همه اینها در نهایت نشان می دهد که وضعیت اقتصاد کشور بدتر از وضعیت فعلی خواهد بود. برای آسیب کمتر چه باید کرد؟ در همین راستا اختزنیوز با امیرحسین خالقی، اقتصاددان و کارشناس سیاستگذاری در بخش دولتی گفت و گو کرده است.
خالقی مانند بسیاری دیگر از کارشناسان راه بهبود وضعیت اقتصادی را از مسیر سیاسی می داند و به صراحت می گوید باید دست کنترل عوض شود.
مشروح گفتگوی اختازدان نیوز با امیرحسین خالقی، اقتصاددان را بخوانید؛
******
* آقای خالقی! بر اساس پیش بینی های انجام شده در سال آینده، با توجه به سه عامل تنش های بین المللی، خشکسالی و ناهماهنگی، سال بسیار سختی خواهد بود. وضعیت را چگونه ارزیابی می کنید و چشم اندازتان برای سال آینده چیست؟
سوال سختی است. فکر می کنم نه تنها من، بلکه بسیاری دیگر نیز معتقدند که «همگرایی ابربحران ها» که آقای دکتر نیلی به آن اشاره کردند، با شدت بیشتری اتفاق می افتد. از یک طرف تامین اجتماعی و از طرف دیگر بحث بانکی است.
مشکل این است که آنچه وضعیت را بدتر می کند، نبود عزم روشن برای حل این موضوع است. از طرفی آن بازی بوروکراسی که قرار است طرح های احتمالی را اجرا کند، عملا توان و توان انجام آن را ندارد.
*کدام طرح ممکن؟
در هر زمینه ای، از محیط زیست و منابع طبیعی گرفته تا بهبود سیاست خارجی، بحث تامین اجتماعی، نظام بانکی و درگیری ها، همه این مسائل باعث تقویت یکدیگر می شوند. آنچه اکنون از این وضعیت برمیآید این است که به نظر میرسد برنامه مشخصی وجود ندارد.
البته در سیاست گذاری، همیشه داشتن برنامه روی کاغذ مهم نیست. شاید اجرای طرح مهمتر از خود طرح باشد. اجرای مؤثر مستلزم آن است که گروه های ذینفع را به نحوی سازماندهی کنید، در اجرا انعطاف لازم را داشته باشید، بتوانید با آن گروه های ذینفع و همچنین احزاب سیاسی صحبت کنید تا در نهایت یک اتفاق نسبتاً مثبت رخ دهد.
در هیچ زمینه ای چشم انداز روشنی وجود ندارد
در هر یک از این حوزه ها چه به لحاظ وجود طرح و چه از نظر چالش های احتمالی چشم انداز روشنی وجود ندارد. بنابراین به نظر می رسد باید سال آینده را با وضعیتی بدتر از امروز تصور کنیم.
همه این عوامل را کنار بگذاریم، ما نیز در معرض خطر یک جنگ احتمالی هستیم که ممکن است اتفاق بیفتد و طبیعتاً این میتواند شرایط را بسیار پیچیدهتر و بحرانیتر کند.
*با توجه به نکاتی که گفتید فکر می کنید در کدام بعد اقتصادی ضربه های بیشتری وارد شود؟
همه این حوزه ها به هم مرتبط هستند. اما اگر بخواهیم یکی از آنها را نام ببریم که ما را بهطور ملموستر و جدیتر تحت تأثیر قرار میدهد و بر متغیرهای کلان مانند تولید ناخالص داخلی و تورم تأثیر میگذارد، «بحران انرژی» است.
احتمالا یکی دو ماه دیگر با مشکل گاز مواجه خواهیم شد و بعد از آن بحث برق هم پیش خواهد آمد. سال آینده دوباره با بحران آب مواجه خواهیم شد. در واقع همان اتفاقی که بخشی از امسال را تجربه کردیم قرار است با شدت بیشتری تکرار شود.
ملموس ترین بحران، بحران انرژی و منابع طبیعی است
از سوی دیگر، باید در نظر داشت که وضعیت احتمالا بدتر خواهد شد: فشار تحریم ها افزایش می یابد، فشار سیاسی خارجی افزایش می یابد، تنش های سیاسی گسترده تر می شود. در چنین شرایطی حتی اگر برنامه ای وجود داشته باشد، کمتر اجرایی می شود.
اما فوری ترین و ملموس ترین بحران، بحران انرژی و منابع طبیعی است. و این یعنی رشد اقتصادی کمتری خواهیم داشت. نتیجه این وضعیت تورم بیشتر است و در نتیجه دولت مجبور به کاهش هزینه های خود می شود. ترجمه این کاهش، ظهور ناآرامی اجتماعی است. و این به معنای افزایش ترس از اجرای طرح ها و پیشبرد اصلاحات خواهد بود. در نتیجه ما در یک چرخه و مارپیچی قرار می گیریم که احتمالاً پایان خوبی ندارد.
* بحران انرژی به دلیل تحریم ها رخ می دهد حتی اگر جنگ نباشد. تحریم ها می تواند صادرات را کاهش دهد و ارز کمتری وارد کشور شود. بنابراین باید انتظار تورم بالاتری را داشته باشیم…
بله، این بخشی از تصویر بزرگ است. نباید فراموش کنیم که در سه سال باقی مانده از ریاست جمهوری دونالد ترامپ، کل برنامه صادرات این است که مثلاً چین که بزرگترین خریدار نفت ما است، فشار زیادی به ما وارد نکند.
همه خوش بینی آقایان از همین جا نشات می گیرد که شاید این فشارها زیاد روی ما تاثیر نگذارد. اما این فرض چندان قوی نیست. زیرا ممکن است در روند چانه زنی سطح خرید چین کاهش یابد و در نتیجه فشار بر ما بیش از پیش افزایش یابد.
اقتصاد ایران به سمت بحران های عمیق تری پیش می رود
در بهترین حالت ممکن است بتوانیم وضعیت فعلی صادرات نفت را حفظ کنیم و برخی کالاهای اساسی را تامین کنیم. اما واقعیت این است که اقتصاد ما به لحاظ ساختاری در حال تثبیت ایرادات و کاستی های قدیمی خود است و به سمت بحران های عمیق تر پیش می رود. بحران هایی که با گذشت زمان آثار خود را نشان خواهند داد.
یعنی به هر حال تورم دارید. درست است که صادرات و واردات ارز در آن نقش دارد، اما عدم تعادل بودجه در آینده باقی خواهد ماند و بعید است در کوتاه مدت تغییر کند. بحران انرژی که قبلاً به آن اشاره کردم نیز به همین صورت است. در واقع، در هر بخشی از اقتصاد میتوانیم آن را «نارضایتی»، «مشکل» یا «بحران» بدانیم.
تنها امیدی که ممکن است باقی بماند این است که حمله احتمالی آنقدر شدید و مخرب نباشد که همه چیز را از بین ببرد و از طرفی بتوانیم مسیر باریک ارتباط با چین را باز نگه داریم. اما اینها بیشتر از نوع “امید” هستند تا “برنامه”. تازه، به شرطی که اگر ترامپ صحنه را ترک کند یا فشارها کم شود، شاید بتوانیم برای آینده چاره ای بیندیشیم.
مثلث “شیطان” که وضعیت سال ۱۴۰۵ را سخت تر می کند
در واقع آنچه اکنون می بینیم اتلاف وقت است. خرید زمان برای دیدن چه اتفاقی می افتد. اما نباید فراموش کرد که هر رویداد سیاسی در نهایت زندگی مردم را تحت تاثیر قرار خواهد داد. بحث بنزین نمونه ای از این وضعیتی است که امروز با آن دست به گریبان هستیم. در چنین شرایطی ۹ نفر داریم که می توانند با مردم ارتباط برقرار کنند و فشار کوتاه مدت برای یک هدف بلند مدت را توضیح دهند. در واقع، علاوه بر اینکه وضعیت در حال بدتر شدن است و برنامه اقتصادی مشخصی داریم، مشروعیت سیاسی مرتبط با این موضوع نیز با چالش مواجه است.
در نتیجه وضعیت هر روز بدتر می شود و ما با “مثلث شیطانی” روبرو هستیم. وضعیتی که احتمال می دهد سال آینده بسیار سخت تر از امسال و سال گذشته باشد.
باید خود را برای تورم بالای ۵۰ درصد آماده کنیم
*هر یک از سه عاملی که اشاره کردم یعنی تنش بیرونی، نارضایتی و خشکسالی بر تورم تاثیر می گذارد و این ملموس ترین شاخصی است که مردم به طور مستقیم احساس می کنند. تورم سال آینده را چگونه پیش بینی می کنید؟
تورم در سه چهار سال گذشته حدود ۴۰ درصد بوده است. اگر فرض جنگ را در نظر بگیریم که به نظر من خیلی دور از ذهن نیست، پیش بینی دقیق عدد تورم بسیار دشوار می شود، زیرا در آن شرایط هر اتفاقی ممکن است رخ دهد.
اما اگر بخواهیم بر اساس ادامه روند فعلی صحبت کنیم و خیلی بدبینانه نگاه نکنیم، به نظر می رسد در این شرایط هم تورم می تواند از کانال ۴۰ درصد هم عبور کند. تورم نقطه به نقطه در مهرماه به حدود ۵۰ درصد رسیده بود. حدس من این است که به تدریج از این کانال ۴۰ درصدی عبور خواهیم کرد و در بهترین حالت باید خود را برای تورم ۵۰ درصدی یا حتی بالاتر آماده کنیم. به نوعی می توان گفت که به این سطح از تورم عادت خواهیم کرد. روندی که از امسال و بعد از سه چهار سال تورم ۴۰ درصدی خودش را نشان داد، حالا وارد کانال بالاتری می شود.
راه حل در اقتصاد نیست. این یک تصمیم بزرگ سیاسی است
* به عنوان یک متخصص در حوزه عمومی و سیاست گذاری، اگر می خواهید راهکاری برای کاهش این فشار و دشواری ها پیشنهاد دهید، چه باید کرد؟ در این شرایط راه حلی سراغ دارید؟
از اقتصاد فراتر نمی رود. موضوع کاملا سیاسی است و فراتر از سیاست خارجی است. به نظر من باید نوعی تسلیم روشن در برابر واقعیات وجود داشته باشد. کلمه مذاکره در فضایی که در آن قرار داریم بیشتر شبیه یک شوخی است، متاسفانه به جایی رسیده که دیگر نمی توان از مذاکره به معنای کلاسیک آن صحبت کرد.
نمی دانم کلمه صحیح آن چیست؟ تسلیم شدن، به تعادل رسیدن با دنیا یا هر چیز دیگری. اما واقعیت این است که ما در شرایطی هستیم که «مذاکره» به معنای نشستن دو طرف بر سر میز و دستیابی به توافق قطعی، دیگر اتفاق نمی افتد.
شما باید شجاع باشید و از تحقیر بیشتر دوری کنید
به نظر می رسد برنامه جدی برای برون رفت از این وضعیت وجود ندارد، زیرا فشار سیاسی بسیار زیاد است و هیچکس حاضر نیست زیر بار چنین تصمیمی برود. همان چیزی که قبلا دیدیم اتفاق می افتد. فقدان شجاعت در لحظه تصمیم گیری. در حالی که برای جلوگیری از تحقیر بیشتر در آینده باید از برخی موارد گذشت.
واقعیت این است که کشور در مسیر خوبی پیش نمی رود. هیچ نشانه ای از بهبود یا امید به اتفاق مثبت وجود ندارد. با این حال، با توجه به پتانسیلی که داریم، اگر بتوانیم مسیر را سریعتر تغییر دهیم و به مسیر دیگری برگردیم، هنوز امید وجود دارد. اما این تغییر ریل نیازمند شجاعت فوق العاده ای از سوی تصمیم گیرندگان بزرگ است. امیدوارم شجاعت نشان دهند، زیرا واقعاً هیچ راه دیگری برای اصلاح وجود ندارد.
اگر وضعیت فعلی اصلاح نشود، اتفاقی که می افتد صرفا اتلاف وقت است. زمان از دست رفته و سرانجام در آینده ای نه چندان دور کشور از درون فرو می ریزد و منفجر می شود. روندی که هم اکنون نشانه هایی از آن را می بینیم. شاید در چند سال گذشته هیچکس باور نمی کرد که چنین شرایطی شکل بگیرد.
شرایط به گونه ای است که دهه ۹۰ را به عنوان «بهشت اقتصادی» با رشد اقتصادی صفر می بینیم.
ممکن است در آینده حتی در تامین نیازهای اولیه مانند انرژی برای بخش مسکونی با مشکل مواجه شویم، چه رسد به بخش صنعت، تولید و اقتصاد. و این فقط نوک کوه یخی از فاجعه ای است که می توانیم در سال های ۱۴۰۰ تا ۱۴۱۰ شاهد باشیم.
دهه ۱۳۹۰، دهه رشد صفر نامیده شد. اما آن دوره ممکن است در مقایسه با سناریوی دهه آینده مانند یک «بهشت اقتصادی» به نظر برسد. بنابراین، اکنون بیش از هر زمان دیگری به تصمیمات سیاسی شجاعانه نیاز داریم.
تغییر مستلزم تغییر در ذهنیت و تغییر نسل سیاستمداران است
*شما از اصطلاح پارادایم شیفت استفاده نکردید، اما به نوعی منظورتان همین بود. اینطور نیست؟
می توان آن را هر چیزی نامید. «تسلیم»، «بازسازی روابط با جهان» یا هر عنوان دیگری. به نظر من حتی این صراحت در بیان هم بد نیست، چون حداقل به کسانی که این گفتگو را می خوانند پیام روشنی می دهد.
متاسفانه این واقعیتی است که برای هیچکس خوشایند نیست. همه ما می خواهیم ایران در ذهن ما به همان اندازه که در واقعیت خارجی است، بزرگ و قدرتمند باشد. اما وقتی اینطور نیست، باید یک عقب نشینی تاکتیکی انجام شود تا بتوانید در زمان مناسب برگردید. با بازسازی، با ظاهری تازه.
در غیر این صورت وضعیت بهتر نمی شود. به شخصه دوست دارم بدون تغییر ذهنیت شرایط بهتر شود اما در شرایط فعلی امکان پذیر نیست. تغییر مستلزم تغییر ذهنیت، تغییر نسل در سیاستمداران و تغییر فضای عمومی کشور است. امروز بیش از هر چیز به یک فرد یا جنبش انقلابی یا احیاگر نیاز داریم که بتواند ساختارها را بازسازی کند و خیلی چیزها را بهبود بخشد. و این واقعاً کار بسیار دشواری است.





