حتی اگر تحریم ها فردا برداشته شود و همه چیز به ۱ بر می گردد ، بعید است که اقتصاد ایران به روشی عمیق و عمیق تغییر کند. تجربه توافق نامه Brajam در سال ۶ گواهی بر این واقعیت است که هیچ توافق نامه ای به تنهایی در اقتصاد ایران وجود ندارد ، مگر اینکه با اصلاحات ساختاری داخلی همراه باشد.
در این یادداشت ، من سعی می کنم نشان دهم که چگونه ناکارآمدی های داخلی فرصت های خارجی را سایه زده و راه خروج از بن بست را بسته است ، با تکیه بر داده های تجربی و تجزیه و تحلیل اقتصادی. درس های نیمه استفاده از برنج ، به عنوان مهمترین توافق دیپلماتیک ایران در طول دهه گذشته ، برای بلند کردن تحریم ها و احیای اقتصاد کشور مورد استقبال قرار گرفت. در سال ۲ ، پس از اجرای این توافق نامه ، رشد اقتصادی ایران به میزان پایین ۴.۹ درصد (طبق آمار بانک مرکزی) رسید.
این رشد عمدتاً از افزایش صادرات نفت بود ، که به طور خلاصه از ۱.۵ میلیون بشکه به ۱.۲ میلیون بشکه در روز افزایش یافت. اما این رشد بادگیر نه تنها ساختارهای اقتصادی را تثبیت می کند ، بلکه باعث تولید وابستگی بیشتر به درآمد نفت می شود. بسیاری از تحلیلگران ، مانند مسعود نیلی ، هشدار داده اند که اگر سیاست گذار در دوره تنفس پس از کار به جای اصلاحات نهادی صرفاً وضع موجود را تثبیت کند ، در صورت بازگشت مجازات ، کشور به وضعیت قبلی باز خواهد گشت. پیش بینی دقیقاً تحقق یافته. در سال ۴ ، مهم نیست که مذاکرات جدید ایران -us در عمان چیست ، وضعیت اقتصادی این کشور بیش از هر زمان دیگری به عملکرد داخلی وابسته شده است.
در این زمینه چندین شاخص اصلی وجود دارد: تورم: میانگین نرخ تورم ۱ تا ۲ درصد حدود ۲ ٪ بود که نشانگر ریشه بی ثباتی پولی است. نقدینگی: حجم نقدینگی از ۶۰۰۰ تریلیون تومن در پایان دولت دوازدهم به بیش از ۶۰۰۰ تریلیون تومان در بهار افزایش یافته است. سرمایه گذاری: تولید ناخالص داخلی در ایران در دو دهه گذشته همیشه پایین تر از میانگین منطقه ای بوده و در سالهای اخیر منفی بوده است. در حالی که ایران برای توسعه به ۲ ٪ از تولید ناخالص داخلی نیاز دارد ، نرخ آن کمتر از ۱ ٪ است.
این آمار نشان می دهد که حتی اگر شوک مثبتی مانند توافق جدید ، سیستم تخصیص منابع ناکارآمد ، ساختار بانکی غیر رقابتی ، اقتصاد دولتی و محیط تجاری نامطلوب وجود داشته باشد ، اجازه نمی دهد که این فرصت ها به نتایج پایدار تبدیل شوند. تجربه کشورهایی مانند ویتنام و مصر تنها کشوری نیست که با تحریم روبرو شده است. ویتنام ، پس از پایان جنگ و آغاز سیاست های “Doi Moi” در دهه ۱۹۸۰ ، نه تنها در روابط خارجی ، بلکه در اصلاحات داخلی: مقررات زدایی ، کاهش تصدی دولت ، جذب سرمایه گذاری خارجی با تضمین مالکیت و اصلاح سیستم بانکی. مصر همچنین پس از توافق با صندوق بین المللی پول در سال ۲۰۰۸ ، سیاست های ریاضت اقتصادی را به همراه اصلاحات ساختاری در یارانه و سیستم مالیاتی اجرا کرد که این امر به علی رغم هزینه های اولیه اجتماعی ، به تثبیت اقتصاد آن کمک کرد.
در مقابل ، اقتصاد ایران به دلیل عدم اراده سیاسی برای اصلاحات ، بارها فرصت های مشابهی را از دست داده است. این یک نکته مهم است: موفقیت در بهره برداری از فرصت توافق ، نه در چارچوب توافق ، بلکه در زمینه ساختار داخلی. بر این اساس ، پیشنهاد خاص این است که هر توافق جدید با غرب باید با “دلبستگی اصلاحات اقتصادی” همراه باشد. این پیوست می تواند حاوی عناصر مختلف باشد. استقلال سیاست پولی از دولت: در حال حاضر ، بانک مرکزی ایران عملاً در حال تأمین بودجه کسری دولت است.
این وضعیت منجر به رشد غیر ضروری پایگاه پولی و تورم مزمن شده است. برای کنترل تورم و بازگرداندن اعتماد عمومی به ریال ، بانک مرکزی باید به یک نهاد مستقل و پاسخگو تبدیل شود که سیاست پولی آن مبتنی بر هدف قرار دادن تورمی است ، نه تأمین مالی دولت. کشورهای موفق در کنترل تورم مانند Türkiye (در دوره های ثبات) ، با جدایی صریح قدرت دولت و بانک مرکزی ، قادر به فراهم کردن محیطی پایدار برای سرمایه گذاری بودند.
اصلاح ساختار بودجه و از بین بردن کسری پنهان: بودجه عمومی دولت ایران مبتنی بر منابع ناپایدار و خطرناک مانند درآمد نفت و اوراق بهادار بدهی است. علاوه بر این ، بسیاری از تعهدات بودجه بدون مکان عرضه مشخص در اسناد مالی کشور وجود دارد که “کسری پنهان” SO را تشکیل می دهد. حذف این تعهدات ، بررسی غیر سعید ، اصلاح صندوق های بازنشستگی و کاهش هزینه های فعلی دولت اقدامات اساسی برای افزایش شفافیت مالی و ثبات بودجه است.
آزادسازی اقتصاد با اولویت رقابتی بخش های انحصاری: بخش های بزرگی از اقتصاد ایران ، مانند پتروشیمی ها ، فولاد ، خودرو و برخی از بازارهای خدماتی ، توسط نهادهای شبه دولت یا مصونیت انحصار می شوند. این ساختار اجاره نه تنها از رقابت و نوآوری جلوگیری می کند ، بلکه منابع عمومی را نیز مصرف می کند. رقابت این بخش ها از طریق تکلیف واقعی به بخش خصوصی ، از بین بردن اجاره های پنهان و باز کردن بازارهای بازیگران جدید ، پیش نیاز برای افزایش بهره وری و جذب سرمایه گذاری داخلی و خارجی است.
محدود کردن نقش دولت در اقتصاد: در بسیاری از مناطق ، دولت ایران نقش تولید ، توزیع کنندگان ، سیاستگذاران ، سرپرستان و داوران را ایفا می کند که منجر به تضاد منافع و ناکارآمدی مزمن شده است. تجربه کشورهای موفق نشان داده است که اگر دولت خود را به یک سازمان نظارتی ، تسهیل کننده و پاسخگو کاهش دهد ، محیط برای بازیگران اقتصادی شفاف تر ، قابل پیش بینی تر و رقابتی تر خواهد شد. استراحت نقش دولت به معنای عبور از “دولت مالک” به “دولت حاکم” است.
تسهیل ورود سرمایه گذار خارجی با ارائه ضمانت های قانونی: حتی اگر مجازات ها برداشته شود ، یک سرمایه گذار خارجی بدون ضمانت های قانونی و قضایی وارد ایران نمی شود. مشکلاتی از قبیل تغییر ناگهانی قوانین ، نقاط ضعف در اجرای قراردادها و دشواری بیرون آمدن از کشور موانع اصلی سرمایه گذاری خارجی است. ایران نیاز به ایجاد چارچوب های قانونی شفاف و مؤسسات داوری خنثی دارد که می تواند امنیت سرمایه را تضمین کند و مشارکت طولانی مدت سرمایه گذاران بین المللی را فعال کند. تجربه کشورهای جنوب شرقی آسیا در ایجاد “مناطق ویژه سرمایه گذاری با ضمانت کامل قانونی” می تواند یک الگوی مناسب باشد.
این توافق می تواند آغاز باشد ، اما تنها در صورتی که اصلاحات شجاعانه پشت آن باشد. سایه ناکارآمدی داخلی از تحریم های خارجی بزرگتر است و اگر این سایه برداشته نشود ، هیچ توافقی نمی تواند اقتصاد ایران را نجات دهد. سوال اصلی این است: آیا سیستم تصمیم گیری ایران برای عبور از این سایه آماده است؟