سیاست پولی بهینه شده در طول جنگ ؛ نیاز به حفظ ثبات در طوفان بحران

سیاست پولی بهینه شده در طول جنگ ؛ نیاز به حفظ ثبات در طوفان بحران

به گزارش خبرگزاری Tasnim ، این جنگ یک آزمایش دشوار و غیر منتظره برای هر اقتصاد ملی است. در چنین شرایطی ، نهادهای اقتصادی با اختلالات گسترده ، کاهش تولید ، افزایش هزینه های دولت و بی ثباتی در بازارها روبرو هستند. در این میان ، بانک های مرکزی و سیاست گذاران پولی کار دشواری دارند: حفظ حداقل ثبات اقتصادی در قلب بی ثباتی. تجربیات تاریخی از جنگ جهانی دوم تا تنش های نظامی معاصر تأکید می کند که سیاست پولی در طول جنگ باید از دوره صلح رویکرد مشخصی داشته باشد. رویکردی مبتنی بر انعطاف پذیری ، هماهنگی و کنترل دقیق تورم و نقدینگی.

تحت جنگ ، اولویت های سیاست پولی اساساً در حال تغییر است. اگر تمرکز سیاست پولی کنترل تورم و ثبات قیمت در زمان صلح باشد ، در طول جنگ ، این تمرکز به سمت تأمین اعتبار عملیات دولت ، حفظ پایداری مالی ، جلوگیری از فروپاشی سیستم بانکی و محافظت از اقتصاد تولیدی خواهد بود. این تغییر اولویت نیاز به تعریف مجدد نقش ها ، ابزارها و حتی اصول سیاست پولی دارد.

نرخ بهره متناسب با مراحل جنگ را تنظیم کنید

یکی از اصلی ترین تمرکز سیاست های پولی از نظر جنگ ، تنظیم نرخ بهره است. اما برخلاف شرایط عادی ، در طول جنگ ، نرخ بهره باید به مرحله ای که کشور در آن قرار دارد تنظیم شود. در آغاز جنگ ، جایی که انتظارات تورم به سرعت افزایش می یابد و عدم اطمینان به بازارها تزریق می شود ، افزایش نرخ بهره می تواند نقش مهمی در مهار تورم مورد انتظار و ایجاد سیگنال های پایدار داشته باشد.

اما با ورود جنگ به مراحل میانه و فشارهای عمیق تر بر تولید و اشتغال ، نرخ بهره بالا می تواند اثرات مخربی بر فعالیت های اقتصادی داشته باشد. در این مرحله ، نگه داشتن یا حتی کاهش نرخ بهره راهی برای حمایت از تولید و حفظ تحرک اقتصادی است. در مراحل پایانی یا هنگامی که اقتصاد راکد است ، کاهش نرخ بهره می تواند برخی از فشار اقتصادی را کاهش دهد.

هدف قرار دادن نامزدی هدفمند ؛ حمایت از اقتصاد ، بدون تغذیه تورم

تزریق نقدینگی در طول جنگ یک ضرورت اجتناب ناپذیر است ، اما نحوه انجام آن با عواقب آن تعیین می شود. بانک های مرکزی باید عمداً و هوشمندانه به اقتصاد وارد شوند تا منابع لازم برای جلوگیری از تورم را به دولت تأمین کنند.

نمونه هایی از این سیاست ها در روسیه و اوکراین یافت شده است: کاهش نسبت ذخیره حقوقی در روسیه یا تثبیت این نسبت در اوکراین ، به بانک ها اجازه می دهد تا منابع بیشتری را برای اقتصاد فراهم کنند. هدف قرار دادن اوراق بهادار دولت و ارائه خطوط اعتباری ویژه به بانک ها ابزارهای دیگری است که باید با دقت مورد استفاده قرار گیرند.

کنترل بازار و کنترل بازار ارز ؛ مهار بی ثباتی در مرزها

بازار ارز یکی از اولین بخش هایی است که در طول جنگ تنش می یابد. فشار بر ذخایر ارزی ، جریان سرمایه ، کاهش صادرات و افزایش هزینه های واردات می تواند همه نرخ ارز بسیار ناپایدار باشد. در چنین شرایطی ، ادغام نرخ ارز و تحمیل محدودیت های ارزی بر خروج سرمایه اقدامات مهمی برای کنترل شرایط و جلوگیری از تورم وارداتی است.

تجربه اوکراین در این زمینه قابل توجه است: با تثبیت نرخ ارز و تحمیل محدودیت های شدید ارز ، از بازار ارز جلوگیری شد و فضای قابل پیش بینی تری برای فعالان اقتصادی ایجاد شد.

ضرورت هماهنگی بین سیاست های پولی و مالی

در طول جنگ ، مرز بین سیاست های مالی و پولی کمتر از همیشه می شود. تأمین مالی دولت جنگ -متولد نه تنها از طریق منابع مالیاتی یا ارزی امکان پذیر است ، و سیاست های پولی نیز باید در خدمت این منابع باشد. در این میان ، هماهنگی کامل بین بانک مرکزی ، وزارت خزانه داری و سایر موسسات مالی یک ضرورت غیرقابل انکار است.

تجربه ایالات متحده در جنگ جهانی دوم نمونه ای موفق از این هماهنگی است. بانک فدرال با حمایت از بازار اوراق بهادار خزانه داری ، نرخ بهره را در سطح پایین نگه داشت و بدون ورود سریع به چرخه تورم ، منابع مالی عظیمی را برای دولت فراهم کرد.

کنترل تورم ؛ بزرگترین چالش بانک مرکزی در طول جنگ

در طول جنگ ، تورم از همیشه دشوارتر است. اختلال در زنجیره های عرضه ، کاهش عرضه ، افزایش تقاضای دولت و رشد سریع پایه پولی همگی ترکیبی خطرناک از تورم را ایجاد می کند. در چنین شرایطی باید از ترکیبی از اقدامات ساختاری و اقدامات سریع با سرعت استفاده شود.

مهمترین این استراتژی ها کنترل قیمت کالاهای اساسی و تأمین ارز برای واردات اساسی و مدیریت نقدینگی است. در غیر این صورت ، مانند تجربه سوئد در جنگ جهانی اول ، که منجر به تورم ۴۷ ٪ شد ، پیامدهای اقتصادی جنگ می تواند به یک بحران غیر عمدی تبدیل شود.

خطرات و چالش های اجتناب ناپذیر

سیاست پولی جنگ نیز با خطرات همراه است. اول ، کاهش استقلال بانک مرکزی ، که ممکن است آن را در موقعیت دشوار قرار دهد. تجربه جنگ جهانی دوم در ایالات متحده نشان داد که بانک فدرال سالها پس از جنگ تحت کنترل سیاست های مالی باقی مانده است و تنها با توافق ۱۹۵۱ توانست استقلال خود را به دست آورد.

از طرف دیگر ، افزایش تورم ناشی از تأمین مالی دولت یک چالش مداوم است که نیاز به تعادل بین نیازهای جنگ کوتاه مدت و ثبات اقتصادی طولانی مدت دارد.

سرانجام ، بازگشت به وضعیت عادی پس از جنگ نیز یکی از سخت ترین مراحل خواهد بود. بدهی دوربین ، کاهش ارزش ارز ملی ، کاهش اعتماد به نفس عمومی و لزوم بازسازی ساختار اقتصادی نیاز به برنامه ریزی طولانی مدت و از پیش طراحی شده دارد.

ابزارهای سیاست پولی در طول جنگ

برای موفقیت در مدیریت نقدینگی و تورم در جنگ ، بانک های مرکزی همچنین از مجموعه ای از ابزارها استفاده می کنند که در جدول زیر نشان داده شده است:

خلاصه: آماده سازی برای سناریوهای پیش بینی شده

آنچه از تجربه جهانی خارج می شود این است که سیاست پولی جنگ نیاز به یک رویکرد دقیق ، انعطاف پذیر و چند بعدی دارد. هیچ الگوی واحدی برای همه کشورها وجود ندارد ، اما اصولی مانند انعطاف پذیری ، شفافیت و هماهنگی نهادی این می تواند به عنوان ستون فقرات این سیاست ها عمل کند.

اکنون بانکهای مرکزی باید مکانیسم های مورد نیاز برای مقابله با شرایط جنگ را قبل از بحران طراحی و تمرین کنند. توسعه ابزارهای جدید ، تدوین سناریوهای اضطراری ، هماهنگی با سایر موسسات و ایجاد ظرفیت سریع تصمیم گیری ، همه مؤلفه های حیاتی این آمادگی هستند.

در نهایت ، اگرچه جنگ بی ثباتی را به همراه دارد ، اما سیاست پولی هوشمندانه می تواند ثبات نسبی را حفظ کرده و پس از پایان جنگ ، راه را برای بازسازی اقتصادی هموار کند.

پایان پیام/

منبع:تسنیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *