آیا باید نقدینگی افزایش یابد؟

آیا باید نقدینگی افزایش یابد؟

اکوواران: انتقاد عامل اصلی تورم و افزایش قیمت است. رشد این متغیر منجر به سخت تر معیشت مردم می شود. در مقابل ، برخی از مردم بر این باورند که رشد نقدینگی باعث بهبود تولید و رشد اقتصادی می شود و این شاخص نقش کمی در تورم دارد. استدلال آنها مبتنی بر کاهش حجم واقعی نقدینگی در سالهای اخیر است. با این حال ، روند طولانی مدت حجم واقعی نقدینگی نشان می دهد که این رویداد کاملاً طبیعی است و همچنین رشد نقدینگی عامل اصلی تورم طولانی مدت است.

حجم واقعی نقدینگی ، که از نسبت نقدینگی اسمی به شاخص قیمت محاسبه می شود ، از سال ۱۹۷۷ رو به پایین بوده است. از طرف دیگر ، رکود مشاغل و فعالیت های تولیدی ، نرخ بهره واقعی بالا و مشکلات تأمین مالی در اقتصاد کشور قابل توجه است. بنابراین ، برخی از مردم بر این باورند که در حمایت از تولید ، سیاست گذار پولی باید به سمت سیاست گسترش پولی حرکت کند و نرخ رشد نقدینگی را افزایش دهد. به عبارت دیگر ، این گروه به طور ضمنی از افزایش نرخ تورم ناشی از رشد نقدینگی نادیده گرفته یا غفلت می کند.

اما به نظر می رسد که تجویز این ژانر سیاست هایی است که در ریشه نادرست آنها نهفته است. در همین راستا ، تیمور رحمان ، استاد اقتصاد در دانشگاه تهران ، روند نزولی حجم واقعی نقدینگی و دلایل آن را مورد تجزیه و تحلیل و مطالعه قرار داده است.

چرا برخی معتقدند که رشد نقدینگی ضروری است؟

متوسط ​​رشد سالانه نقدینگی در سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۴۰۳ ۲۵.۳ ٪ محاسبه می شود. در طی سالهای ۱۳۹۷ و ۱۴۰۳ ، رشد نقدینگی تنها در سالهای ۱۳۹۷ و ۱۴۰۲ کمی پایین تر بود و در بقیه سالها پس از سال ۱۳۹۷ ، رشد نقدینگی بیشتر از میانگین تاریخی آن بود. بنابراین ، مقایسه نرخ رشد نقدینگی در سالهای اخیر با میانگین تاریخی آن ، یک سیاست انقباض پولی را نشان نمی دهد.

استدلال دیگری که توسط برخی از کارشناسان اقتصادی مطرح شده است این است که اقتصاد ایران با یک شکست تاریخی روبرو است و بنابراین باید بالاتر از رشد نقدینگی باشد. با این حال ، مطالعات نشان می دهد که در سالهای گذشته ، در دهه های ۱۹۵۰ ، ۱۹۹۱ و ۲۰۰۱ ، نرخ رشد نقدینگی معنی دار بود و برخی از بخش ها حتی ارقام بالاتر از ۵۰ ٪ را تجربه کرده اند.

یکی دیگر از شواهد و مدارکی که این گروه ذکر کرده است این است که از سال ۱۹۷۷ ، اقتصاد ایران در معرض شوک های منفی قرار گرفته است و تورم ناشی از نقدینگی و پول نیست و رشد نقدینگی باید به دلیل مشکلات تأمین مالی شرکت ها افزایش یابد. با این حال ، در سالهای اولیه سال ۲۰۱۱ و شوک تحریم ها ، رشد نقدینگی رخ داده است ، اما هنوز هم پایین تر از اواسط دهه ۱۹۷۰ ، ۱۹۹۱ و ۲۰۰۱ بود. از طرف دیگر ، پس از پایان کرونا و زنجیره های تأمین به عنوان نتیجه جنگ و شوک عرضه ، بانک های مرکزی دوباره سیاست های پولی انقباضی را دنبال کردند تا شامل تورم باشد. بنابراین ، شوک عرضه دلیل معتبری برای تعیین سیاست افزایش نقدینگی نیست.

نکته دیگری که هواداران افزایش رشد نقدینگی این است که حجم واقعی نقدینگی از سال ۱۹۷۷ کاهش یافته است ، در حالی که قبل از افزایش آن.

بررسی کاهش حجم واقعی ترخیص از منظر تقاضا

به منظور تجزیه و تحلیل دقیق دلایل کاهش حجم واقعی نقدینگی پس از سال ۱۹۷۷ ، باید موضوع تقاضای واقعی نقدینگی مورد توجه قرار گیرد. در دراز مدت ، به طور کلی ، تعیین کننده اصلی تقاضا واقعی برای نقدینگی ، سطح درآمد واقعی کل اقتصاد است که به جای آن می توان در تولید ناخالص داخلی واقعی استفاده کرد.

روند تاریخی حجم واقعی نقدینگی رو به بالا ریشه در افزایش تقاضای واقعی نقدینگی ناشی از رشد اقتصادی دارد. بعضی اوقات این شاخص بالا و پایین را تجربه کرده است.

در دهه ۱۹۴۰ ، میانگین رشد تولید ناخالص داخلی به بالاترین تاریخ در تاریخ رسید. با این حال ، حجم واقعی نقدینگی بیشترین افزایش را تجربه نکرده است و نسبت حجم واقعی نقدینگی به تولید ناخالص داخلی تقریباً ثابت بوده یا افزایش جزئی را تجربه کرده است.

در دهه ۱۹۵۰ ، رشد اقتصادی پایین تر از افزایش قابل توجه در حجم واقعی نقدینگی بود و بنابراین نسبت نقدینگی واقعی به حجم اقتصاد به طرز چشمگیری رشد کرده است.

کاهش رشد اقتصادی و اجاره نفت پایین بین سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۹۹۹ رخ داده است. در این مدت طولانی ۲۰ سال ، نسبت حجم واقعی نقدینگی به تولید ناخالص داخلی نه تنها افزایش یافته بلکه کاهش یافته است.

رشد اقتصادی بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ بهبود یافته و در عین حال ، درآمد نفت در نتیجه افزایش قیمت افزایش یافته است. در این دوره ، نسبت حجم واقعی نقدینگی به تولید ناخالص داخلی واقعی شاهد رشد قابل توجهی بوده است. در این دوره ، نسبت این دو متغیر دو برابر شده است. همچنین ، تقاضای واقعی نقدینگی بیش از رشد تولید ناخالص داخلی در این دوره افزایش یافته است ، این به دلیل وجود اجاره نفتی است که در ارزش افزوده و تولید ناخالص داخلی منعکس نمی شوند.

نسبت حجم واقعی نقدینگی به تولید ناخالص داخلی واقعی ، به دلیل کاهش اجاره نفت ، افزایش انتظارات تورم ، اندکی کاهش یافته است ، که می تواند به عنوان کاهش نرخ بهره واقعی تلقی شود. به عبارت دیگر ، کاهش نرخ بهره واقعی و اجاره نفت در این دوره ، کاهش جزئی در نسبت حجم واقعی نقدینگی به تولید ناخالص داخلی را توضیح می دهد.

در طول سالهای ۲۰۱۳ تا ۱۳۹۶ ، به دلیل افزایش شدید نرخ بهره واقعی و افزایش درآمدهای نفت ، در نتیجه توافق کارگزاری ، حجم واقعی نقدینگی بسیار بیشتر از تولید و درآمد واقعی بود. بنابراین ، نسبت حجم واقعی نقدینگی به تولید ناخالص داخلی در مدت زمان کوتاهی به میزان قابل توجهی افزایش یافته است.

در حقیقت ، در دوره هایی که نرخ بهره واقعی و درآمدهای نفتی افزایش یافته است ، تقاضای واقعی نقدینگی از تولید ناخالص داخلی فراتر رفته است ، که منجر به افزایش نسبت حجم واقعی نقدینگی به تولید ناخالص داخلی شده است.

چرا نقدینگی واقعی از سال ۱۹۷۷ کاهش یافته است؟

تأثیر اجاره نفت در سالهای ۱۳۵۰ به ۱۳۵۸ منجر به تقاضای واقعی نقدینگی بسیار فراتر از تولید ناخالص داخلی شد. با این حال ، در دوره ۱۳۵۹ تا ۱۹۹۹ ، با کاهش رشد و درآمد نفت ، نسبت تقاضای واقعی برای نقدینگی به تولید ناخالص داخلی کاهش یافته و افزایش شدید آن را در دوره قبلی تنظیم کرد.

همین روند بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۳ تکرار شد ، به طوری که اجاره نفت ، که منجر به رشد تقاضا برای نقدینگی فراتر از تولید ناخالص داخلی و درآمد واقعی شد ، از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳ کاهش یافته است. پس از این دوره ، از سال ۲۰۱۳ تا ۱۳۹۶ ، به دلیل افزایش نرخ بهره واقعی ، تقاضای واقعی از افزایش تولید و درآمد واقعی بود و منجر به رشد شدید حجم آن در میزان میزان نقدینگی شد. بنابراین ، فاصله سالهای ۲۰۰۰ تا ۱۳۹۶ تقاضای واقعی نقدینگی از رشد طولانی مدت اقتصادی فراتر رفته است ، سپس اصلاح و اصلاح شده است.

این همچنین در مورد حجم واقعی نقدینگی پس از سال ۱۹۷۷ صادق است. در حقیقت ، کاهش تقاضای واقعی نقدینگی پس از سال ۱۹۷۷ به نوعی تنظیم روند این شاخص در مقایسه با دوره ۲۰۱۳ تا ۱۳۹۶ است. به عبارت دیگر ، حجم واقعی نقدینگی با عامل اساسی آن ، یعنی تولید ناخالص داخلی تنظیم شده است. بنابراین ، به دلیل افزایش شدید حجم واقعی نقدینگی در سالهای ۲۰۱۳ تا ۱۳۹۶ ، این شاخص پس از سال ۱۹۷۷ کاهش یافته است و این طبیعی و مطابق با تجزیه و تحلیل نظری بوده است. علت این حادثه احتمالاً مربوط به کاهش درآمدهای نفت در نتیجه تحریم ها و کاهش رشد اقتصادی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خبرهای امروز:

پیشنهادات سردبیر: