چرا دولت ها با سرکوب بازار فقرا را فقیرتر می کنند؟

ایجاد پول بانکی؛ هنر یا منشا بحران اقتصادی ایران؟

دکتر حسین عبده تبریزی: در گرگ و میش صبح تهران داشتم به این فکر می‌کردم که در رویداد TED دانشگاه امیرکبیر چه بگویم که هم دل‌انگیز و روح‌انگیز باشد و هم وقت ارزشمند شما را بگیرد. در دهه پنجاه به آن فضای بسته سیاسی و فرهنگی کشور رسیدم که مانند دیگر جوانان فکر و اندیشه من عدالت خواهی بود که در آن زمان همیشه رنگ چپ داشت. ما مجذوب نام ها و کتاب هایی بودیم که از رنج مردم صحبت می کردند.

به گزارش اکو ایران به نقل از دنیای اقتصاد، رمان هایی چون «سرنخ های خشم» جان اشتاین بک، «مادر» ماکسیم گورکی یا «بیچارگان» ویکتور هوگو را می خواندیم. آثاری که در آن فقر و ظلم و نابرابری به تصویر کشیده شد و دل جوان را به جوش آورد. کار پنهانی جوانان این بود که در محافل کوچک سلف سرویس یا نمازخانه کالج بنشینند و ساعت ها در مورد عدالت صحبت کنند. کتاب ها دست به دست می شدند و هر متنی که ادعای عدالت و برابری می کرد خوانده می شد. حتی به سراغ کتاب سبز قذافی رفتیم. تصور کنید در جستجوی عدالت به کسی پناه برده بودیم که نماد بی عدالتی و استبداد بود. ذهن جوان ساده و آرمان گرا دهه پنجاه که فضای تفکر آزاد نبود به هر صدایی که ادعای عدالت می کرد گوش می داد. حتی اگر آن صدا از طرابلس می آمد.

آن دوران برای من و هم نسلانم دوران شور و شوق بود و در جستجوی عدالت به دنبال شریعتی در حسینیه ارشاد و نوشته های دیوید هاروی در «نیو لفت ریویو» رفتیم. چه گوارا و قهرمانان جنبش های آزادیبخش برای ما نماد عدالت بودند. ما به دنبال جامعه ای بی طبقه بودیم.

وقتی در سال ۱۹۴۸ وارد کالج شدم و به خواندن متون اقتصاد ادامه دادم، با جهانی مواجه شدم که نظم و منطق خاص خود را داشت. مفاهیمی مانند بازار، رقابت، قیمت و انگیزه انسانی به تدریج ذهن من را شکل داد. آشنایی با افکار اقتصاددان اخلاقی آدام اسمیت نقطه عطفی برای من بود. وقتی برای اولین بار خواندم که «از نانوای محل نان می خریم، نه به خاطر دلسوزی او، بلکه به خاطر منفعت شخصی او، جامعه سیر می شود»، ابتدا بسیار ناامید شدم. چون من آن روزها فکر می کردم منافع شخصی با عدالت در تضاد است. این جمله برای من سرد و بی احساس بود، اما بعداً فهمیدم که اسمیت از خودخواهی صحبت نمی کند، او از نظمی صحبت می کند که انسان های آزاد و قانون مدار با آن خیر جمعی می آفرینند. در مورد نظامی صحبت می کند که در آن آزادی و قانون دست به دست هم می دهند تا خیر عمومی را ایجاد کنند. بازار آزاد به معنای بی قانونی نیست، بلکه به معنای قانون روشن برای همه است. این به معنای رقابت سالم، اطلاعات شفاف و فرصت برابر است.

با انقلاب اسلامی نسلی که من بودم به میدان آمدند تا جامعه عادلانه بسازند. شور انقلابی و نگاه چپ جای علم را گرفت. عدالت با شعار حمایت از مظلوم آغاز شد و با کنترل و دخالت ادامه یافت. دولت می خواست برای مردم تصمیم بگیرد و نتیجه را دیدیم: قیمت گذاری دستوری، چند نرخی شدن ارز، دشمن دانستن بازار و سرمایه گذاران و بی توجهی به قانون املاک.

دولت‌ها فکر می‌کردند که اگر قیمت‌ها را پایین نگه دارند، عدالت برقرار می‌شود، اما هر بار که قیمت‌ها را سرکوب کردند، تورم افزایش یافت و فقر عمیق‌تر شد. آنها به جای مهار تورم، فروشنده خیابانی را مجازات کردند که انگار گناه فقر بر دوش مغازه دار و تولیدکننده است. به جای اعتماد به بازار به بخشنامه پناه بردیم. در دولت نهم و دهم همین نگاه مداخله جویانه با شعار حمایت از مستضعفان تشدید شد و تصمیماتی اتخاذ شد که هم فقرا را فقیرتر کرد و هم تولیدکنندگان را از پای درآورد.

وقتی برق و انرژی با قیمت های غیر واقعی عرضه می شود، هم مردم و هم صنعت در دام کمبود می افتند. امروز کشوری با بالاترین ذخایر نفت و گاز و ظرفیت نیروگاهی در منطقه هستیم، اما همچنان در گرمای تابستان و سرمای زمستان با ناتوانی مواجه هستیم. چون از منطق بازار و قیمت واقعی انرژی فاصله گرفته ایم. بازاری که باید میدان رقابت و خلاقیت باشد به میدان رانت و تبعیض تبدیل شد. نظام چند نرخی ارز، چند نرخی شدن انرژی و کالا و قیمت گذاری اداری همگی به فساد دامن زدند. به نام دفاع از مستضعفین ساختمان رانت خواری و خصلتی شکل گرفت.

هنوز بخش بزرگی از جامعه، حتی در میان دانشگاهیان، باور ندارند که بازار، اگر درست درک شود، دشمن عدالت نیست. بازار ابزار عدالت است. عدالتی که نه با حکم حکومتی بلکه با دستور خودجوش مردم و حاکمیت قانون حاصل می شود. علاوه بر آدام اسمیت، اقتصاددانان دیگری هم بودند که صدایشان شنیده شد. میلتون فریدمن گفت: اگر دولت می‌خواهد مردم را خوشحال کند، اولین قدم آن باید جلوگیری از کار کردن مردم باشد. نمونه زنده این کلمات ساده اما عمیق، تجربه چندین دهه ما در ایران است. هر جا که دولت بیش از حد مداخله کرد، هم عدالت و هم آزادی آسیب دید.

ما فهمیدیم که عدالت اقتصادی با حذف بازار حاصل نمی شود. عدالت نیازمند بازاری منظم، قانون شفاف و دولت محدود است. وقتی قانون از اموال حمایت نمی کند، سرمایه گذاری خشک می شود و فقر گسترش می یابد. وقتی قیمت ها واقعی نباشد، واقعیت پنهان می شود و فساد ریشه می گیرد. از هم عصران من کم نیستند که با اشتیاق به عدالت شروع کردند و در نهایت بازار را درک کردند. فهمیدیم که عدالت اگر می خواهد پایدار باشد باید بر شانه قانون و بازار باشد نه دستور و بخشنامه.

اما بازار آزاد به معنای رهایی گرگ نیست، بلکه به معنای وجود قانونی است که به هیچ گرگی اجازه دندان نشان دادن نمی دهد. این همان چیزی است که ما در مسیر پرهزینه چندین دهه به آن نرسیدیم. کم نیستند افراد جامعه امروز ایران که هنوز باور ندارند که عدالت و بازار دو دوست قدیمی هستند. اگر قانون و اخلاق حاکم باشد، بازار خود منصفانه ترین نهاد انسانی است. جامعه ای که به بازار احترام بگذارد در واقع به انسان احترام گذاشته است. به آزادی، به خلاقیت و به حق انتخاب او.

بازار نه تنها محل خرید و فروش است، بلکه سیستمی از علائم و قیمت هاست که رفتار بازیگران را هماهنگ می کند. نادیده گرفتن بازار به معنای کور کردن سیستم تصمیم‌گیری اقتصادی است. تصمیمات اقتصادی ما معمولا بدون مشورت با بازار انجام می شود و نتیجه این بی توجهی تولید نامناسب، تخصیص نادرست منابع و فساد ساختاری است. وقتی قیمت ها واقعیت را منعکس نمی کنند، هیچ تصمیم درستی ممکن نیست. در دهه های گذشته، دولت به جای داوری، تبدیل به بازیکن شده است. هر وقت دولت بخواهد جای بازار را بگیرد، نه بازاری خواهد بود و نه رفاهی. بازار مکانیسم طبیعی هماهنگی بین مردم است و دخالت دولت در آن اگر فراتر از وضع قوانین بازی باشد، نتیجه ای جز اسراف و فقر ندارد.

ایران سال هاست که اقتصاد خود را بدون رعایت قوانین بازار مدیریت می کند. نتیجه این بی توجهی تورم مزمن، رانت گسترده و شکاف طبقاتی است که هر روز در حال افزایش است. بازار آزاد نه تنها کارآمدترین، بلکه اصیل ترین نظام اقتصادی است. زیرا به انتخاب افراد احترام می گذارد و به آزادی معنا می بخشد. هر نظامی که این آزادی را محدود کند، آزادی سیاسی را نیز محدود خواهد کرد.

امروز هم به جنبش تسخیر وال استریت که می توان آن را یکی از فرزندان روشنفکر چپ جدید دانست، احترام می گذارم و معتقدم که از بازار سوء استفاده می شود و افرادی مانند ترامپ پشیزی ارزشی برای بازار سالم و قانونی قائل نیستند. بازاری که در آن همه قوانین مساوی دارند و هیچکس پشت درهای بسته امتیاز نمی گیرد. بازار آزاد هرج و مرج نیست، برعکس، نظم خودجوش جامعه است. بازار به شرط قانون همان نظمی است که هم اخلاق را حفظ می کند و هم عدالت را ممکن می سازد.

وقتی آزادی اقتصادی محدود شود، آزادی سیاسی دیر یا زود از بین خواهد رفت. در این سالها هر دو را با هم از دست داده ایم. چون فکر می کردیم با فرمان و کنترل می توان به عدالت رسید نه با قانون و امانت. راه نجات بازگشت به همان درسی است که از اسمیت آموختیم: احترام به قانون، آزادی و بازار، یعنی احترام به انسان.

ایجاد پول بانکی؛ هنر یا منشا بحران اقتصادی ایران؟

واقعیت ماجرای خلق پول توسط بانک ها چیست که همیشه ریشه همه مشکلات اقتصادی کشور را اعم از مرتبط و بی ربط، مسئول و غیرمسئولانه در آن می بینند و هیچکس توان مقابله با آن را ندارد؟ مشکل کجاست؟ قبل از پرداختن به فعالیت بانک و فرآیند خلق پول، این نکته را از ابتدا روشن کنیم که اساس فعالیت بانک بر پایه خلق و نابودی پول است و این مایه شرمساری نیست، بلکه هنر بانک است. هنری که اگر درست انجام شود، تامین مالی، رشد اقتصادی و رفاه خانوار را با هزینه کم ممکن می کند.

فناوری مالی نوجا (رونیتو)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خبرهای امروز:

پیشنهادات سردبیر: