ترامپ و بازسازی دیوار برلین

ترامپ و بازسازی دیوار برلین

سی و شش سال پیش، فروریختن ناگهانی دیوار برلین نماد پیروزی اقتصاد آزاد بر جهان بسته کمونیسم بود. جایی که لیبرالیسم کلاسیک مبتنی بر حاکمیت قانون، احترام به فرد، مالکیت خصوصی، بازارهای باز، دولت کوچک، آزادی سیاسی، مبادله بدون مانع کالا و قدرت انسانی بر اقتصاد فرماندهی، توتالیتاریسم حزبی و فردی، حداکثر حکومت و مالکیت جمعی پیروز شد. جایی که فقر و بدبختی و آینده بدون چشم انداز صدها میلیون نفر با ارتباط با اقتصاد جهانی به یکباره دگرگون شد.

پس از این پیروزی و دگرگونی بزرگ بود که برخی از اندیشمندان به پایان تاریخ فکر کردند و آن را به لیبرالیسم هدیه کردند. وقتی میلیون ها نفر آموزه های لیبرالیسم را می چشند. چرا این پایان تاریخ نیست؟ با این حال، کمتر از دو دهه بعد و با اولین چرخه رکود اقتصادی جهانی در سال ۲۰۰۸، زنگ پایان تاریخ به صدا درآمد! زنگ پایانی که دو گروه بزرگ علیه لیبرالیسم به صدا درآوردند. دو گروهی که ممکن است از جهات مختلف در مقابل یکدیگر باشند. اما نقطه مشترک آنها دشمنی با لیبرالیسم کلاسیک است. اولی با نفی لیبرالیسم با همان ریشه های سوسیالیستی قدیمی، همانطور که در جنبش های مختلف از اشغال وال استریت تا اعتراضات کارگری و دانشجویی در سراسر جهان دیده ایم، و دوم با تهی کردن محتوای لیبرالیسم از معنا، در پوشش پوپولیسم و ​​راست افراطی. این مقوله به ویژه از اواسط دهه ۲۰۱۰ و با تنش های مهاجرتی ناشی از جنگ هایی مانند جنگ داخلی سوریه به اوج خود رسیده است و تقریباً همه کشورها را شامل می شود. از حزب اصلاحات بریتانیا، آلترناتیو آلمان، مجلس ملی فرانسه و… در اروپا گرفته تا ترامپیست ها در آن سوی اقیانوس اطلس. ایده ها و احزابی که تا یک دهه پیش هیچ دستاوردی نداشتند، امروز بیش از هر زمان دیگری در کشورهای توسعه یافته قدرت اجرایی پیدا می کنند.

با فروپاشی دیوار برلین، لیبرالیسم زمانی به پیروزی تاریخی در برابر دیوار اول دست یافت. اما این بار دومی است که در حال ساختن یک دیوار جدید است. دیواری که تقریباً تمام ویژگی های لیبرالیسم را به چالش می کشد. اما مازوران مدعی دولت کوچک و بازار آزاد است.

سنگ بنای جهان امروز محصول لیبرالیسم کلاسیک در قرن نوزدهم بود که مبتنی بر تجارت آزاد و مهاجرت بدون دخالت دولت بود. آمریکا سرزمین رویایی بسیاری از مردم جهان بود که می خواستند زندگی خود را بسازند. ساختن زندگی یک مهاجر ساختن یک کشور پیشرفته بود. فرقی نمی کرد یهودی اروپای شرقی باشی یا نژاد زرد چین و ژاپن. در یک کشتی، می توانید زندگی خود را در سرزمینی بیگانه بسازید. البته نه کمک دولتی بود و نه یارانه. شما باید روی پای خود می ایستادید و این چیزی بود که کشور میزبان از شما می خواست. اگر امروز لندن و نیویورک شهرهای چند نژادی آمیخته با مذاهب مختلف هستند، این نتیجه این رویکرد لیبرال است. اگر صدوق خان در یکی شهردار شود و ممدانی در دیگری شهردار شود، میراث واقعی لیبرالیسم را به رخ می کشند. تنها در یک لیبرال دموکراسی است که یک مهاجر مسلمان سوسیالیست می تواند شهردار شهری شود که نماد سرمایه داری است. این مایه مباهات لیبرال هاست که به مخالفان خود اجازه حضور و رای دادن می دهند. چه بسا بعد از گذشت چند سال و دیدن نتیجه سیاست های مردم، چشم بر آنها ببندند. اما این حق است که حریف خود را بشناسم که ارزش آزادی خواهی را نشان می دهد. اگر مشرکان و مسلمانان می توانند آشکارا هویت دینی خود را در این کشورها بیان کنند، به خاطر تسامح لیبرالیسم است. محوری که این افراد را گرد هم می آورد احترام به حقوق فردی و آزادی است. اما دوباره، این داستان در حال تغییر است و پوپولیست ها می توانند این دستاوردهای منحصر به فرد تاریخ را ربودند.

راست افراطی در اکثر کشورها مخالف تجارت آزاد است، هرگز با مهاجران سازگار نیست و تحمل لیبرال های کلاسیک را خیانت به فرهنگ غرب می داند! راست افراطی می خواهد در کشور خود دیوارهای بزرگ بسازد. آنها چاره دیگری ندارند. اعتقادات علیه لیبرالیسم باورهایی مبتنی بر جمع گرایی و عجیب که گاه خود را مدیون لیبرالیسم می دانند. ادعای آنها برای این وام دهی کوچک بودن دولت و احترام به بخش خصوصی است. اما اینها تنها بخشی از رویکرد لیبرالیسم است و اساساً راست افراطی با تکیه بر اینها و در عین حال مخالفت با تساهل و تجارت آزاد، ساختار ناسازگاری را به مخاطب می فروشد. اما در این زمینه ها نیز فریبنده است. به عبارت دیگر، برای این گروه، دولت کوچک به معنای ایجاد فضا برای فعالیت اقتصادی گروه‌های وابسته با محدود کردن هر چه بیشتر حاکمیت قانون است. همانطور که عملکرد ترامپ در آمریکا نشان داد.

فعالان اقتصادی نزدیک به حزب جمهوری خواه می توانند از نهادهای دولتی بهره ببرند و کسانی که خارج از این نظام هستند تا حد امکان تحت فشار ابزارهای کاخ سفید هستند. تا جایی که ایلان ماسک می تواند به همه اطلاعات دسترسی داشته باشد و در دولت نقش آفرینی کند و زمانی که از دید او خارج می شود، ترامپ شخصا او را تهدید می کند که شرکت هایش از اقدامات دولت در امان نخواهند بود! البته، حاکمیت قانون در آن کشور هنوز آنقدر قوی است که بتواند در برابر ترامپیست ها بایستد. اما موضوع رویکرد مدیران اجرایی و در عین حال معکوس شدن روندی است که میراث لیبرالیسم بود. بنابراین، از نظر این گروه های تندرو، بازار آزاد چندان آزاد نیست. اولاً این بازار در دست نزدیکان سیاسی آنها باشد و ثانیاً در تضاد بین بازار و دولت منتخب آنها این دولت دست برتر را داشته باشد. از این رو، حاکمیت قانون و تضاد منافع جایی در تعصبات آنها ندارد. بنابراین، اگرچه ممکن است از احزابی که پرچمدار لیبرالیسم بودند بیرون آمده باشند، اما در تحولی چشمگیر به ضد ریشه ها تبدیل شده اند. نمونه بارز رویکردهای اقتصادی دونالد ترامپ در مقابل رونالد ریگان که هر دو جمهوری خواه هستند!

امروزه، بیش از هر زمان دیگری، نقش مبارزان آزاداندیش برای پیروزی مجدد و فروریختن دیوارهای تجاری، نژادی و خودشیفتگی حیاتی است. آزادی ودیعه ای نیست که برای همیشه بماند، آزادی نیاز به فداکاری و مبارزه و در عین حال تحمل دارد. اگرچه در صورت تداوم سیاست‌های این گروه‌ها، مردم در نهایت خطر این رویکرد را در زندگی خود خواهند دید، اما تاریخ کاملاً قابل پیش‌بینی نیست و ممکن است بسیاری از دستاوردهای کشورهای پیشرفته در موج پوپولیستی کنونی از بین برود. اگرچه پیروان اقتصاد آزاد در ایران دغدغه های فراوان دیگری برای کشور دارند، اما از این موج بی نصیب نمانده اند و به ویژه عدم درک جریان راست افراطی و ارتباط با آن، می تواند نسخه ای اصلاح شده و قدیمی برای حل مشکلات داخلی به آنها بدهد.


منبع: روزنامه دنیای اقتصاد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خبرهای امروز:

پیشنهادات سردبیر: