به گفته خبرگزاری TASNIM QOM ، ملا عبدالله بهابادی یزدی (د .۹۸۱ AH) یکی از برجسته ترین فقهای امامییه در دوره صفوید است که در کار ارزشمند خود روشی جامع و منظم برای استنباط قوانین شریعت ارائه می دهد. روشی که می تواند به عنوان نمونه ای کامل از اصول شیعه در قرن دهم در نظر گرفته شود.
این نت ، با یک رویکرد توصیفی -نال ، به تجزیه و تحلیل دقیق مؤلفه های اصلی روش فقهی وی می پردازد. داده های تحقیق به طور مستقیم از لبه اصلاح شده حاشیه استخراج می شود و در قالب شش محور کلیدی توضیح داده می شود: تقسیم قرآن ، تقسیم روایت ، تقسیم الهی اصول ، تقسیم عقلانی ، تقسیم اجماع و تقسیم ادبی.
بخش قرآنی: استناد گسترده به آیات آل -هکام و استفاده از آیات غیرمستقیم با توانایی استنباط ، با رویکرد تقدم قرآن نسبت به سایر استدلالها.
تقسیم روایت: تجزیه و تحلیل و تحلیل روایات معتبر پیامبر (صلح بر او) و امام ها ، به همراه انتقاد از سند در حدیث ضعیف و بدون حذف آنها ، به دلیل غنی سازی استدلال فقه.
بخش اصلی: استفاده از قوانین علمی مانند اقتدار ظاهر ، اصل ، قاعده آسیب و تضاد شواهد ، برای اولویت و تنظیم اصول فاتوا.
تقسیم عقلانی: استفاده از مبانی منطقی و فلسفی در تحلیل موضوعات فقهی ، با جلوگیری از فلسفه و محوریت عقل در کشف قوانین مذهبی.
اجماع: اشاره به عقاید فقهای سابق ، انتقاد از نظرات و استفاده از اجماع به عنوان یک دلیل مستقل در استنباط.
تقسیم ادبی: فواید زبان عربی و لفاظی برای درک دقیق پیامدهای دانشمندان مذهبی.
نتیجه این سیستم یک الگوی فقهی است که بر اساس چهار ستون “استناد همزمان به کتاب ، سنت ، اجماع و عقل” ، “کاربرد دقیق اصول فقه” ، “نقد و ارزیابی فقه ها” و “ترکیب منابع منتقل شده و فکری” است. دستاورد این رویکرد ارتقاء سطح استدلال و انسجام در فقه استدلال شیعه و ارائه الگوی سازگار برای محققان معاصر و مجاهدین است.
۱. اصل اساسی: روش جامع رویه
یکی از برجسته ترین مؤلفه های فقه مولا عبدالله بهابادی ، رویکرد جامع و چندگانه برای روند استنباط حقوق مذهبی است. بر خلاف آخادان ، که فقط به ظاهر روایات متکی است ، بهابادی از کتاب ، سنت ، اجماع ، عقل و چارچوب فقه استفاده می کند. در مقدمه جلد اول ، او روش خود را به شرح زیر معرفی کرد:
«… من مجموعه کتابی را دوست داشتم که شواهد برای هر شماره را نشان می دهد … با استراق سمع از کتاب ، سنت ، اجماع یا شواهدی از ذهن به شکلی … منشأ.
از این عبارت مشخص است که وی بر تعدد منابع تأکید می کند ، صریحاً بر اساس اصول و فاصله از اخبار. ساختار استدلال کار همچنین نشان می دهد که از تمام یا بیشتر این منابع برای یک جمله استفاده می کند. مانند بحث در مورد ضرورت دعا برای دعا ، که روایات صحیح و اجماع با آیه قرآنی را اثبات کرده است.
۲
باهادی پیوند دائمی با قرآن دارد. در بسیاری از ابو الباباب ، اولین مرجع او آیات آل -هکام است. در بعضی موارد ، این آیات غیرمستقیم مانند رد سبیل یا آیه فقه را نیز استخراج می کند. اصل تقدم قرآن در رویکرد خود است. سپس سنت ، اجماع و عقل تأیید و تفسیر می شود.
۳. اعتبار
روایات معتبر پیامبر (صلح بر او) و امام ها (AS) ستون فقرات استدلال فقهی وی هستند. او حتی روایات را در تعهدات و ممنوع است. در صورت تضعیف سند ، روایت را از بین نمی برد بلکه از سند و تحلیل محتوای آن انتقاد می کند تا یکپارچگی منابع را حفظ کند.
۴
باهادی صریحاً خود را اصولی می داند و از قوانین مختلفی مانند اقتدار ظاهر ، عرف و عادت ، استدلال ، درگیری ، پیروی ، پیروی و قاعده اختلال در استنباط استفاده می کند. او استدلالها را به طور جداگانه قرار می دهد و سپس با قوانین اصولی ، فاتوا را انتخاب می کند. نتیجه یک الگوی متعادل بین اکستازی و عقل گرایی است.
۵. تقسیم عقلانی
او با تسلط بر منطق و فلسفه ، از عقل به عنوان یکی از معتبرترین منابع در کنار نقل قول استفاده می کند اما از فلسفه جلوگیری می کند. نمونه ها نشان می دهد که در تجزیه و تحلیل جملات ، نسبت جمله و موضوع یا دفع فاسد را با استدلال منطقی و سپس پیروی از متن بیان می کند.
۶. بخش متوالی
او دامنه نظرات فقها را از دوران شیخ توسی به معاصران خود گسترش می دهد و صرفاً حامل نیست ، بلکه آنها را با انتقادی بررسی می کند. او این اجماع را یک دلیل مستقل می داند و در بسیاری از موارد به آن اشاره می کند. همچنین با طبقه بندی نماهای ، تصویری واضح از نماها ارائه می دهد.
۷. بخش ادبی
باهادی در ادبیات عربی مهارت کاملی دارد و از پیامدهای نحوی و بلاغی مانند مفهوم شرط ، مفهوم شرط ، نتیجه گیری ، ارائه ، ارائه و تأخیر در کشف شریعت استفاده می کند. این مهارت زبانی با قوانین اصولی ترکیب شده و یک فقه ادبی محکم را تشکیل می دهد.
رویکرد فقه باهادی
روش بهابادی مبتنی بر چهار پایه است: استناد به کتاب ، سنت ، اجماع و عقل. استفاده منظم از قوانین اصول ؛ انتقاد فعال از آراء گذشته ؛ و پیوند منطقی بین منابع تحلیلی و تحلیلی. او بین دو گرایش افراطی زمان – فلسفه و عقل گرایی مداوم – روشی متعادل و نظم و انضباط پیدا کرده است.
مطابقت باابادی با فقه معاصر
در قرن دهم ، مانند روش بهابادی ، تمرکز روی چهار دلیل اصلی ، کتاب ، سنت ، اجماع و عقل بود. فقه معاصر ، علاوه بر این منابع سنتی ، از دستاوردهای علوم انسانی ، فقه و قانون تطبیقی استفاده می کند. روش تحقیق بهابادی مبتنی بر گسترش گسترده در متن و استفاده از قوانین اصول فقه کلاسیک است ، در حالی که فقه معاصر نیز از رویکرد بین رشته ای و داده های میدانی استفاده می کند.
در مواجهه با موضوعات جدید ، باهادی دامنه ایجتیه را محدود می کرد و با استفاده محتاطانه از قیاس اولویت و تمایز استفاده می کرد. از طرف دیگر ، فقه معاصر نیز به مناطقی مانند فناوری ، اقتصاد بیولوژیکی و دیجیتال وارد می شود. تعامل وی با ایده های قبلی مبتنی بر مجموعه ، نقد و طبقه بندی نظرات بود ، اما فقه امروز مفاهیم را مطابق با شرایط روز تعریف می کند.
دلیل برای بهابادی شریک منابع منتقل شده در استنباط و هماهنگی آنها بود ، اما در فقه معاصر ، دلیل اصلی در غیاب متن است و به اهداف شرع و عقلانیت مرسوم متکی است. در قالب ارائه ، باهادی همچنین آثار خود را به عنوان حاشیه و توصیف متون مرکزی نوشت ، در حالی که روش امروز استفاده از مقالات علمی -جستجوی ، فتواهای نهادی و اسناد استراتژیک است.
نتیجه گیری نهایی
اگرچه زمینه اجتماعی و نیازهای فقهی قرن دهم اساساً متفاوت است ، اما چارچوب جامع و انضباطی بهابادی هنوز هم می تواند الهام بخش باشد. “چهار ستون” او توانایی سازگاری با شرایط روز را دارد و الگوی پایدار برای پیوند سنت و نوآوری در فقه شیعه ارائه می دهد.
نویسنده: حسن عبدی پور ، استاد میدان و دانشگاه
پایان پیام/
منبع:تسنیم