قرار بود رسانه ها آینه ای باشند تا امیدها ، آرزوها و واقعیت های جامعه را منعکس کنند. اما امروز بیشتر شبیه دروازه ای برای تاریکی ذهنی است. سریال هایی که شبهای ما را پر می کنند ، دیگر ما را آرام نمی کنند ، هیچ کاری نمی کنند و حتی با یک کمدی دلپذیر ، روی لب ما لبخند می زنند.
به سادگی برای چند شب بنشینید تا بتوانید سیستم عامل های نمایش را تماشا کنید تا دریابید که چگونه خشونت ، قتل ، تجاوز و خارج از کشور -از روابط اصلی به عنصر اصلی روایت ها تبدیل شده است.
آیا وقت آن رسیده که بپرسیم: این محتوا ما را از کجا می برد؟
سریال “محکومیت” مردان سیاماک یکی از جدیدترین آثار جنایتکار در شبکه نمایش است که مورد توجه فضاپیمای صرفاً و یک داستان رمز و راز قرار گرفته است. این سریال مربوط به یک بازپرس زن است که قصد دارد پس از سالها تنهایی دوباره ازدواج کند. اما مخالفت پسرش با فاجعه به پایان می رسد.
اگرچه انتخاب یک زن در نقش اصلی و بازجویی – در میان بسیاری از شخصیت های غالب مرد در ژانر جنایتکار – یک قدم به جلو است ، توالی های خشونت آمیز و خونین ، به ویژه در پایان قسمت سوم ، بدون هشدار و بدون رعایت استانداردهای محتوا نمایش داده می شوند. همین دنباله بارها در فضای مجازی با صحنه فاجعه بار قتل و قتل ماهیار چاپ شد. در حالی که تنها راه اندازی هشدار سریال – که اکثر مخاطبان آن را نمی بینند – نمی توانند این نافرمانی بصری را توجیه کنند.
این اولین بار نیست که ما شاهد نمایش غیر ضروری صحنه های خشونت آمیز در سکوهای داخلی هستیم. از صحنه تجاوز در “شغال” گرفته تا قتل های فاجعه بار در سریال های دیگر ، تصویری که به جای انتقادی ، هشدار دهنده یا تحلیلی به مخاطبان ارائه می شود ، نوعی “عادی سازی خشونت” است.
بشر
آیا وقت آن نرسیده است که به جای صحنه های تکان دهنده دیدنی در مورد پیامدهای روانی و اجتماعی آنها فکر کنیم؟ تصویر جهان در ذهن او در شب چیست؟
کارشناسان در زمینه روانشناسی رسانه ها بارها هشدار داده اند که تکرار و تماشای خشونت باعث کاهش آستانه تحمل و افزایش پرخاشگری شده است. این اثرات کند اما ماندگار است. وقتی هر شب با خون ، چاقو ، سیلی و مرگ می خوابیم ، صبح از خواب بیدار نخواهیم شد.
در چنین شرایطی ، سکوهایی که قرار بود تلویزیون را جبران کنند ، به بستری برای زخمی شدن به جامعه تبدیل شده اند.
خیلی طولانی نیست ، “خانه سبز” ، “آژانس دوستی” ، “همسران” و ده ها سریال دیگر ، با طنز سالم و داستانهای انسانی ، نه تنها سرگرمی را نشان داد بلکه نسخه ای از “زندگی بهتر” را نیز نشان داد.
اما امروز ، سکوها از قهرمانان واقعی خالی هستند. والدین خسته ، معلمان اختصاصی ، کارگران زحمتکش و جوانان امیدوار جایگزین مجرمان روانی و خانواده های پر از نفرت و مرگ شده اند.
ممکن است گفته شود که سریال ها قرار نیست وظیفه آموزش را داشته باشند. اما این تنها زمانی صادق است که تأثیر سریال ها بر ذهن و رفتار مخاطب نادیده گرفته شود. در دنیایی که کودکان و نوجوانان به راحتی به محتوای بصری دسترسی پیدا می کنند ، مسئولیت رسانه دو برابر است.
در صورت روایت ، خشونت باید با یک هشدار ، تحلیل و محدودیت سنی دقیق همراه باشد. در وسط داستان در وسط داستان گرفتار نشوید.
وقت آن است که رسانه های ما به وظیفه فرهنگی و آموزشی خود فکر کنند. آنها به جای قهرمانان چهره های ظالمانه و قاتلان نامناسب ، باید به روایت های همدلی ، امید ، تلاش و زندگی بازگردند. رسانه ها نباید یک آینه سیاه باشند که چهره جامعه را زشت تر از آن کند. در عوض ، باید ظرفیت های خوب ، قهرمانان واقعی و امیدهای خاموش را روشن کند.
پایان پیام/
منبع:تسنیم