معجزه ای در دل ویرانه های جنگ؛ چگونه آلمان پس از جنگ به یک غول اقتصادی تبدیل شد؟

040913

اکوایران: لودویگ ارهارد، مدیر بخش اقتصاد منطقه بایسون، در روز یکشنبه ۲۰ ژوئن ۱۹۴۸ از طریق رادیو اعلام کرد که رایشمارک – واحد پولی زمان حکومت سوسیال ناسیونالیسم بر آلمان – دیگر معتبر نیست و ارز جدیدی به نام مارک آلمان جایگزین آن خواهد شد.

روز یکشنبه ۲۰ ژوئن ۱۹۴۸، لودویگ ارهارت، مدیر اداره اقتصادی منطقه بیستون، از طریق رادیو اعلام کرد که رایشمارک – واحد پولی زمان حکومت ناسیونالیسم سوسیال بر آلمان – دیگر معتبر نیست و یک واحد پول جدید به نام مارک آلمان (مارک آلمان) جایگزین آن خواهد شد. این همان تصمیمی بود که متفقین با اجماع گرفته بودند. اما ارهارد اظهارات دیگری کرد که مورد تایید متفقین قرار نگرفت و هیچ کس جز او از آن خبر نداشت: سیستم کنترل قیمت و سهمیه بندی نیز لغو خواهد شد. اقدام او یک نگرش شبه کودتا داشت. زیرا نه متفقین و نه شورای اقتصادی فرانکفورت از این تصمیم اطلاعی نداشتند. مشابه همین واقعه، فیلیپ شیدمان، سیاستمدار و عضو حزب سوسیال دموکرات، در شامگاه ۶ نوامبر ۱۹۱۸ در بالکن مجلس ملی آلمان ایستاد و اعلام کرد که خانواده هوهنزولرن از سلطنت کنار گذاشته شده و زین جمهوری آلمان برپا شده است. این یک اقدام شبه کودتا نیز بود. ویلهلم دوم به اسپا – مقر ستاد کل ارتش آلمان – رفته بود، اما همانطور که فردریش ایبرت، اولین صدراعظم جمهوری وایمار اظهار داشت، رژیم آینده آلمان باید توسط مجلس مؤسسان تعیین می شد. شاید مان به خاطر ترس از ظهور رژیم کمونیستی و ارهارد از ترس نابودی اقتصاد چنین کاری انجام داده است.

اگرچه پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم به دنبال بازسازی اقتصاد اروپا از طریق طرح مارشال بود. اما با وجود هزینه های هنگفت، این آلمان بود که توانست ظرف ده سال و با متوسط ​​رشد اقتصادی ۸ درصدی به غول اقتصادی اروپا تبدیل شود. در این گزارش سعی می کنیم ابعاد مختلف این رشد را بررسی کنیم.

آلمان پس از جنگ هنوز در دست نازی هاست

جنگ جهانی دوم در اروپا در ۲ می ۱۹۴۵ پایان یافت و چهار متفق هر کدام بخشی از آلمان اشغالی را اشغال کردند. این چهار قدرت تصمیم گرفتند به منظور کنترل پیامدهای جنگ، سیستم کنترل قیمت و سهمیه بندی را ادامه دهند. این سیاست علاوه بر منطق عمل گرایانه، از طرق دیگری نیز مورد حمایت متفقین قرار گرفت. آمریکا و فرانسه نمی خواستند آلمان از خاکستر جنگ برخیزد و دوباره اروپا را به آتش بکشد. هنری مورگنتاو، وزیر خزانه داری آمریکا در آن زمان، معتقد بود آلمان باید کشوری با اقتصاد کشاورزی و دامپروری باشد. علاوه بر این، پس از جنگ، بریتانیا حامی سیاست های متمرکز و مداخله دولت در اقتصاد بود.

این تصمیمات باعث شد که اقتصاد آلمان دچار رکود شدید شود. وضعیت اقتصاد آلمان بین سال‌های ۱۹۴۵ و ۱۹۴۸ تصویری آخرالزمانی از فروپاشی کامل بود که در تاریخ به عنوان “Stunde Null” شناخته می‌شود. زیرساخت های صنعتی در اثر بمباران ها از بین رفته بود و تولید ناخالص ملی به کمتر از یک سوم سطح سال ۱۹۳۸ کاهش یافته بود. در مقایسه با سال ۱۹۳۸، تولید صنعتی ۵۰ درصد کاهش یافته بود. اما فاجعه اصلی در سیستم پولی بود. «رایشمارک» به دلیل چاپ افسارگسیخته در زمان جنگ و تورم سرکوب شده آنقدر بی ارزش شده بود که اقتصاد مدرن آلمان به دوران مبادله کالا برگشت و «سیگار آمریکایی» جایگزین پول رسمی شد. در این شرایط، ادامه سیاست های کنترل قیمت به جای مانده از دوران نازی توسط متفقین عملاً تولید را متوقف کرده بود. کشاورزان و کارخانه‌داران ترجیح می‌دهند اجناس خود را احتکار کنند تا اینکه آنها را به قیمت ناچیز بفروشند. نتیجه این چرخه معیوب، قفسه های خالی مغازه ها، رونق وحشتناک بازار سیاه و قرار گرفتن جمعیت در آستانه قحطی مطلق بود.

ارهارد به عنوان فرشته نجات

منطق جلوگیری از احیای اقتصادی در سال ۱۹۴۷ با شکل گیری اولین جرقه های جنگ سرد منسوخ شد. تصمیم متفقین برای معرفی واحد پولی جدید نیز به همین تحول سیاسی مربوط می شد. لودویگ ارهارد که از مکتب فرایبورگ و ایده لیبرالیسم ارتدوکس آمده بود، معتقد بود که چنین تصمیمی بدون آزادسازی قیمت ها بی فایده خواهد بود. ریشه های این باور جسورانه را باید در مبانی فکری «مکتب فرایبورگ» و نظریه لیبرالیسم ارتدوکس جستجو کرد که ارهارد از پیروان برجسته آن بود. متفکران این مکتب، مانند والتر اویکن، برخلاف سرمایه داری بی ضابطه قرن نوزدهم، معتقد بودند که بازار آزاد به خودی خود کامل نیست و دولت وظیفه دارد به جای دخالت مستقیم در «فرایندها» (مانند قیمت گذاری)، چارچوب های قانونی و «نظم» (Ordnung) را برای جلوگیری از شکل گیری انحصار و کارتل ها ایجاد کند. ارهارد بر اساس همین فلسفه که دولت باید نقش داور را ایفا کند نه بازیکن، مفهوم «اقتصاد بازار اجتماعی» را مطرح کرد. ایده ای که در آن عدالت اجتماعی نه از طریق توزیع کوپن و مداخلات دولتی، بلکه از طریق مسیر رقابت آزاد، افزایش بهره وری و ایجاد ثروت برای همه محقق شد.

اگرچه اقدام جسورانه ارهارت در ابتدا تصمیمی شخصی فراتر از اختیارات او به نظر می رسید، شورای اقتصاد در ۲۴ ژوئن ۱۹۴۸ “قانون رهنمودها” را تصویب کرد و تصویب قانونی پایان دوره کنترل قیمت ها را صادر کرد. اثر این شوک دوقلو (پول جدید و قیمت آزاد) آنی و معجزه آسا بود. پدیده ای که در تاریخ اقتصادی به «اثر ویترین» معروف است یک شبه چهره شهرها را تغییر داد و کالاهایی که سال ها در انبارها احتکار شده بودند، ناگهان قفسه های خالی مغازه ها را پر کردند. با احیای کارکرد پول به عنوان وسیله مبادله، انگیزه اقتصادی که در سیستم سهمیه بندی و تسویه مرده بود، احیا شد. کشاورزان با اطمینان از ارزش ارز جدید، محصولات خود را روانه بازار کردند، بازار سیاه برچیده شد و چرخ های تولید که تا دیروز به دلیل عدم توجیه اقتصادی متوقف شده بود، دوباره به سرعت به حرکت در آمد.

پس از تأسیس جمهوری فدرال آلمان در سال ۱۹۴۹، کنراد آدناور – اولین صدراعظم آلمان غربی – ارهارد را به سمت وزیر اقتصاد منصوب کرد. به منظور تکمیل چارچوب سیاست توسعه، ارهارد اصلاحات پولی را گام به گام انجام داد. فرآیندی که در آن با تبدیل دارایی‌ها به نرخ ۱۰۰ به ۶.۵، حدود ۹۳ درصد از نقدینگی مازاد زمان جنگ حذف شد تا دوباره پول کمیاب و ارزشمند شود. «بانک دولتی آلمان» (سلف بوندس بانک) تازه تأسیس نیز با استقلال کامل از دولت، اولویت خود را نه اشتغال زایی، بلکه «ثبات ارز» قرار داد و در برابر وسوسه چاپ پول در برابر نوسانات اولیه مقاومت کرد. این استراتژی «پول سخت» با تضمین قدرت خرید دویچه مارک، اعتماد به بازار را بازگرداند و به سرمایه‌گذاران اطمینان داد که سود حاصل از تولید توسط تورم بلعیده نمی‌شود.

جدای از این موارد، ارهارد سعی کرد با تصویب قوانینی ضمن احیای انگیزه های اقتصادی، از شکل گیری کارتل ها و انحصارات در اقتصاد جلوگیری کند. این برخلاف سیاست دولت نازی و مطابق با عقاید لیبرالیسم ارتدکس بود. در سال ۱۹۵۲، قانون ثبات اقتصادی و کمک به رشد برای تشویق انباشت سرمایه از طریق کاهش نرخ مالیات بر درآمد و شرکت ها تصویب شد. در سال ۱۹۵۷ قانون ضد رقابتی برای تکمیل ساختار اقتصاد بازار اجتماعی تصویب شد.

پیامدهای معجزه اقتصادی آلمان

اقتصاد آلمان یکی از بالاترین سطوح رشد اقتصادی یک دهه اخیر را تجربه کرد و در کنار آن توانست با افزایش درآمد، بیکاری و تورم را به طور همزمان کاهش دهد و سطح زندگی را بالا ببرد. با ارائه نمودارهای هر کدام، جنبه های این رشد را برجسته خواهیم کرد.

الف- رشد اقتصادی

آلمان طی سال های ۱۹۵۱ تا ۱۹۶۰ متوسط ​​رشد اقتصادی ۸.۲ درصدی را تجربه کرد و همین نرخ رشد بالا باعث شد که تحولات اقتصادی آلمان در این دهه به عنوان یک معجزه اقتصادی نامیده شود.

ب نرخ تورم

آلمان یکی از کشورهایی است که تجربه های غم انگیزی از نرخ تورم بالا داشته است. با این وجود یکی از جنبه های موفقیت آمیز معجزه اقتصادی کاهش و تثبیت نرخ تورم همراه با تجربه نرخ رشد اقتصادی بالا است. با وجود نرخ تورم اولیه در جریان اجرای اصلاحات پولی، پس از تثبیت اقتصادی و سیاسی آلمان غربی، این نرخ به زیر ۲ درصد رسید.

040913

ج نرخ بیکاری

پس از پایان جنگ، اوضاع نابسامان اقتصادی و تصمیمات اقتصادی اشتباه متفقین، نرخ بیکاری در آلمان به شدت بالا بود. اما در طول روند توسعه اقتصادی، با گذشت زمان، نرخ بیکاری به شدت کاهش یافت و حتی آلمان یک دهه بعد به نیروی انسانی و استقبال از مهاجران نیاز پیدا کرد.

د هزینه زندگی و نرخ دستمزد ساعتی

یکی از جنبه های مهم معجزه اقتصادی آلمان بهبود شرایط زندگی مردم بوده است. در طول دو نمودار، هزینه زندگی و نرخ دستمزد ساعتی کارگر مورد بررسی قرار گرفته و نشان داده خواهد شد که با وجود افزایش بیست درصدی هزینه زندگی در پایان دهه ۵۰، دستمزد ساعتی کارگر دو برابر شده است.

ه. شاخص تولید صنعتی

آلمان در عرض یک دهه توانست تولید صنعتی خود را حدود ۲.۵ برابر افزایش دهد که می توان آن را نتیجه احیای انگیزه های اقتصادی در تولید صنعتی توسط ارهارد و متعاقب آن رشد اقتصادی و بهبود استاندارد زندگی مردم دانست.

040913

طرح مارشال و آلمان: معجزه آمریکایی یا آلمانی؟

یکی از نکاتی که به طور کلی در مورد معجزه اقتصادی آلمان مطرح می شود، نقش و اهمیت طرح مارشال و کمک های اقتصادی آمریکا به آلمان غربی است. در این زمینه باید به این نکته اشاره کرد که با وجود کمک های اقتصادی بیشتر به انگلیس نسبت به آلمان، رشد اقتصادی بالای آلمان در این جزیره تکرار نشد.

علاوه بر این، آلمان با وجود دریافت ۱.۴-۱.۷ میلیارد دلار از ایالات متحده، سالانه ۴.۲ میلیارد دلار هزینه اشغال را به متفقین پرداخت کرد. با این حال، نقش طرح مارشال را نباید دست کم گرفت. طرح مارشال و کمک های اقتصادی آمریکا به آلمان غربی مهم بود زیرا اعتماد را به اقتصاد آلمان تزریق کرد. به خصوص پس از محاصره برلین، ارسال کمک ها و کالاهای اساسی این تصور را در بین مردم آلمان غربی ایجاد کرد که آمریکا نمی گذارد آلمان غربی نابود شود.

معجزه اقتصادی آلمان ترکیبی از عوامل مختلف سیاسی، ژئوپلیتیکی و اقتصادی بود، اما هسته اصلی آن بازگشت انگیزه اقتصادی با آزادسازی اقتصادی بود. اولین گام توسط لودویگ ارهارد در ۲۰ ژوئن ۱۹۴۸ برداشته شد. علیرغم مخالفت اولیه نیروهای متفقین، ارهارد معتقد بود که بازار آزاد می تواند بدون دخالت ناروای دولت معجزه ایجاد کند، و این کار را نیز انجام داد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خبرهای امروز:

پیشنهادات سردبیر: