عَلَیَّ مُفَارَقَتُکِ وَ تَفَقُّدُکِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ اللَّهِ جَدِّدْتِ عَلَیَّ مُصِیبَهَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُکِ وَ فَقْدُکِ فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ مِنْ مُصِیبَهٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا هَذِهِ وَ اللَّهِ مُصِیبَهٌ لَا عَزَاءَ لَهَا وَ رَزِیَّهٌ لَا خَلَفَ لَهَا ثُمَّ بَکَیَا جَمِیعاً سَاعَهً وَ أَخَذَ عَلَى رَأْسِهَا وَ ضَمَّهَا إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ أُوصِینِی بِمَا شِئْتِ»؛ جدایی تو و برای من خیلی سخت است. مصیبت پیغمبر با رفتن شما دوباره برای من زنده شده است. مصیبتی که برای امیرالمؤمنین فاجعهآمیز و ناگهانی است. چقدر تلخ و سخت است. کسی جز خدا نمیداند سختی این مصیبت را. چقدر این مصیبت مرا غصهدار کرده. این مصیبتی است که نمی شود جبران کرد [۳].

ساعتی امیرالمؤمنین (ع) و فاطمه زهرا (س) در این خلوت گریستند. امیرالمؤمنین (ع) سر فاطمه (س) را از روی بستر برداشتند و به سینه چسباندند. بعد فرمودند: فاطمه جان! هر وصیتی داری، بفرما. اگر چه من مأمور به صبرم، ولی خواهی دید که وصیت تو را عملی میکنم. در این امر مأمور به صبر نیستم. هر چه وصیت کنی، وفا میکنم. بعد بی بی دو عالم وصیت خود را کردند.
وصیت فاطمه (س) به علی (ع)
همچنین حضرت زهرا(س) در کلمات ارزشمند دیگری، به امام علی(ع) وصیّت فرمود که: «إذا أنَا مِتُّ فَتَوَلَّ أنْتَ غُسْلِی وَ جَهِّزْنِی وَ صَلِّ عَلَیّ وَ أنْزِلْنِی قَبْرِی وَ ألْحِدْنِی وَ سَوِّ التُّرابَ عَلَیّ وَ اجْلِسْ عِنْدَ رَأسِی قَبالَهَ وَجْهِی فَأکْثِرْ مِنْ تِلاوَهِ وَالدُّعَاءِ فَاِنَّها ساعَهٌ یحْتاجُ الْمیتُ فیها إلی أُنْسِ الأحْیاءِ وَ أنَا أسْتَوْدِعُک اللهَ تَعَالی وَ أوصیک فِی وَلَدی خَیراً»؛ وقتی وفات کردم تو غسل و کفن مرا به عهده گیر، و بر من نماز بگزار، و مرا درون قبر گذاشته، دفنم کن و خاک را بر روی قبر من ریخته، سپس هموار ساز و بر بالینم رو به روی صورت من بنشین و زیاد قرآن بخوان و دعا کن؛ زیرا در چنین لحظههایی مردگان به انس گرفتن با زندگان نیاز دارند. من تو را به خدا میسپارم و درباره فرزندانم سفارش نیکوکاری دارم.[۴]
از وصایای دیگر حضرت زهرا(س) به علی(ع)، توصیه به ازدواج با دختر خواهر فاطمه(س) امامه بود که فرمود: «جَزاک اللهُ عَنِّی خَیّرَ الْجَزاءِ یابْنَ عَمِّ رَسولِ اللهِ اَوصیِک اَوَّلاً اَن تَتَزَوَّجَ بَعّدِی بِاِبْنَهِ أُخْتِی أمَامَهَ فَإنَّها تَکونُ لِوَلِدِی مِثْلِی فَاِنَّ الرَّجالَ لابُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّساءِ»[۵]؛ ای پسر عموی پیامبر! خداوند تو را پاداش نیکو دهد! اولین وصیت من به تو این است که چون مردان به زنان نیاز دارند. پس از من با دختر خواهرم امامه ازدواج کن؛ زیرا او همانند من با فرزندانم مهربان است.[۶]
حضرت زهرا(س) در تداوم مبارزات منفی علیه شورای سقیفه و غاصبان خلافت، به امام علی(ع) وصیت کرد: «إنِّی أوصیک أنْ لایلِی غُسْلِی وَ کَفَنِی سِواک وَ إذا أنَا مِتُّ فَادْفِنِّی لَیلاً وَ لا تُؤذِّنَّنَ بِی أحَداً، وَ لا تُؤذِنَنَّ بِی … و … »[۷]؛ همانا من تو را وصیت میکنم که غسل و کفن کردن مرا کسی غیر از تو انجام ندهد و وقتی وفات کردم، مرا شب دفن کن و هیچ کس را خبر نکن و … و … را نیز مطّلع نساز [۸].
امام صادق(ع) نقل فرمود که حضرت زهرا(س) در لحظههای آخر زندگی خطاب به علی(ع) فرمود: «إذا تَوَفَّیتُ لا تُعْلِمْ إلاّ أمَّ سَلَمَهَ وَ أمَّ أیمَنَ وَ فِضَّهَ وَ مِنَ الرِّجالِ اَبْنَی وَ الْعَبّاسَ وَ سَلْمانَ وَ عَمّاراً وَ المِقْدادُ وَ أبّاذَرَ وَ حُذَیفَهَ وَ لا تُدْفِنِّی إلاّ لَیلاً وَ لا تُعْلِمْ قَبْرِی أحَداً[۹]؛ وقتی وفات کردم به هیچ کس اطلاع نده، جز اینکه از زنان به امّ سلمه و امّ ایمن و فضّه، و از مردان به دو فرزندم حسن و حسین(ع) و عبّاس و سلمان و عمّار و مقدار و اباذر و حذیفه خبر ده. مرا دفن نکن، مگر در شب و قبر مرا به هیچ کس اطلاع نده تا مخفی بماند [۱۰].
همچنین آن حضرت خطاب به امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: «أوصِیک أنْ لایشْهَدَ أحَدٌ جِنازَتِی مِنْ هؤلاءِ الَّذینَ ظَلَمونِی وَ أخَذوا حَقِّی فَإنَّهُمْ عَدُوِّی وَ عَدُوُّ رَسولِ اللهِ وَ لا تَتْرُک أَنْ یصَلِّی عَلَی أحَدٌ مِنْهُمْ وَ لا مِنْ أتْباعِهِمْ وَ ادْفِنِّی فِی اللّیلِ إذا هَدَأت الْعُیونُ وَ نَامَتِ الأبْصارُ [۱۱]؛ (ای علی) تو را وصیت میکنم هیچ یک از آنان که به من ظلم روا داشتند و حق مرا غصب کردند، نباید در تشییع جنازه من شرکت کنند؛ زیرا آنها دشمنان من و دشمنان رسول خدا هستند و اجازه نده که فردی از آنها و پیروانشان بر من نماز بگزارد. مرا شب دفن کن، آن هنگام که چشمها آرام گرفته و دیدهها به خواب فرو رفته باشند [۱۲].
«بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. هذا ما أوْصَتْ بِهِ فاطِمَهُ بِنْتُ رَسولِ اللهِ، أوْصَتْ وَ هِی تَشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاّ اللهُ وَ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسولُهُ وَ أنَّ الْجَنَّهَ حَقُّ وَ النّارَ حَقُّ وَ أَنَّ السّاعَهَ آتِیهٌ لارَیبَ فیها وَ أنَّ اللهَ یبْعَثُ مَنْ فُی الْقبورِ، یا عَلِیّ أنَا فاطِمَهُ بَنتُ مُحَمَّدٍ(ص) زَوَّجْنَی اللهُ مَنْک لأکونَ لَک فِی الدُّنیا وَ الآخِرهِ، أنْتَ أوْلی بِی مِنْ غَیرِی، حَنِّطْنی و غَسِّلْنِی و کَفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ صَلِّ عَلَی وَ ادْفِنِّی بِاللَّیلِ وَ لا تُعْلِمْ أحَداً وَ أسْتَوْدِعُک اللهَ و أقْرَءُ عَلی وُلْدِی السَّلامَ إلی یومِ الْقِیامَهِ»[۱۳]؛ به نام خداوند بخشنده و مهربان. این وصیّتنامه فاطمه دختر رسول خداست و در حالی وصیّت می کند که شهادت می دهد خدایی جز خدای یگانه نیست و محمّد(ص) بنده و پیامبر اوست و بهشت حق است و آتش جهنم حق است و همانا روز قیامت فراخواهد رسید و شکّی در آن نیست و خداوند مردگان را از قبر زنده کرده، وارد محشر می فرماید. ای علی! من فاطمه دختر محمّد هستم. خدا مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم. تو از دیگران بر من سزاوارتری. حنوط و غسل و کفن کردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن کن و به هیچ کس اطّلاع نده. تو را به خدا می سپارم و بر فرزندانم تا روز قیامت، سلام و درود می فرستم [۱۴].
خبر شهادت حضرت زهرا (س)
اسماء دختر عمیس که همدم و همنشین حضرت زهرا (س) بود، در روزهای سخت بیماری و لحظات پایانی حیات دختر پیامبر (ص) کنار فاطمه (س) بود و از ایشان پرستاری میکرد، میگوید: پس از لحظاتى بانویم را صدا زدم، جواب نداد، گفتم: یا بنت محمد المصطفى، اى دختر بهترین پیامبران، اى دختر بهترین مادران… چون جواب نیامد، آمدم و روپوش را از روى مبارکش برداشتم دیدم که روح مطهرش به عالم ملکوت پرواز کرده است. اسماء با دیدن این منظره دلخراش، گریبان چاک زده مىنالید که ناگاه حسنین علیهما السلام وارد شدند و فرمودند: «أسماء أین أمنا؟»؛ مادر ما کجا است؟
اسماء ساکت بود و چیزى نمىگفت، فرزندان زهرا سلام الله علیها وارد حجره مادر شدند، مادر را که بیجان یافتند، آه از دل بیرون کرده و یکدیگر را تسلیت گفتند، آنگاه حسن علیه السلام خود را روى مادر انداخته، او را بوسیده و مىگفت: «یا أماه کلمینی قبل أن یفارق روحی بدنی»؛ مادر با من حرف بزن پیش از آن که روح از بدنم مفارقت کند، و آنگاه حسین علیه السلام پاهاى مادر در آغوش گرفته و مىگفت: «یا أماه أنا أبنک الحسین، کلمینی قبل أن ینصدع قلبی فأموت»؛ مادر من فرزندت حسینم با من حرف بزن پیش از آنکه دلم از کار بیفتد.
پس از آنکه روح از بدن دختر پیامبر (ص) مفارقت نمود و فرزندان او به گریه افتادند، اسماء به آنها دلداری داد و گفت: ای جگرگوشگان رسول خدا بروید در مسجد و به پدرتان از ماجراى وفات مادر خبر دهید. آنها از خانه به طرف مسجد دویدند و فریاد برآورده: «یا محمداه یا أحمداه، الیوم جدد لنا موتک إذ ماتت أمنا»؛ اى پیامبر بزرگ، اى رسول خدا اى جد گرامى امروز بار دیگر داغ فراق شما بر ما تازه شد مادر ما جان به جان آفرین تسلیم کرد.
بچههای فاطمه (س) سپس به مسجد رسیدند و فوت مادرشان را به پدرشان خبر دادند. علی علیه السلام با شنیدن این خبر ناگوار غش کرد، آب به صورت مبارکش پاشیدند، چون به هوش آمد فرمود: «بمن العزاء یا بنت محمد، کنت بک أتعزى ففیم العزاء من بعدک؟» اى دختر رسول خدا به چه کسى در این مصیبت تسلیت باید گفت، من اندوه و غمم را به تو تسلى مىدادم، بعد از تو به چه کسى خود را تسلیت دهم؟ [۱۵]. گفته میشود این دو بیت منسوب به امیرالمؤمنین (ع) است که با اشک چشم و سوز دل در فراق حضرت زهرا (س) سروده است:
لکل اجتماع من خلیلین فرقه – و کل الذی دون الفراق قلیلُ
و إن افتقادی فاطمه بعد أحمدٍ – دلیلٌ على أن لا یدوم خلیلُ
میان هر اجتماعى از دو دوست فراق حاصل مىشود، و اساساً کم اتفاق مىافتد که بین دوستان جدایى نیفتد.
گم کردنم فاطمه را بعد از رحلت رسول خدا (سلاماللَّهعلیهما) بهترین دلیل بر این است که دوست براى انسان نمىماند.
غسل دادن پیکر، دفن شبانه و بازگرداندن امانت رسول خدا (ص)
على علیه السلام پیکر مطهر بانوى مظلومهاش را با کمک اسماء بنت عمیس طبق وصیتش زیر پیراهن غسل می داد، اسماء بر پیکر مطهر آن بانوى رنجدیده آب مىریخت و مولاى متقیان مىشست. با آن که آن حضرت به اهل خانهاش فرموده بود براى عمل کردن به سفارش بانویش آهسته سخن بگویند و گریه بلند بلند نکنند مبادا همسایهها مطلع شوند، ناگهان دیدند که مولا تکیه به دیوار داده، هاى هاى گریه مى کند و نمیتواند خویشتندارى کند.
اسماء گفت: جا دارد این چنین بلند بلند گریه کنی، تو فاطمه (س) دختر پیامبر (ص) را از دست دادهای. امام (ع) فرمود: از حیاء این بانو اشک مىریزم چطور در این مدت این همه درد و صدمه را از من مخفى داشته و اکنون که دستم به پهلو و بازوى ورم کردهاش رسید دانستم که چه بر سر او آمده است، نتوانستم خویشتن را نگه دارم که بىاختیار گریستم.
علی علیه السلام هنگام خاکسپاری فاطمه زهرا سلام الله علیها خطاب به رسول الله(ص) فرمود کرد: «السَّلامُ عَلَیکَ یا رسولَ اللّه ِ عَنّی وَ عَن اِبنَتِکَ النّازِلَهِ فی جِوارِکَ وَ السَّریعَهِ اللَّحاقِ بِکَ. قَلَّ یا رسولُ اللّه ِ عَن صَفیَّتِکَ صَبری، وَ رَقَّ عَنها تَجَلُّدی؛ إلاّ أنَّ لی فی التَّأسّی بِعَظیمِ فُرقَتِکَ وَ فادِحِ مُصیبَتِکَ مَوضِعَ تَعَزٍّ ؛ فَلَقَد وَسَّدتُکَ فی مَلحودَهِ قَبرِکَ، وَ فاضَت بَینَ نَحری وَ صَدری نَفسُکَ. فَإنّا للّه ِ وَ إنّا إلَیهِ راجِعونَ. فَلَقَد استُرجِعَتِ الوَدیعَهُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهینَهُ. أمّا حُزنی فَسَرمَدٌ، وَ أمّا لَیلی فَمُسَهَّدٌ إلى أن یَختارَ اللّه ُ لی دارَکَ الَّتی أنتَ بِها مُقیمٌ. وَ سَتُنَبِّئُکَ ابنَتُکَ بِتَضافُرِ أُمَّتِکَ عَلى هَضمِها فَأحفِها السؤالَ وَ استَخبِرها الحالَ. هذا وَ لَم یَطُلِ العَهدُ وَ لَم یَخلُ مِنکَ الذِّکرُ. وَ السَّلامُ عَلَیکُما سَلامَ مُوَدِّعٍ لا قالٍ وَ لا سَئِمٍ.فَإن أنصَرِف فَلا عَن مَلالَهٍ، وَ إن أُقِم فَلا عَن سوءِ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللّه ُ الصّابِرینَ»؛ سلام بر تو ـ اى رسول خدا ـ از من و دخترت ، که در کنارت آرمیده و زودتر[از دیگران] به تو رسیده . اى رسول خدا ! از جدایى دردانه دخترت صبرم لبریز گشته و تاب توان از کفم رفته است . اما ، یادآورى فراق جانگداز تو و مصیبت بزرگ از دست رفتن تو در این هنگام ، مایه تسلاّى من است ؛ زیرا هرگز از یاد نمى برم آن لحظاتى را که سرت به سینه من بود و در آغوش من جان دادى و من با دست خود سر تو را بر سنگ آرامگاهت نهادم.
همه ما از آن خداییم و همگى به سوى او باز مى گردیم . اینک امانتى [که به من سپرده بودى ]بازگردانیده شد و گروگان دریافت شد . امّا از این پس ، اندوه من [از غم فراق شما ]همیشگى خواهد بود و شبهایم به بیدارى خواهد گذشت ، تا آن گاه که خداوند سرایى را که تو در آنى ، برایم برگزیند. به زودى دخترت تو را از ستمها و حق کشیهایى که امّتت ، همداستان ، در حقّ او روا داشتند ، آگاه خواهد ساخت . همه وقایع را از او بپرس و اخبار اوضاع و احوال را از وى جویا شو.
این ستمها در حالى شد که هنوز از رفتن تو مدتى نگذشته، و یادت از میان نرفته بود. بدرودتان باد، بدرودى وداع گونه، نه از سر نفرت و بیزارى. پس اگر از نزد شما بروم، به سبب ملال و بىعلاقگى نیست و چنانچه بمانم نه از آن روست که به آنچه خداوند به شکیبایان وعده داده است، بد گمانم [۱۶].
گفته میشود وقتی امام على(ع) از خاکسپاری پیکر نورانى فاطمه زهرا(س) فارغ شد، کنار قبر دخت پیامبر نشست و خطاب به قبر آن حضرت فرمود: «یا أرض! إستودعتکَ ودیعتی ، هذه بنت رسول اللَّه» اى زمین امانتم را به تو مىسپارم، این دختر رسول خداست، ناگاه صدایی شنید که مىگوید: «یا علی أنا أرفق بها منک فارجع ولاتهتم»؛ یا على! من از تو نسبت به بانویت مهربانترم، به سوى منزل بازگرد و غصه مخور [۱۷].
علی علیه السلام بعد از آن شب دیگر کسی را روی زمین نداشت که با او درد دل کند، او از آن پس تنهایی و دردمندی خودرا به چاه میگفت، و این آغاز غربت علی (ع) بود که با شهادت صدیقه کبری (س) و بی وفایی مردم رقم خورد.
منابع:
۱- بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج ۴۳ ص ۹۱
۲- کتاب زهره الریاض کوکب الدّری، ج۱، ص۲۵۳
۳- بحارالأنوار، مجلسی، ج۴۳، ص ۱۹۱، باب ۷، ما وقع علیها من الظلم و بکائها…، ص۱۵۵
۴- بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۷۹، ص۲۷
۵- طبری عن احمد بن محمد الخشّاب عن زکریا بن یحیی عن ابن ابی زائده عن أبیه عن محمد بن الحسن عن ابی بصیر عن ابی عبدالله قال امیرالمؤمنین
۶- بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۱۷؛ ج۷۸، ص۲۵۳؛ ج۲۸، ص۳۰۴؛ علل الشرائع، ج۱، ص۱۸۸
۷- روضه الواعظین ذکر حدیثاً فی مرض فاطمه، ص ۱۳۰
۸- کشف الغمه ، ج ۲، ص ۶۸
۹- الطبری الامامی عن احمد بن محمد الخشّاب عن زکریا بن یحیی ابن ابی زائده عن أبیه عن محمد بن الحسن عن أبی بصیر عن ابی عبدالله قال…
۱۰- دلائل الامامه طبری، ص۴۴؛ بحار الانوار، ج۷۸، ص۳۱۰
۱۱- عن علی بن احمد بن العباس احمد بن یحیی عن عمرو ابن ابی المقدام و زیادبن عبیدالله قالاعن اباعبدالله…
۱۲- بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۰۹؛ ج۷۸، ص۲۵۳؛ ج۲۸، ص۳۰۴
۱۳- عن ابن عباس قال…
۱۴- کتاب عوالم، ج۱۱، ص۵۱۴؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۱۴؛ ج۱۰۰، ص۱۸۵؛ ج۷۸، ص۳۹۰
۱۵- فاطمه الزهراء بهجه قلب مصطفى/ ۵۷۶
۱۶- نهج البلاغه: الخطبه ۲۰۲
۱۷- بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج ۴۳، ص ۲۱۵
انتهای پیام/
منبع:تسنیم
															
															




