به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم ، سفر اخیر مسعود مزیکیان به آسیای میانه و دیدارهای دیپلماتیک او در قزاقستان و ترکمنستان، فراتر از عرف معمول دیپلماتیک، نشان از درک تهران از واقعیتی تلخ و در عین حال یک ضرورت راهبردی در دوره گذار نظام بین الملل دارد. برای درک عمیق چرایی این سفر و آنچه در لایه های پنهان آن می گذرد، ابتدا باید لنز دوربین را فراتر از رویدادهای روزمره حرکت داد و به صحنه کلان ژئوپلیتیک نگاه کرد. جایی که قلب زمین، یعنی آسیای مرکزی، پس از دهه ها رکود، بار دیگر به کانون رقابت قدرت های بزرگ تبدیل شده است.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۱۹۹۰ خلاء قدرت عظیمی را در مرزهای شمالی ایران ایجاد کرد. فضایی که ایران به دلیل اشتراکات فرهنگی، زبانی و تاریخی طبیعی ترین وارث تأثیر معنوی و اقتصادی به شمار می رفت. اما غفلت راهبردی در ادوار مختلف و نگاه یک سویه به غرب در برخی دولتها باعث شد تهران شاهد پر شدن این خلأ توسط بازیکنان رقیب باشد. اکنون سفر رئیس جمهور به آستانه و عشق آباد در شرایطی انجام می شود که زنگ خطر بیش از هر زمان دیگری در تهران به صدا درآمده است. زنگ هایی که از تغییر ماهیت مرزهای شمال شرقی از منطقه امن تمدنی به کانون تهدیدات امنیتی خبر می دهد.
دیدار پزشکان با همتای قزاق خود و حضور آنها در عشق آباد تلاشی برای بازتعریف نقش ایران در منطقه ای است که بسیاری از بازیگران با اشتهای سیری ناپذیر فرصت های آن را می بلعند. موضوع حیاتی و نگران کننده تهران، اخبار و تحولاتی است که حاکی از تمایل خزنده برخی کشورهای آسیای میانه از جمله قزاقستان برای پیوستن به پیمان ابراهیم و عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی است. اگرچه آسیای مرکزی به طور سنتی آرام ترین و کم تنش ترین همسایه جمهوری اسلامی بوده است. اما نفوذ اسرائیل در این منطقه می تواند معادله امنیت ملی ایران را تغییر دهد.
تل آویو با استراتژی جدید دکترین پیرامونی تلاش می کند فشار بر ایران را از مرزهای جنوبی و غربی به مرزهای شمالی و شمال شرقی گسترش دهد. پذیرش احتمالی آستانه از منطق پیمان ابراهیم تنها یک توافق دیپلماتیک نیست، بلکه می تواند به معنای گشودن سرویس های اطلاعاتی رقیب به حیاط خلوت استراتژیک ایران باشد. هر زمان که تهران گامی به عقب برداشت، رژیم صهیونیستی و ترکیه دو قدم به جلو رفتند. نمونه بارز این حادثه را می توان در قفقاز جنوبی و جمهوری آذربایجان دید و تکرار آن در آسیای مرکزی اشتباهی نابخشودنی برای نظام دیپلماسی این کشور خواهد بود.
علاوه بر تهدید امنیتی اسرائیل، حضور آمریکا و دونالد ترامپ نیز بر این منطقه سایه سنگینی انداخته است. ترامپ با نگاهی تجاری و در عین حال استراتژیک به خوبی می داند که آسیای مرکزی گنجینه ای از عناصر کمیاب مانند اورانیوم و لیتیوم است. موادی که سوخت مسابقات قرن بیست و یکم را فراهم می کند. طرح دیدار پنج جانبه روسای جمهور آسیای مرکزی و رئیس جمهور آمریکا و وعده های واشنگتن برای حضور پررنگ تر نشان می دهد که کاخ سفید قصد دارد از این منطقه به عنوان اهرمی مضاعف برای مهار همزمان چین و روسیه و البته سفت کردن حلقه محاصره ایران استفاده کند. در چنین فضایی انفعال تهران یعنی واگذاری زمین بازی به کسانی که وجود ایران قدرتمند را درک نمی کنند.
در عین حال، ترکیه نیز بر اساس ایدئولوژی پان ترکیسم و سازماندهی کشورهای ترک زبان، در حال ساخت کریدور هویتی و اقتصادی از مدیترانه تا مرزهای چین است. آنکارا هوشمندانه از ابزارهای نرم و دیپلماسی عمومی استفاده می کند، در حالی که ایران با وجود عمق تمدنی منحصر به فرد خود، در تبدیل این سرمایه تاریخی به نفوذ سیاسی و اقتصادی با لکنت زبان مواجه بوده است.
در آسیب شناسی روابط ایران با آسیای میانه نمی توان تمام تقصیرها را به گردن توطئه های خارجی و مسائل خارجی انداخت. بخش بزرگی از شکستها ریشه در ساختار تصمیمگیری و اجرایی داخلی دارد. امضای ۸ سند همکاری در سفر اخیر پزشکان به قزاقستان خبر خوبی است. اما تاریخ روابط دو کشور مملو از اسناد همکاری است که هرگز اجرایی نشده است. روسای جمهور سابق دو کشور بارها از هدف قرار دادن تجارت ۵ میلیارد دلاری صحبت کرده اند. اما واقعیت میدانی عددی فراتر از ۵۰۰ میلیون دلار را نشان نمی دهد.
این شکاف بزرگ بین دیپلماسی عالی و واقعیت میدانی ناشی از ناکارآمدی لایههای میانی دولت و فقدان یک استراتژی تجاری منسجم است. در دولت های یازدهم و دوازدهم نگاه جزمی و تمرکز بیش از حد به غرب و برجام باعث شد تا ظرفیت های شرق و همسایگان شمالی عملا نادیده گرفته شود. این غفلت تاریخی باعث شد تا بازرگانان و دولتمردان آسیای مرکزی ایران را شریکی غیرقابل اعتماد ببینند و مسیرهای جایگزینی را از طریق ترکیه یا کریدور میانی که ایران را دور میزند انتخاب کنند. دولت شهید رئیسی با سیاست همسایگی تلاش کرد تا این عقب ماندگی را جبران کند و حالا پزشکان وارث این تلاش ناتمام هستند.
اما سوال اصلی اینجاست که آیا دولت چهاردهم می تواند از تله سندنویسی عبور کند و پروژه محور شود؟ تهران باید بفهمد که برای بازیابی نفوذ خود، دیگر نمی تواند صرفا به شعارهای تمدنی و تاریخی تکیه کند. زبان دنیای امروز، زبان اقتصاد و پیوند است. پزشکان باید سیاست خارجی بازتری را در آسیای مرکزی نشان دهند، جایی که ایران یک بازیگر ایدئولوژیک منزوی نیست، بلکه یک چهارراه حیاتی در منطقه است. توسعه کریدور بین المللی شمال-جنوب و فعال سازی واقعی مسیر ریلی قزاقستان-ترکمنستان-ایران کلید این راهبرد است.
قزاقستان برای صادرات غلات و مواد معدنی خود نیاز مبرمی به آب های آزاد دارد و ایران کوتاه ترین و اقتصادی ترین مسیر است. اتصال منافع اقتصادی همسایگان شمالی به خاک ایران بهترین تضمین امنیتی است. وقتی شریان تجاری حیاتی قزاقستان و ترکمنستان از ایران می گذرد، نفوذ اسرائیل یا آمریکا نمی تواند به راحتی به امنیت ایران آسیب برساند، زیرا امنیت ایران به امنیت اقتصادی آنها گره خورده است. اما این مهم مستلزم نوسازی زیرساخت های فرسوده ترانزیتی و البته تسهیل قوانین گمرکی است که اغلب در پیچ و خم های بوروکراسی تهران گیر کرده اند. علاوه بر ترانزیت، دیپلماسی انرژی یکی دیگر از ابزارهای قدرتمند در دست تهران است.
احیای سوآپ گاز و نفت نه تنها وابستگی متقابل ایجاد می کند، بلکه ایران را به قطب انرژی منطقه تبدیل می کند. در این میان بخش خصوصی و لایه های میانی باید فعال شوند. این یک شکست استراتژیک برای تجار ایرانی است که مجبور شوند برای تراکنش های مالی از دبی یا ترکیه بروند. تهران باید سازوکارهای مالی دوجانبه مستقل از دلار را با این کشورها توسعه دهد تا تحریم های غرب نتواند مانعی بر سر راه تجارت همسایگان باشد. در حوزه فرهنگی رویکرد ایران نیازمند بازنگری جدی است.
رقابت با ترکیه در زمینه نفوذ فرهنگی دشوار است. اما ایران می تواند به جای تمرکز بر جنبه های صرفا ایدئولوژیک که ممکن است حساس باشد، بر اشتراکات عمیق ادبی، علمی و دانشگاهی تمرکز کند. ارائه بورسیه ها، همکاری های فنی-مهندسی و حضور شرکت های دانش بنیان ایرانی در بازارهای بکر آسیای میانه می تواند چهره ای مدرن و کارآمد از ایران را به نمایش بگذارد.
بنابراین باید گفت که تحولات اخیر و سفر پزشکان نشان می دهد که ایران در یک دوراهی سرنوشت ساز قرار دارد. اگر تهران در این مقطع حساس نتواند جایگاه خود را در آسیای مرکزی تثبیت کند، برای همیشه از معادلات این منطقه خارج خواهد شد و تنها نظاره گر حضور رقبای خود در حیاط خلوت تاریخی خود خواهد بود. این منطقه در حال گذار است. از منطقه ای حاشیه ای تا قلب تحولات ژئواکونومیکی جهان. حضور پوتین، نگاه خیره ترامپ، فعالیت های خزنده اسرائیل و تلاش های ترکیه همه نشانه هایی از اهمیت این بازی بزرگ جدید است.
ایران پتانسیل و حق دارد که بازیگر اصلی در این زمینه باشد. اما این حق تنها از طریق دیپلماسی عمل گرایانه، تمرکز بر منافع مشترک اقتصادی و پرهیز از شعارزدگی امکان پذیر است. تأخیر هر روزه در فعالسازی ظرفیتهای ترانزیت و اقتصادی به معنای پیشروی بیشتر رقبا و تنگتر شدن دایره محاصره امنیتی علیه ایران است. امروز زمانی است که تهران با ابزارهای مدرن قدرت، قاطعانه میراث فرهنگی خود را احیا کند، پیش از آنکه دروازههای آسیای مرکزی به رویش بسته شود.
منبع: فرهنگیان
انتهای پیام/
منبع:تسنیم





