ECUARAN: در بسیاری از جنگ ها ، درست پس از بازی آخرین توپ ، سربازان به خانه می روند ، اما اقتصاد همچنان در حال سقوط است. اما در ضمن ، وظیفه جنگ هایی که تمام نشده است چیست؟ درگیری بی پایان که به نظر می رسد ابدی است چیست؟
اکویر ها تا زمانی که هستند ، در یک نقطه در میدان نبرد قرار می گیرند ، اما آنها تأثیراتی دارند که سالها جنگ را در جبهه های دیگر ، به ویژه اقتصاد حفظ می کند. این امر همچنین به دلیل خسارت هایی است که زیرساخت ها ، نیروی انسانی ، سرمایه گذاری و بهره وری اقتصادی و یک شبه برطرف نمی شود. در گزارش قبلی ، اکوواران گفت که چگونه جنگ بر رشد اقتصادی تأثیر می گذارد. در این گزارش ، با استفاده از یک مطالعه موردی نشان داد که جنگهای شدید درآمد سرانه را ۱۶ تا ۲۴ درصد کاهش می دهد. یعنی به طور متوسط ، درآمد هر شخص در کشورهایی که از جنگ سنگین رنج می برند ، تقریباً یک پنجم است.
چگونه جنگ رشد اقتصاد را می کشد؟
اکوواران: “خانمهای خانگی چاره ای جز یافتن راهی خوب برای گردش شکم خانواده خود ندارند …”. این تصویر بخشی از وضعیت مردم انگلیس در جنگ جهانی اول است.
با این حال ، در این گزارش ، ما به مطالعه دیگری به نام “پیامدهای اقتصادی جنگ: تخمین کنترل های ترکیبی” که توسط دو محقق در بانک توسعه اروپا در سال ۲۰۲۲ انجام شده است ، اشاره کردیم و ما در مورد پیامدهای دیگر جنگ بر روی اقتصاد بحث کردیم و بررسی کردیم که با داده های مختلف و در جنگ های مختلف ، اقتصاد تحت جنگ گذشته.
دیدگاههای مکالمه در مورد تأثیر جنگها بر رشد اقتصادی
این مطالعه در مورد تحقیق در مورد سه گروه بحث شده است. گروهی از مطالعات ، مانند آثار Abadi و Gardizable (2003) یا Saxna و Sara (2008) تأکید می کنند که جنگ ها عواقب مخربی برای نیروی کار ، سرمایه و محیط اقتصادی دارند. در مقابل ، برخی از محققان ، مانند Assimooglu و همکاران. (۲۰۰۵) یا بارو و لی (۱۹۹۴) ، بین جنگ و رشد اقتصادی رابطه معنی داری پیدا نکرده اند. گروه سوم ، مانند دین (۱۹۷۵) و اولسون (۲۰۰۸) به تأثیرات مثبت جنگها بر بهره وری یا اشتغال اشاره کرده اند. در گزارش قبلی ، ما بررسی کردیم که استدلال گروه سوم چیست. این گروه با تکیه بر تئوری هایی که شاهد افزایش رشد اقتصادی با تحریک هزینه های دولت هستند ، افزایش هزینه های جنگ را محرک رشد اقتصادی می داند. در این دیدگاه ، با توجه به شرایط جنگ تولید نظامی ، سرمایه گذاری در این بخش افزایش می یابد و در نهایت اندازه اقتصاد بزرگتر می شود. با این حال ، به دلیل اثرات مخرب جنگ ، در دراز مدت کاهش می یابد.
این مطالعه با انتخاب داده های جامع تر سعی شده است نتایج دقیق تری کسب کند. نویسندگان این مقاله Maxim Chupilkin و Zsóka Kóczán ، محققان و تحلیلگران بانک توسعه اروپا هستند.
نویسندگان مقاله از یک روش خاص به نام “کنترل ترکیبی” استفاده کرده اند تا بفهمند جنگ بر اقتصاد یک کشور چه تاثیری دارد. به این ترتیب ، آنها یک کشور فرضی ایجاد می کنند که جنگ اتفاق نیفتاده است ، اما از نظر خصوصیات اقتصادی یا متغیرهای محققان ، بسیار شبیه به کشور جنگ است. این کشور با داده های واقعی چندین کشور دیگر که جنگ ندارند ، ترکیب شده است. به همین دلیل آن را “کنترل ترکیبی” یا ساخته شده است.
به عنوان مثال ، به دنبال این است که بفهمیم جنگ سوریه چه تاثیری بر اقتصاد کشور داشته است. برای انجام این کار ، آنها “فرض سوریه را بدون جنگ” می سازند که از ترکیبی از اقتصاد اردن ، مصر و مراکش ساخته شده است. نکته مهم این است که سهم و ترکیب این کشورها در کشور مصنوعی این است که بیشترین شباهت را با تحقیقات پیش از این کشور داشته و توسط خود مدل و بر اساس کشورهای پیشنهادی محققان تعیین می شود. این کشور فرضی مانند سوریه واقعی است ، اما جنگ را تجربه نکرده است. سپس آنها رشد اقتصادی واقعی سوریه را با این فرضی سوری مقایسه می کنند. اگر سوریه پس از ۵ سال ۵ ٪ رشد داشته باشد و سوریه واقعی ۵ ٪ کاهش یافته باشد ، جنگ در رشد اقتصادی حدود ۲ ٪ کاهش یافته است. این روش به محققان کمک می کند تا بدون نیاز به مقایسه تنها یک کشور خاص مانند اردن ، یک پایه مقایسه دقیق و انعطاف پذیر ایجاد کنند (که ممکن است از بسیاری جهات متفاوت باشد). به همین ترتیب ، تأثیر واقعی جنگ بر اقتصاد می تواند بهتر و علمی تر باشد.
تجزیه و تحلیل این مطالعه مبتنی بر یک بانک اطلاعاتی جدید است ، از جمله نزدیک به ۵ جنگ از سال ۱۸۱۶ تا ۲۰۱۴ ، از جمله اطلاعاتی مانند نوع جنگ (داخلی یا بین گروه) ، مکان ، آغازگر ، پیروزی و غیره.
کدام جنگ عواقب شدیدتری دارد؟ مقدمه و برون سپاری
مهمترین یافته این مقاله این است که جنگ هایی که در قلمرو یک کشور صورت می گیرد ، بیشترین آسیب را به اقتصاد آن وارد می کند. براساس نتایج ، تولید ناخالص داخلی سرانه در این کشورها در سال اول پس از پایان جنگ بیش از ۲ درصد کمتر از کشور است. به عبارت ساده تر ، اگر یک کشور به طور معمول درآمد سرانه آن به ۶۰۰۰ دلار بود ، با جنگ حدود ۲ دلار خواهد بود.
برعکس ، جنگ هایی که در قلمرو کشور اتفاق نمی افتد ، گاهی اوقات حتی تأثیرات مثبتی بر سرانه تولید ناخالص داخلی نیز دارند ، شاید به دلیل افزایش هزینه های نظامی یا بهره وری بالاتر در صنعت دفاعی. با این حال ، این اثرات مثبت اغلب کوتاه مدت و ضعیف است و در دراز مدت ناپدید می شود.
جنگ داخلی یا جنگ بین دولتی؟ کدام یک ماندگار است؟
این یافته ها نشان می دهد که جنگ های داخلی اثرات مخرب تری دارند. پنج سال پس از پایان جنگ ، تولید ناخالص داخلی سرانه کشورهای درگیر در جنگ داخلی حدود ۲ درصد کمتر از کنترل مرکب است. برای جنگهای بین دولتی ، این تفاوت فقط در حدود ۲ ٪ است. به عبارت ساده تر ، اگر انتظار می رود این کشور به سرانه سرانه سرانه ۲ دلار برسد ، جنگ داخلی آن را به ۲ دلار هدایت می کند ، در حالی که در جنگ بین قاره ای به حدود ۲ دلار می رسد.
دلیل این تفاوت در درجه اول به دلیل کاهش بهره وری کل (TFP) است که بیشتر پس از جنگ داخلی آسیب دیده است. در حالی که جمعیت و سرمایه در هر دو نوع جنگ کاهش می یابد ، تأثیر آن بر بهره وری در جنگ داخلی شدیدتر و ماندگار است.
آیا پیروزی یا شروع جنگ مهم است؟
تحقیقات نشان می دهد که بازنده های جنگ معمولاً سرانه تولید ناخالص داخلی را تجربه می کنند. به عنوان مثال ، در جنگهای داخلی شکست خورده ، تولید ناخالص داخلی سرانه ۵ ٪ کاهش می یابد. این بدان معناست که اگر انتظار می رود اقتصاد در یک کشور جنگ به ۶۰۰۰ دلار برسد ، کشورهای شکست خورده در جنگ به حدود ۲ دلار در تولید ناخالص داخلی خود می رسند.
از طرف دیگر ، شروع جنگ نسبت به کسانی که مورد حمله قرار می گیرند ، اقتصادی کمتری است. این می تواند یک “کار انتخابی” را نشان دهد: کشورهایی که جنگ را آغاز می کنند ، ممکن است از نظر اقتصادی یا اقتصادی تر یا نظامی تر باشند.
آیا جنگهای حل نشده از جنگهای تمام شده بدتر هستند؟
یکی از مهمترین یافته های مقاله این است که درگیری های غیر حل شده ، یعنی جنگ هایی که بدون توافق نهایی به پایان می رسند یا به تعارضات مزمن تبدیل می شوند ، ضررهای بزرگتر و ماندگارتر نسبت به جنگهایی دارند که طرفدار یکی از طرفین هستند. در چنین مواردی ، تولید ناخالص داخلی سرانه کم است و آسیب به سرمایه و بهره وری عمیق تر است.
همچنین ، تجزیه و تحلیل مقاله نشان می دهد که اگر به تصویر کاملی از آسیب های جنگ احتیاج داریم ، نه تنها باید به شاخص های فعلی اقتصاد مانند درآمد سالانه برویم ، بلکه برای جمع آوری شاخص هایی مانند سرمایه گذاری. از آنجا که ، به عنوان مثال ، حتی اگر درآمد سرانه از نظر ظاهری بهبود یابد ، زیرساخت های انسانی و فیزیکی اقتصاد مضر است. طبق این مطالعه:
- کشور جنگ متولد شده ، حتی ۵ سال پس از پایان جنگ ، حدود ۲ درصد کمتر از کنترل مرکب است. این کاهش به دلیل مرگ ، مهاجرت پناهندگی و افت نرخ تولد است. به عنوان مثال ، اگر یک کشور باید ۵ میلیون نفر جمعیت داشته باشد ، اکنون فقط ۵ میلیون نفر دارد.
- موجودی سرمایه حدود ۲ درصد پایین تر از حد انتظار است. یعنی ماشین آلات ، کارخانه ها ، ساختمان ها و زیرساخت ها آسیب دیده یا نوسازی شده اند. به عنوان مثال ، اگر سرمایه فیزیکی کشور باید ۵ میلیارد دلار باشد ، اکنون فقط ۵ میلیارد دلار است.
بهره وری کلی عوامل (TFP) ، که نشان دهنده کارآیی استفاده از منابع تولید است ، به مدت پنج سال پس از جنگ از سطح قبل از جنگ پایین تر است. این به معنای کاهش توانایی کشور در تولید بیشتر با منابع موجود است.
بررسی پرونده ویژه: اوکراین
اگرچه این مقاله تمرکز تاریخی دارد ، ایده اصلی و اولین الهام آن از جنگ اوکراین گرفته شده است. طبق پیش بینی های تا اول سپتامبر ، کاهش تولید ناخالص داخلی سرانه سرانه بین ۲ تا ۵ درصد تخمین زده می شود. این بدان معنی است که اوکراین از نظر عواقب اقتصادی در دو قرن گذشته جزو شدیدترین جنگ ها بوده است.
بنابراین ، به طور کلی ، این مقاله نشان می دهد که عواقب جنگ ، به ویژه در قلمرو کشور ، به ویژه در جنگ های داخلی و برای بازندگان ، شدید است. تمرکز بر روی سرانه تولید ناخالص داخلی به تنهایی گمراه کننده است و متغیرهای دیگر مانند جمعیت یا سرمایه گذاری نیز باید در نظر گرفته شود.
پیامدهای اقتصادی جنگ: برآورد با استفاده از کنترل های مصنوعی (۱)