شعر باید به زندگی مخاطب نفوذ کند. نگرانی های یک شاعر جوان

شعر باید به زندگی مخاطب نفوذ کند. نگرانی های یک شاعر جوان

به گفته خبرگزاری Tasnim در قازوین ، شعر بخشی از ادبیات فارسی است که در آن از ویژگی های زیبایی شناسی و ریتمیک زبان استفاده می شود. تجربه نشان داده است که بسیاری از افراد به شعر بسیار علاقه مند هستند زیرا هنر شعر و شعر مدتهاست که در کشور وسیع ایران وجود داشته و در بین مردم فارسی رایج بوده است. این هنری است که به تاریخ این سرزمین باز می گردد و همیشه در قلب مردم جایگاه ویژه ای داشته است.

اما شهر مینوداری قزوین همیشه به دلیل گذشته درخشان خود ، به ویژه در دوران صفوید ، یکی از مراکز فرهنگی و ادبی در کشور بوده است ، و به همین دلیل مینوداری شاعران برجسته ای را به این مرز اختصاص داده است. به همین مناسبت با خانم لیلا چگینی ، شاعر جوان استان قزوین ما نشستیم او در مورد دلیل شعر خود ، نگرانی های شاعران صحبت کرد.

TS: معرفی خود و چه زمانی علاقه شما به ادبیات آغاز شد؟

من لیلا چگینی از قزوین هستم. از نوجوانم ، ادبیات و شعر پیدا کردم و بهترین لذت من در آن زمان خواندن و شنیدن شعر بود.

وقتی شعر می خواندم ، انگار از این دنیای ناامیدکننده دور می شوم و وارد دنیایی پر از صلح و زیبایی و احساس می شوم که برای من بسیار خوشایند بود.

Tasnim: چه زمانی شهر را شروع کردید؟

من در سنین جوانی اشعار را شروع کردم. در آن روزها ، بیشتر اشعار من خام بود. برادر بزرگتر من در قلم نقش مهمی در مسیر شعر من ایفا کرد و اولین نکات و قوانین و ظرافت های شعر را به من یاد داد ، اما با گذشت زمان و تجربه و مطالعه آثار شاعران مشهور و مشهور و شاعران معاصر ، توانستم در شعر خود مفاهیم عمیق تری بیان کنم.

Tasnim: نظر افراد اطراف خانواده در مورد شعر چیست؟

من در یک خانواده مذهبی بزرگ شدم که در آن عشق به شعر و ادبیات نیز دیده می شد.

پدربزرگ و مادربزرگ من در زمانی زندگی می کردند که بیشتر مردم بی سواد بودند ، اما آنها در انتقال فرهنگ غنی و مفاهیم حماسی و مذهبی نقش مهمی ایفا کردند.

به همین دلیل ، مادرم حفظ شد و اشعار بسیاری از شهنامه و اشعار نظامی گنجوی را خواند ، و آنها ماهیت شاعرانه و آیاتی بداهه ای در زبان داشتند.

پدر من سواد نبود ، اما با صدای بیانی و دلپذیر آنها لفاظی های زیادی را حفظ و حفظ کرده بودند.

پدر من همیشه برای نوشتن شعر دلگرم کننده بود و وقتی شعری را برای آنها خواندم ، آنها به زندگی و قلب گوش می دادند.

Tasnim: در چه الگوهای شعر می گویید؟

من به شکل غزل بسیار علاقه مند هستم زیرا این امر را برای ابراز احساسات در شعرهای آیینی و حماسی می دانم. البته ، من همچنین تجربیاتی در قالب quatrains و quatrains داشتم و یک یا دو نمونه را در این سبک از شعر نوشتم تا با فضای دیگری از احساسات آشنا شوم.

TASNIM: چه شاعر ایرانی یا بین المللی شما بیشترین تأثیر را تحت تأثیر قرار داده اید و چه شعری تحت تأثیر شعر شما قرار دارد؟

در میان شاعران استاد شهری ، رهئی مویری ، حسین مونزوی ، کایزر امینپور و فاضل نظاری همیشه از من الهام می گرفتند و من تحت تأثیر اشعار شاعران برجسته مانند سید همه رضه بورنگی و صابر خوراسانی قرار گرفتم و من بیشتر آثار را مطالعه کردم.

Tasnim: بیشتر موضوعی که باید در مورد شعر بنویسید و دوست دارید در مورد چه چیزی بیشتر انجام دهید؟

بیشتر اشعار من در زمینه آیین و حماسه است. دلیل این امر این است که من این حوزه را نزدیکترین مفهوم به اعتقادات و تمایلات داخلی خود می دانم. البته همراه با این شعرها ، من نیز مضامین عاشقانه دارم.

Tasnim: آیا فکر می کنید شعر ذاتی یا منفی است؟

بسیاری بر این باورند که شاعر بودن یک استعداد ذاتی است و این یک کلمه بی کلام نیست.

من به عنوان یک شاعر ، آرزو می کنم که اشعار من از نظر معنا و عمق تفکر ارتقا یابد. من یکی از شاعران نیستم که هدف آنها صرفاً انتشار یک کتاب است ، اما معتقدم که شعر باید قبل از اینکه حجم شود ، به مخاطب نفوذ کند. برای من اصالت شعر و بقای آن شعر حتی اگر یک غزل باشد بسیار مهم است. اما آرزو می کنم که اگر روزی یک مجموعه را منتشر کنم ، آن کار ، هر چند کم اما باشکوه است.

TASNIM: چگونه ازدواج با رویکرد شعر شما کار کرد؟

مطمئناً زندگی در کنار هم ، اگر با درک و همدلی همراه باشد ، می تواند یک زمینه غنی برای پرورش و پیشرفت باشد. همسرم همیشه شنونده صبور و مشتاق اشعار من بوده است و این همراهی یک انگیزه مضاعف برای ادامه مسیر من بوده است. لذت بخش ترین بخش شعر من وقتی می گویم شعر برای تولد یا موارد خاص برای فرزندانم است و چیزی جز شعر نمی توان توصیف کرد. من همچنین معتقدم که مادر بودن می تواند یکی از ثروتمندترین منابع الهام بخش برای یک شاعر باشد.

Tasnim: برای پایان دادن به مصاحبه ، یکی از اشعار خود را بخوانید:

روی قلب من باقی مانده است که زخمی شده است که PUS است

هزینه این قلب بسیار سنگین است

من از این نبرد سخت کوش خسته شدم

پیوند عشق و عقل ؛ یک رویای رویایی است

چون صد قطعه در باران

هر وقت او می افتد ؛ قلب من بی تاب و غم انگیز است

این یک جرم در این شهر است

در اینجا تنها دلیل و خرد اطاعت است

من عاشق شهر در شهر را ندیدم

در اینجا عشق به عشق خیلی کم است

این نتیجه عشق به جز این تلخی ها نبود

فرهاد اگر هستی ؛ غم و اندوه دوباره شیرین است

عشق فصل تاریکی و زندگی محو است

عشق و عشق که زندگی این است

پایان پیام/

منبع:تسنیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خبرهای امروز:

پیشنهادات سردبیر: