«پنج گنج شهادت» در بیست و چهارمین قطعه بهشت ​​زهرا (س)

«پنج گنج شهادت» در قطعه 24 بهشت زهرا(س)

به گزارش خبرگزاری تسنیم ، یادواره ادبی «پنج گنجینه شهادت» با هدف پیوند شعر و حماسه، ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و تقویت گفتمان مقاومت با حضور خانواده های معظم شهدا، جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ از ایران، افغانستان، سوریه و پاکستان در روزهای پنج شنبه، افغانستان، سوریه و پاکستان برگزار شد. بهشت زهرا (س).

با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای والامقام جنگ ۱۲ روزه در تبیین ابعاد فردی، اخلاقی و رزمی آنان، از زبان و ذهن شخصیت های برجسته شعر و ادب ایران، علاوه بر ایجاد فضایی سرشار از معنویت و معنویت، ضرورت اقدامات و فعالیت های فرهنگی مؤثرتر در عرصه ایثار و شهادت یادآور شد.

در این آیین شاعران به شعر خوانی پرداختند و حاج صادق آهنگران نوای ماندگار نام آشنای دفاع مقدس با مداحی و حماسه خوانی یاد و خاطره شهدا را گرامی داشتند. در بخشی از شعرخوانی این مراسم، سرکار خانم هلانه عطاءالله، شاعر مسیحی اهل دمشق، شعر عربی خود را در مدح سردار شهید سپهبد محمد باقری قرائت کرد.

سرلشکر محمد باقری، سرلشکر غلامرضا محرابی، سرلشکر مهدی ربانی، سرلشکر محمدحسن محققی و سردار سرلشکر محمدرضا نصیر باغبان پنج سردار شهید آرام بخش ۲۴ هستند که به همت مرکز حفظ آثار و نشر صدا و سیما به نام آنها برگزار شد. سازمان تهران.

در این مراسم شاعرانی چون علیرضا قزوه، ناصر فیض، مصطفی محدثی خراسانی، محمود حبیبی کسبی، سید مسعود علوی تبار، محمد زارعی، میثم داودی، ناصر دوستی، احمد شهریار، هیلان عطاءالله، سیده کبری حسینی بلخی، طیبه عباسی، نجما پورملکی و پروانه نجاتی حضور داشتند.

در ادامه تعدادی از اشعار ارائه شده در این گردهمایی را با هم می خوانیم:

طیبه عباسی

تقدیم به شهید محمدرضا نصیر باغبان (محسن باقری) با الهام از سخنان دخترانش:

اگر با شهادت نیفتید

حیف شد ما را ترک کرد

آفتاب جنوب صاف و گرم

حیف شد از دنیای ما رفت

دیدی؟ نمی توانستیم شما را ببینیم؟

سالها بعد، وقتی به خانه آمدی

ما پایان را ندیدیم، خداحافظی کنیم

چشم در برابر چشم و شانه در برابر شانه؟

تو تمام عمرت در سفر بودی

خانه شما خاکریز و سنگر بود

دلت خستگی را نمی شناخت

نور چشم تو هزار لشکر بود

به ایستادن تو حسادت کردند

نخل های بلند خوزستان

الف خمپاره انداز دزفول

او با شما تا لبنان همسفر بود

از سحرگاه روشن زاگرس

تا شب رشته کوه هندوکش

تو مرهم داغ بودی

پرستو را در تب غربت بکش

از یمن گرفته تا عراق و بوسنی و سوریه

جبهه عشق میدان جنگ تو بود

مرزهای زمین به چه معنا بود؟

آسمان مقصد نگاهت بود

حاج قاسم که بهشتی شد

درد با تو دوست شده بود

داغ سید حسن که پیر شده است

گریه هایت عمیق تر شد

جغرافیای ایثار

در گوشه و کنار نقشه ها نمی گنجد

مرحله به مرحله شکوفه زیتون

عطر پیراهنت به قدس رسید…

چشمانت نمی خواست بماند

تو فقط برای وطن زنده بودی

تو تمام عمرت از وطن حرف زدی

در نهایت کشورت را قربانی کردی

پس از چندین دهه مبارزه

در صفوف جبهه های بیداری

سرزمینت تو را در آغوش گرفته است

با سه رنگی که دوست داری…

محمد زارعی

در سمت سرلشکر شهید محمد باقری

محمد… حسن… از برادر حسن تا برادر محمد

می آیی خاک برداری و محمد را با خودت بیاوری!

کمی خاک مشهد، کمی خاک تهران، کمی خاک افشارد

کمی خاک از خط مقدم، کمی خاک از سنگر محمد!

پدر دوباره از کاسه چشم پشت سرت آب می ریزد

شما یک بار دیگر از زیر قرآن مادر محمد می گذرید!

بیا و لباست را به رخ رفیقات برسان

از پرچم ناب کشور محمد کفن بر تنت بگذار!

علی اکبر از این طرف به استقبال شما می آید

تو هم مثل او سرور جسم محمدی!

حسین دنبالش می آید تا سرت را روی زانویش بگیرد

شما هم مثل او به آقا محمد ایمان آورده اید!

پس تو شامگاه معراجت مانند دو بال معراج هستی

تو یک طرف همسری و یک طرف دختر محمدی!

عزیزم تو روز شهادت هستی

مهر تایید حیدر محمد به پرونده شما اضافه شد!

مثل اینکه صبح روز تشییع جنازه ات به ارتشت زنگ زدی

تو فرمانده هستی، سپاه محمد پشت سرت صف کشیده اند!

مزار شما عطر گلهای سرخی دارد که در روز دفن است

غسل خون دل و اشک چشم محمد پیشوا!

شکسته ای، اما مثل آینه تکثیر می شوی

کجا می توانی شکوهت را ببینی ای برادر محمد!

که بعد از تو از لشکر فیل ها خواهد مرد

چه کسی بعد از تو خیبر را خواهد شکست، فتح خیبر محمد!

ظهور نزدیک است و سربازان شما منتظر هستند

بار دیگر با امامت برگردی محمد!

سید کبری حسینی بلخی

غزلی در رثای شهید حسن محقق

به نام عشق به نیت سفر به سوی خدا

دلش به دریا سپرده شده، از قید و بند زمین آزاد است

تو رفته ای و نفس صبحگاهی بوی خون می دهد

زمین به نام تو مانند لاله ای در بیابان شکوفا شد

نه سنگر و نه شب تاریک راهت را نبست

قفسی شکسته و رها از حصار فاجعه

ملودی لب های تو رنگ آینه است

تلاوتى است که آیه احیاء را بخواند

به خاک خفته نور می دهی

در قلب ما بدرخش ای ستاره بی نظیر

درود ما بر شما ای عاشق و محقق نور

جلوه کلام تو در دل ما جاودانه است

قایق نجات

مرثیه ای برای سردار

(با احترام به غم و اندوه دختران شهید باقری)

او سه دختر داشت، اما این یکی به نظر پدر است

او مسافر بود اما این سفر مثل یک رویاست

غم ۲۳ ژوئن جان ما را به آتش کشید

غوغایی در اطراف خانواده کشته شدگان است

فرشته یک نام محبوب، فرمانده کل قوا است

زندگی فرشته در خانه استثنایی است

برادر به برادر متفاوت است، نابغه، نخبه

انگار دل باقری ها سینه دریاست

وطن سرباز می خواهد، بدن پرنده می خواهد

شهادت بال های سرخ مانند یک راهرو است

تو تمام عمرت در جغرافیای صلح جنگیدی

به نظر می رسد دفاع از آب و خاک یک انگیزه شیدایی باشد

دفاع از یک مرد طوفانی ایجاد می کند، تلاشی طوفانی

گویی این سرنوشت برای تو شهرت حکمت است

همیشه از تو صحبت می کند، اسیر داغ تو بودن

برای زینب هم این شعر زیباست!

نجمه پور ملکی

قطعه بیست و چهارم

چه گنجی بهتر از گنج شهادت؟

وقتی خدا بخواهد، نقشه به راحتی پیدا می شود

به مقدس ترین راه، به مقدس ترین راه!

خوشبختی را می توان از این طریق که می بینی پیدا کرد

جنب قسمت فرماندهان ارشد جبهه

بهشت گمشده را می توان با بوی سقز یافت

هیچ قبر پرچمی مثل قبر چمران نیست

حتی از دل خاکش هم می توانی نیرو پیدا کنی

از تهرانی مقدم تا محقق سرچ کردم

ارزش این فضایل را در واقعیت می توان یافت!

دل فرماندهان موعود خالص شده است

اگر روح صداقت را در آینه می توان یافت

هفتمین شهید تیر از زیر خاکستر آمد

خورشیدی را خواهید یافت که در پشت ابر ناپدید می شود

کشوری با روح پروازش اینجا فرود آمد

گاهی این شجاعت را می توان در زمین پیدا کرد

آرش به تحسین شهدای باقری گفت

چنین افسانه جنگی نادر است

از آن ناخدای دریایی که در طوفان جان داد

فرشته جواهری با این اصالت پیدا می شود

همه ما در سایه امن باغبان نصیر هستیم

که این آسایش با رنج و تلاش پیدا می شود

پیر خراسانی با عصایش به اینجا آمد

در این مکتب ارادت در زیارت یافت می شود

قرار ما همیشه ساعت ۲۴ اینجاست

در این ساعت از شب، اوج رحمت پیدا می شود

سید مسعود علوی الاصل

طنین بنگ و فریادی که جهان را فرا گرفته است

غرش ایران غرش شیر است

جز ای سوره ایران که در قرآن دلهاست

با توجه به متن آیات شما، عدالت محور تفسیر است

پیام آوران تقدیر و قضاوت بر عرش می دانند

بیداری چشمانت یعنی هزاران رویا

نحوه بستن قرارداد سرخ رادمردانی

که مانند اتحاد حلقه های سخت زنجیره است

هر چند سگ صهیون سرش را از قلاده بیرون آورده باشد

این تلاویو ای ایران است که از جنگ تو مات و مبهوت شده است

ای شب صهیون چگونه می توانی از تیغ نور فرار کنی؟

که حتی در چشم مردم من برق شمشیر است

قسم به خاک ایران، قسم به همدلی، به مهر

دنیا با آمدن جاه الحق در حال تغییر است

انتهای پیام/

منبع:تسنیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خبرهای امروز:

پیشنهادات سردبیر: