بازار، گروه استانها: در جغرافیای اقتصادی ایران، استان سمنان همانند نگینی کمفروغ است که با وجود درخششهای ذاتی، زیر لایههای غبار بیتوجهی پنهان مانده است. استانی با پهنهای وسیع، معادنی غنی، موقعیتی ممتاز در قلب کشور و صنعتی پویا، اما با سهمی ناچیز از تولید ناخالص داخلی. این تناقض عجیب، امروز به پرسشی بنیادین برای مردم استان بدل شده است؛ چرا سمنان با اینهمه ظرفیت، در معادلات اقتصادی کشور، غایب یا کمرنگ است؟
سمنان؛ استانی بزرگ با سهمی کوچک
استان سمنان یکی از وسیعترین استانهای کشور است؛ پهنهای که از دامنههای البرز شرقی تا کویر مرکزی گسترده شده و تنوع اقلیمی، معدنی و جغرافیایی منحصربهفردی را در خود جای داده است. با وجود این گستردگی، آنچه در آمارهای رسمی دیده میشود، سهم ناچیزی از کیک اقتصادی کشور است. سمنان اگرچه در ردههای نخستین استانهای صنعتی کشور قرار دارد، اما وزن اقتصادی آن در مقایسه با استانهایی کوچکتر از حیث وسعت، چندان قابل دفاع نیست.
سهم اندک سمنان از تولید ناخالص داخلی کشور، فقط یک آمار خشک نیست؛ یک زنگ خطر است. آنهم برای استانی که در دهههای گذشته همواره به توسعه صنعتی، معدنی، ترانزیتی و زیرساختی خود افتخار کرده اما در عمل، نقش آن در تراز اقتصادی کشور بسیار کمتر از ظرفیتهای بالفعل و بالقوه آن است.
رشد بیاثر یا توسعه بیربط؟
در ظاهر، شاخصهایی مانند نرخ رشد اقتصادی، رشد سرمایهگذاری صنعتی و حتی جایگاه در اقتصاد دانشبنیان، نشان از پویایی اقتصادی استان دارند. اما واقعیت این است که این رشدها، پایدار، گسترده و متوازن نیستند. تولید، بدون پیوند با زنجیره ارزش افزوده، تنها به خامفروشی میانجامد. سرمایهگذاریهایی که به اشتغال پایدار و بهرهوری منطقهای نینجامد، در نهایت صرفاً عددی در گزارشها خواهد بود.
نکته قابل تأمل دیگر، ساختار نامتوازن اقتصادی استان است. بخش خدمات در صدر فعالیتهای اقتصادی استان قرار دارد، در حالی که صنعت و معدن – باوجود پتانسیل بالا – هنوز نتوانستهاند در سطح استانی به نیروی مولد اول تبدیل شوند. کشاورزی نیز به واسطه کمآبی و فقدان برنامهریزی هوشمند، در حاشیه مانده است. همین ساختار، نشان میدهد که سمنان هنوز از اقتصاد محلی به اقتصاد راهبردی ملی عبور نکرده است.
مشکل کجاست؟
پاسخ به این پرسش که چرا سمنان با وجود امکانات فراوان، هنوز در قعر جداول اقتصادی کشور است، نیازمند نگاهی چندلایه است. از یکسو، میتوان به مشکلات زیرساختی مانند بحران آب، نبود سرمایهگذاری پایدار در بخشهای کشاورزی و گردشگری، یا کمبود زیرساختهای لجستیکی در برخی مناطق اشاره کرد. از سوی دیگر، غفلت مزمن از تدوین برنامههای توسعهای بومی و علمی برای استان، مسئلهای جدیتر است.
واقعیت آن است که استان سمنان در اغلب برنامههای کلان کشور، بیشتر به عنوان معبری عبوری تلقی شده تا منطقهای با هویت توسعهای مستقل. راهآهن، بزرگراهها، خطوط انتقال انرژی، حتی لولهکشیهای سراسری، از این استان عبور میکنند اما کمتر سرمایهای در آن ماندگار میشود.
از سوی دیگر، کمتوجهی به نقشآفرینی بخش خصوصی، نبود انسجام در سیاستگذاریهای استانی و گاه بیتوجهی مدیران ملی به ظرفیتهای خاص استان، همه و همه دست به دست دادهاند تا اقتصاد سمنان نهتنها در حاشیه بماند، بلکه فرصتهای طلایی آن یکی پس از دیگری از دست بروند.
فرصتی که میتوانست فرصت باشد
یکی از مهمترین مؤلفههایی که میتواند چرخ توسعه استان را به گردش درآورد، استفاده از موقعیت ممتاز جغرافیایی است. سمنان در کمربند مرکزی کشور قرار دارد؛ دروازه شرقی تهران، مسیر پیوند شمال و جنوب، و شاهراه مواصلاتی بیناستانی. اما این موقعیت طلایی، تنها برای عبور و مرور باقی مانده و به فرصت اقتصادی تبدیل نشده است.
استان سمنان با دارا بودن بزرگترین دشتهای قابل کشت در شرق کشور، در صورت مدیریت درست منابع آبی و استفاده از فناوریهای نوین، میتواند به یکی از قطبهای کشاورزی مدرن ایران تبدیل شود. همچنین تنوع اقلیمی آن، ظرفیت بالایی در گردشگری طبیعتگردی، کویرگردی و سلامت ایجاد کرده که متأسفانه تا امروز، تنها در حد شعار باقی مانده است.
در بخش صنعت نیز، با وجود ثبت چندین شهرک و ناحیه صنعتی، هنوز زنجیره تولید و صادرات شکل نگرفته و صنایع استان بیشتر وابسته به بازارهای داخلی و ناپایدار هستند. این در حالی است که نزدیکی به تهران و وجود زیرساختهایی مانند دانشگاهها، مراکز تحقیقاتی و مسیرهای ریلی، میتوانست استان را به قطب اقتصاد دانشبنیان کشور تبدیل کند.
مسئولان، استان را باور نمیکنند
آنچه بهوضوح احساس میشود، نوعی بیباوری در میان مدیران است؛ چه در سطح ملی و چه در سطح استانی. سمنان، از نظر سیاسی و رسانهای کمتر مورد توجه قرار گرفته و صدای آن در تصمیمگیریهای کلان کشور ضعیف است. در حالی که استانهای کوچکتر اما بانفوذتر، با رایزنیهای قدرتمند توانستهاند سهم بالایی از پروژههای ملی را به خود اختصاص دهند، سمنان هنوز به انتظار نشسته است.
این استان نیازمند مسئولانی است که از جایگاه نمایندگی تا مدیریت اجرایی، توان آن را داشته باشند که سمنان را نه به عنوان «استان گذر» بلکه به عنوان «استان مقصد» در معادلات اقتصادی معرفی کنند. تصمیمسازانی که از حرف فراتر روند، به سند توسعه باور داشته باشند و برای تحقق آن برنامه عملیاتی ارائه دهند.
سمنان میتوانست یکی از استانهای مؤثر اقتصادی ایران باشد. میتوانست سهمی درخور در امنیت غذایی، توسعه صنعتی، انرژیهای نو، صادرات غیرنفتی و گردشگری داشته باشد. اما هنوز در حال دستوپنجه نرم کردن با بحرانهای اولیهای چون آب، اشتغال جوانان، خامفروشی معادن و نبود توازن اقتصادی است.
اگر این روند ادامه یابد، سمنان همچنان تنها با گزارشهای آماری تسلی خواهد یافت و در حالی که دیگر استانها، گامبهگام به سوی توسعه پیش میروند، این استان پهناور، در کویرِ فرصتهای از دسترفته محو خواهد شد.
اکنون زمان آن فرا رسیده که سمنان از حاشیه تصمیمگیریها به متن توجهات توسعه بازگردد؛ نه با شعار، که با اقدام. نه با وعده، که با برنامه. نه با نگاه مقطعی، که با دیدی راهبردی و آیندهنگر.
منبع:تحلیل بازار