قیمت تضمین شده خرید گندم توسط دولت همیشه مورد بحث قرار گرفته است. چندی پیش ، مسعود میانه قول داد که صندوق توسعه ملی به ۱۲۰ تریلیون تومون خواسته های کشاورزان پرداخت شود. آیا دولت باید گندم را با ضمانت کشاورزان خریداری کند؟ قیمت گندم بر چه مبنایی دارد؟ آیا راهی بهتر و بهتر برای خرید و فروش در بازار گندم وجود ندارد؟
کشاورزی هنوز نقش خاصی در جامعه ما دارد. دولت ها گندم را به عنوان یک کالای استراتژیک می دانند و همیشه یکی از اهداف خود را در تولید گندم اعلام کرده اند. حتی در دولت محمد خاتامی ، جشن “خودکشی” در دوره ای که واردات گندم به صفر رسید برگزار شد.
بسیاری از مردم همچنین فکر می کنند که حمایت از کشاورزان مهم و منصفانه است. این مورد برای ایران نیست. زمستان گذشته در آلمان ، کشاورزان به افزایش مالیات اعتراض کردند و افکار عمومی را با پوسترهایی مانند “کشاورزی یک کشور” و “اگر کشاورز بمیرد ، کشور می میرد” جلب کرد.
به نظر می رسد که این دیدگاه رایج است زیرا کشاورزی برای همه افراد غذا تولید می کند ، بنابراین تولید بخشی از غذای کشور در داخل کشور لازم یا مطلوب است. دولت ها معمولاً کاهش جمعیت روستایی و افزایش شهرنشینی را تهدیدی برای تولید کشاورزی و دام می دانند.
بنابراین ، یک جامعه کشاورزی مستقل و کاهش نیاز به واردات غذایی مطلوب تلقی می شود. سیاست های کشاورزی دولت ها معمولاً برای دستیابی و تحقق این اهداف است. اما آیا بهتر است کشاورزی را آزاد کنیم – بدون یارانه و مقررات ، جایی که کشاورزان دقیقاً مشابه سایر تولید کنندگان هستند؟
نظریه اقتصادی و تجربه تاریخی کشاورزی اروپا به ما پاسخ می دهد و نشان می دهد که چگونه این مکانیسم عملکرد دارد.
تقسیم کار و تخصص در روستا
اگر به تاریخچه کشاورزی نگاه کنیم ، خواهیم دید که خودکشی به وضوح یک تصور غلط است. فقط در شرایط ابتدایی ، جایی که هر کشاورز برای خودش و بازار فقط نقش حاشیه ای دارد ، می توان از خودکشی واقعی صحبت کرد. با پیشرفت اقتصاد – یعنی با انباشت سرمایه و تخصص حرفه ها – اقتصاد کشاورزی نیز تغییر خواهد کرد. تولید افزایش می یابد و مزارع می توانند در یک محیط بزرگتر و یک گروه بزرگتر خدمت کنند. اکنون امکان کارگران بیشتر در مشاغل غیر روستایی وجود دارد که به نوبه خود به معنای کالاهای بیشتری است.
شکل گیری و تخصص سرمایه فقط به این معنی نیست که کشاورزی مؤثرتر می شود و به عنوان مثال دانه های بیشتری در هر هکتار تولید می شود. با این حال ، تقاضا برای غذاهای ساده بسیار پایدار است و تنها با رشد جمعیت افزایش می یابد و بنابراین عرضه باید با همان سرعت افزایش یابد. کشاورزان بدون هیچ دلیلی در تولید غلات سرمایه گذاری نمی کنند ، بلکه از یک قانون مشابه پیروی می کنند: یک کشاورز در نظر دارد که چگونه بهترین قیمت و بالاترین سود را بدست آورد. همچنین این بدان معنی است که او در جایی که هزینه کمتری دارد ، می داند. یکی تله های خود را افزایش می دهد ، انگور دیگر و سوم به گندم می چسبد.
تصمیمات تجاری تحت تأثیر عوامل انسانی و طبیعی است. به عنوان مثال ، برخی از اراضی کشاورزی بدون نیاز به سرمایه گذاری بسیار مولد هستند و بنابراین برای غلات مورد استفاده قرار می گیرند. چیزهای دیگر حاشیه ای هستند ، به این معنی که برای تولید غلات باید سرمایه گذاری زیادی کنید. بنابراین چنین سرزمینی برای دام ها باقی مانده است. برخی از زمین ها برای کشاورزی بسیار عالی هستند ، اما از آنها برای استفاده از کشاورزی استفاده نمی شود ، زیرا استفاده با ارزش تر است. شهرهای بزرگ مانند پاریس و لندن در زمین های کشاورزی به خوبی ساخته شده اند.
همه اینها نشان می دهد که خودکشی معمولاً با کشاورزی توسعه یافته ناسازگار است. برخی از مناطق به طور عمده برای صادرات بیشتر غلات تولید می کنند. مناطق دیگر در کشت انگور یا دام یا چیز دیگری تخصص دارند. در همه جا بسته به هزینه و هزینه بالا یا پایین ، ترکیبی از محصولات/کالاها وجود خواهد داشت و بنابراین مزایای استفاده های مختلف از هر هکتار از زمین های کشاورزی است.
تجربه تاریخی اروپا این پروژه نظری را تأیید می کند. در قرن نوزدهم ، به استثنای اتریش-مجارستان ، هیچ کشور اروپایی خودکفا نبود. غلات از روسیه و ایالات متحده وارد می شدند زیرا هزینه های تولید بسیار پایین تر از اروپا بود. این بدان معنا نیست که البته در اروپا هیچ کشاورزی وجود نداشته است. به عنوان مثال ، در فرانسه ، چمنزارها بسیار بیشتر از امروز بود و کشوری مانند دانمارک در زمینه دام و پرورش خوک تخصص داشت. در کشورهایی مانند انگلیس ، بلژیک و هلند ، میزان خودکشی بین ۳۰ تا ۵۰ درصد بود. در این کشورها ، کشاورزان فعال بودند اما تولید نمی شدند زیرا سایر محصولات از کیفیت بالاتری مانند لاله یا پرورش اسب برخوردار بودند.
تا جنگ جهانی دوم ، کشاورزی اروپا عمدتاً بر اساس یک سیستم مبادله آزاد آزادانه سازماندهی می شد. نتیجه زندگی متنوع کشاورزی در سراسر اروپا بود ، هرچند که هیچ کشوری به خودکفایی نرسید. این تغییر فقط از زمان جنگ جهانی آغاز شد ، که توسط سیاست و پول کشاورزی فیات ترویج شد. این سیاست ها عمدتاً زندگی روستایی را از طریق تمرکز زمین های قابل کشت در زمینه های کمتر و بزرگتر از بین می برد.
کیفیت و خودآزمایی
بنابراین ، یک کشاورزی توسعه یافته و مبتنی بر بازار آزاد ، خودکفا نیست. در مقابل ، هرچه بخش کار پیشرفته تر و تشکیل سرمایه ، به کشاورزی تخصصی تر نیاز دارد. نتیجه نه تنها تنوع کالاها بلکه کیفیت بالاتر غذا است. به عنوان مثال ، سرمایه و منطقه بیشتر به تولید گوشت و تولید سایر محصولات حیوانی اختصاص داده شده است ، سبزیجات بیشتری از انواع مختلفی تولید می شوند و فرصت هایی برای “خدمات لوکس” مانند ورزش سوارکاری تا بخش بیشتری از جمعیت افزایش یافته و فعال می شوند.
همه اینها خوب به نظر می رسد ، اما در مواقع اضطراری یا جنگ ممکن است بدون نان بمانید و مردم از گرسنگی می میرند. در حقیقت ، پیشرفت سرمایه داری و تقسیم کار بین المللی بدان معنی است که همه ما وابسته تر و کمتری هستیم. این امر در مورد غذا و همچنین در سایر زمینه های زندگی صدق می کند. با این حال ، اگر بازار جهانی دانه ناپدید شود ، عواقب آن بسیار بدتر از قطع اینترنت خواهد بود یا فیلم های خارجی دیگر در دسترس نیستند.
اگر واردات غلات خارجی متوقف شود ، نتیجه فوری قطعاً کمبود خواهد بود. هنگامی که کمبود قیمت افزایش می یابد ، کشاورزان مجبورند مفیدترین استفاده از زمین های کشاورزی را تجدید نظر کنند. جایی که آنها زمانی محصولات تخصصی را برای صادرات یا مصرف لوکس به فروش می رسانند ، اکنون ارزش غذای بیشتری برای کشور یا منطقه خود دارد. تا آنجا که کالاهای سرمایه تکمیلی ، به ویژه کود ، سوخت و نیروی کار ، کشاورزان می توانند تولید خود را به اندازه کافی روشن کنند.
این تغییر محدود به هزینه های آن است. از یک طرف ، کشاورزان باید از دست دادن سرمایه بپذیرند. به عنوان مثال ، اگر یک تاکستان را به مزارع گندم تبدیل کنید ، ارزش انگور را از دست می دهید. تنها اگر سود بیش از این ضرر باشد ، کشاورز می خواهد تاکستان خود را قربانی کند. از طرف دیگر ، این تغییر پرهزینه است. برای تبدیل مراتع به مزرعه گندم ، کار مورد نیاز بیش از شخم زدن مزارع کشت شده است.
این هزینه ها انتقال را از دو طریق محدود می کند: چقدر زمین و مزارع خاص برای تولید غلات درج شده است. این بدان معنی است که کشاورز فقط می خواهد تغییر کند وقتی سود مورد انتظار از تولید غلات بیش از هزینه های جایگزین باشد. با این حال ، کشاورز در حال برنامه ریزی و کار برای سود خود است. اگر هزینه های جایگزین بیشتر باشد و کشاورز نتواند غلات تولید کند ، این یک نشانه واضح است که استفاده دیگر از مزرعه با ارزش تر است ، نه تنها برای کشاورز ، بلکه برای مصرف کننده و جامعه گسترده تر.
کشاورزی امروز از کشاورزی رایگان که در اینجا ذکر شده است بسیار دور است. مشکلاتی که امروزه کشاورزان با آن روبرو هستند ، نتیجه “سیاست کشاورزی” است. اگرچه سیاست های کشاورزی در برخی موارد باعث افزایش خودکشی شده است ، اما دهقانان را تا حد زیادی از بین برده است. همانطور که دیدیم ، خودکشی معنی ندارد. امروزه ، کشاورزی بسیار بوروکراتیک است و به شدت توسط دولت کنترل می شود ، زیرا کشاورز تقریباً همیشه باید از مقررات بوروکراتیک پیروی کند ، زیرا در غیر این صورت وی یارانه دریافت نمی کند.