صابر ابر به تازگی به صحبت درباره دوران کودکی و همچنین آغاز بازیگریاش در دنیای سینما صحبت کرده است.
صابر ابر، هنرمندی شناخته شده در عرصه سینما، تئاتر و حتی هنرهای تجسمی، امروز یکی از چهرههای برجسته و پرطرفدار در فضای هنری ایران است. او با پشت سر گذاشتن مسیری متفاوت و تجربههایی خاص، جایگاه خود را تثبیت کرده و به گفتهی خودش، میان زندگی و هنر پیوندی عمیق برقرار کرده است.
اگر نگاهی به گذشتهی او داشته باشیم، جز اطلاعات پراکندهای که گاه در رسانههای زرد به چشم میخورد، دادههای چندانی در دست نیست. تنها اطلاعات مؤثق این است که صابر ابر از هنرجویان مستعد موسسه کارنامه بوده و با نخستین تجربههای سینماییاش، موفق به دریافت تندیس خانه سینما شده است. ورود او به دنیای بازیگری ناگهانی و پررنگ بود، اما جرقههای اولیهی علاقه وی به نمایش از همان سالهای نخست زندگیاش زده شد.
او در گفتوگویی دربارهی روزهای کودکی و ریشههای گرایشش به بازیگری چنین میگوید:
از دوران بسیار کودکی، بازیگری برایم جایگاه مهمی داشت. اما در مسیر علاقهام، ناخواسته باعث رنجش اطرافیانم شدم. بسیاری از اوقات، رفتارهایی از من سر میزد که ناشی از میل به ایفای نقش بود؛ اما اطرافیان نمیدانستند که من دارم بازی میکنم. همین امر موجب سوءتفاهم و آزار آنها میشد.
صابر ابر از خاطراتی سخن میگوید که در آنها مرز بین نقش و واقعیت، برای خود او هم گاه مبهم بوده است:
در دوران دبستان، راهنمایی و حتی قبل از آن، لحظاتی بود که بهطور آگاهانه در حال نقشآفرینی بودم؛ اما دیگران از این موضوع بیخبر بودند. مثلاً یک روز صبح، خودم را به مردن زدم، یا خانه را ترک کردم و از دور به تماشای واکنش خانوادهام نشستم. این کنجکاوی برای مشاهدهی رفتار انسانها، در نهایت من را به سوی بازیگری سوق داد.
بهزعم او، این تجربهها تنها شیطنتهای کودکانه نبودند، بلکه نقطهی آغاز مسیری بودند که به دنیای هنر ختم شد. او معتقد است زندگی انسانها بهنوعی با بازیگری گره خورده است:
همهی ما در حال بازی کردن هستیم. آنچه نشان میدهیم، الزاماً آن چیزی نیست که هستیم. گاه چنان در نقشها فرو میرویم که حتی زمانی هم که خودِ واقعیمان را بروز میدهیم، دیگران آن را نمیبینند. از همان کودکی، زندگی برای من همینگونه بود. تا آن زمان که تصمیم گرفتم این وجه از وجودم را آشکارا ابراز کنم.
نقطهی عطف ورود وی به عرصهی حرفهای بازیگری، به دوران راهنمایی بازمیگردد. او در یکی از اجراهای مدرسهاش توانست نظر خواهر مرضیه برومند را که دبیر ریاضی مدرسه بود، جلب کند. او پس از اجرا به صابر گفت که باید وی را به خواهرش معرفی کند. این آشنایی، مسیر زندگی صابر ابر را تغییر داد. او با خانم برومند ملاقات کرد و در آزمونی شرکت نمود که به گفتهی خودش تجربهای متفاوت و بهیادماندنی بود.
امروز صابر ابر با پشتوانهی همان تجربههای شخصی، توانسته است به یکی از چهرههای مؤثر و تأثیرگذار عرصهی بازیگری تبدیل شود؛ بازیگری که مسیرش را از تماشای واکنشهای خانواده در سکوت و پنهانکاری آغاز کرد و امروز، در برابر دوربینها و نگاهها، بیپروا از احساسات و باورهایش سخن میگوید.